Categories
چاشنی های اندیشه

عـدالتی که آزادی نیافـریند، عـدالت نیست

Justice that doesn’t create freedom is no justice and freedom that doesn’t create justice is no freedom

Freedom that blocks justice and justice that blocks freedom is inhuman, since both, freedom and justice, stem from basic humanness, by destroying each other, they destroy humanity

Gerechtigkeit die keine Freiheit schafft, ist keine Gerechtigkeit, und Freiheit die keine Gerechtigkeit schafft, ist keine Freiheit
,Freiheit die Gerechtigkeit hindert und Gerechtigkeit die Freiheit hindert beide ist inhuman, denn sowohl Freiheit als auch Gerechtigkeit stammen aus der Menschlichkeit, und wenn sie sich gegenseitig vernichteten, vernichteten sie auch das Menschsein

عـدالتی که آزادی نیافـریند، عـدالت نیست
آزادئی که عـدالت نیافرینـد، آزادی نیسـت
آزادئی که عـدالت را ازبیـن میبـرد و
عدالتی که آزادی را ازبین میبرد، انسانی نیستند
آزادی وعدالت باهم ازانسان زاده میشوند
و با جداشدن از همدیگر، انسان را نابود میسازند

Categories
چاشنی های اندیشه

گوهر شریعت اسلام، رحمانیت و رحمت است. این حقیقت را هنگامی میتوان بخوبی شناخت که …

گوهر شریعت اسلام، رحمانیت و رحمت است. این حقیقت را هنگامی میتوان بخوبی شناخت که بیادآورد که « الله »، حکیم است، وهمه افعالش با « حکمت » سروکاردارند، از این رو نیز احکام اسلامی و حکومت اسلامی نیز همه جوهرحکمت دارند. حکمت چیست؟ حکمت، بکاربردن « شرّ» برای رسیدن به « خیر» است. از آنجا که الله، عالم به همه چیزهاست و غایتش، رحمت است، و میداند که انسان، جاهل و ظالم (تاریک کننده حقیقت) وکنود است، با « غضب » که « شرّ » است، میکوشد که انسان را به « رحمت بی نهایتش » برساند. اینست که با دادن عذاب و شکنجه و تهدید و قتل، به انسان « رحم » میکند و شامل رحمت گسترده خودش میکند. هرگونه عذاب و نقمت و تهدید وشکنجه گری الله به انسان، به غایت همین ایجاد « رحمت ورحمانیت » اوست. مسئله بنیادی، اینست که باید دیده ژرف داشت و در زیر قهر و عذاب و شکنجه الهی، این رحمت بی نهایت الله رادید و ازآن به حد اعلی لذت برد. روشنفکران دینی، بجای ساختن اسلامهای کذائی رحمانی، باید به ملت بیاموزند که چگونه در زیر پوشش قهر و غضب الله، میتوان مغز لذید رحمت الله را چشید. باید شیوه های گوناگون « ماسوخیسم » را به موءمنان بیاموزند تا از عذاب و شکنجه و کشتار حکومات اسلامی، رحمت بی اندازه الله را ببینندو ازآن کام ببرند.

http://www.jamali.info/chashniha )

Categories
چاشنی های اندیشه

رحمت، همیشه نقاب « غضب الله » بوده است و خواهد بود. غضب …

رحمت، همیشه نقاب « غضب الله » بوده است و خواهد بود. غضب، بی چهره و بی « صورت » است، چون اصل زشتیست، و زشت، اجازه نمیدهد کسی صورت اورا بکشد و مجبوراست که همیشه نقاب « رحمت » به چهرهِ خود بزند، تا « زشتی سهمگین خود » را بپوشاند. رحمانی بودنِ الله، اصل تیره وتارسازنده « اصل غضبانی» بودنِ گوهری الله است. رحمانی بودن و غضبانی بودن، دوچهره جداناپذیر « قدرت الله » ازهم هستند. مسئله ایران، رحمانی کردن الله نیست، بلکه مسئله بنیادی ایران، پشت کردن به خدای قدرت، و روی آوردن به خدای مهر است که دورویگی غضب ورحمت را نمیشناسد. با رحمانی ساختن الله، میتوان مردم را فریفت و غضب الله را زمانی چند، پوشانید، ولی نمیتوان ریشه غضب الله را که گرانیگاه قدرتش هست، ازجا کند.

http://www.jamali.info/chashniha )

Categories
چاشنی های اندیشه

آزادی، سرکشی از « عبدِهرقدرتی شدن » است …

آزادی، سرکشی از « عبدِهرقدرتی شدن » است. عبودیت وعبادت، غایت زندگی جهان و اجتماعِ آزاد نیست. عبدِ قدرت مقدسی نشدن، نه تنها گناه اصلی انسان نیست، بلکه بنیادگذار آزادی و سرفرازی انسانست. قدرتی که از من میخواهد، که جز آنچه او میخواهد، نخواهم، و جز آنچه او میخواهد، نکنم و نیندیشم، و اگر بخواهم، گناهکارم، ریشه کننده آزادی انسانست. انسان را برای پشت کردن به چنین مشیتی، مجازات کردن و عذاب دادن، جنایت کردن، به پیدایش آزادی و سرفرازی و بینشست. ایمان به چنین قدرت مقدسی، برضد « ایده آل آزادی انسان و برضدِ معنای زندگی انسانست ». الهی که ایمان به مشیت خود را، شرط اصلی زندگی در گیتی میداند، اصل فلج سازندهِ خرد انسان، و پیشرفت، و یقین انسان به خود، و سعادت انسانی است.

http://www.jamali.info/chashniha )

Categories
چاشنی های اندیشه

تا دیگری برای من میاندیشد، من، بنده وعبد اوهستم. تا اندیشه دیگری …

تا دیگری برای من میاندیشد، من، بنده وعبد اوهستم. تا اندیشه دیگری، جای اندیشیدن مرا میگیرد، من، به عقیم بودن خود، گواهی میدهم و با اندیشه دیگری، عقیم بودن خودرا میپوشانم. تا اندیشه دیگری، مرا روشن میکند، بیان آنست که « آتش جان من »، خاموش شده ومُرده است. تامن با این « روشنائی وامی »، روشنگرجامعه میشوم، جامعه را، روشن نمیکنم، بلکه با این روشنائی، آتشِ جان مردم را میکـُشم، تا آنکه این روشنائی وامی مرا بپذیرند. خدای ایران، روشنگری نمیکرد، و روشنی به کسی وملتی، قرض نمیداد تا آتش جان آنهارا بمیراند، بلکه افتخار خودرا این میدانست، که آتش جان انسانهارا بیفروزد، تا همه انسانها ازآتش جان خودشان، روشن شوند. خودشان، سرچشمه روشنی وبینش گردند، تا خرد انسانها، شعله وتابش آتش جان انسانها باشد. روشنائی که ازآتش جان خود انسانها برنخاسته باشد، نشان عقیم ونازابودن آنهاست و آنها که عـقیمند، عبد وبنده میشوند. فکری روشن است که، ازآتش جان خود انسان، افروخته شده باشد. فکری روشنست که جان خود انسان، آنرا آفریده باشد. این مَـنیدن یا اندیشیدنست که با آن، انسان، « من » و سرفراز و آزاد میگردد.

http://www.jamali.info/chashniha )

Categories
چاشنی های اندیشه

فجر اندیشه آزادی وپیشرفت، باشک به این اصل دمید، که بقاء و دوام حکومت …

فجر اندیشه آزادی وپیشرفت، باشک به این اصل دمید، که بقاء و دوام حکومت، در ایمان به « یک مرجعیت دینی وسیاسی » است، و یقین به این اصل، پیدایش یافت که آفرینش مدنیت وپیشرفت، پیایند هماندیشی و همکاری و همآفرینی انسانها در اجتماعست. از این رو ایمان به یک مرجعیت دینی و سیاسی، برترین مانع استقرار آزادی وپیشرفت شمرده شد. با این عشق شعله کشنده آزادی وپیشرفت، به نفی هرگونه حقیقت از دین وخدا، پرداخت، ولی این، درست کاری نادرست بود. ازاینرو در جنبش دینی، که بلافاصله برضد فلسفه روشنگری برخاست، کوشیدند همه حقایق علمی و فلسفی را درخود دین بیابند یا جاسازی کنند. واکنش یک غلط، غلطی دیگرشد. آنچه را اغراق روشنگری زدود، اغراق دینی، افزود. از آنجا که در ایران، جنبش روشنگری، به علت فقدان فلاسفه ای که از فرهنگ خود ایران مایه گرفته باشند، ناقص وبی مایه وبسیارسطحی بود، جنبش دینی ضد روشنگری، توانست به آسانی آنرا عقب براند و شکست بدهد. ولی اندیشه آزادیخواهی و سرفرازی انسان، که در ادبیات ایران نهفته و باجان انسانها، سرشته شده است، سیمرغیست که ازنو ازخاکسترش، زبانه میکشد، و این مبارزه « روشنگری » و « ضد روشنگری » بارها در آینده، تکرارخواهدشد، تا زمانیکه، روان و ضمیر عوام را به جنبش آورد و خودرا ازبار تقلید ازمراجع دینی و سیاسی، که سرمایه ذلت وخواری انسان ونابود سازنده « ارج انسانی» است، برهاند.

http://www.jamali.info/chashniha )

Categories
چاشنی های اندیشه

شعـر، درفضائی و زمانی نیرو میگیرد ودلها وروانها وعواطف را می رباید که جاذبه دین …

شعـر، درفضائی و زمانی نیرو میگیرد ودلها وروانها وعواطف را می رباید که جاذبه دین برروانها وعواطف ژرف انسانی میکاهد وسست میشود و دین، تبدیل به عادات یکنواخت وملال آورمیگردد. از این رو پیدایش شعرای بزرگ درجامعه، و بقای آنها ومحبوبیت آنها درجامعه، به خودی خود نشان آنست که دین، دیگر نیازهای ظریف ومردمی وعاطفی جامعه را برنمی آورد، و درست لطافت وظرافت بی نظیرشعر، درگسترش طیف ارزشهای اخلاقی ومعنای زندگی، گستره خالی روان وضمیر را پرمیکند. گستره ای که دین، ملک انحصاری خود میشمرد، بی سروصدا وبی کاربرد خشونت ودرشتی، ازشعر، فتح کرده میشود. شعر، وبه ویژه غزل، « من وعلویت من » را درانسان که گرانیگاه تفکراست، دوباره برضد دین وشریعت، بسیج میسازد. از این رو باید این پیروزی شعر را در پس راندن دین، و تلطیف احساسات وعلویت انسان، شناخت. آنچه را شعرای بزرگ ایران، برای قیام انسانیت ولطافت اخلاقی ومدارائی وانساندوستی وسرفرازی انسان، دربرابر بدویت وخشونت شریعت، و ایجاد دشمنی میان کافروموءمن وپاره کردن اجتماع کرده اند، تا کنون شناخته نشده است. درتحقیقاتِ ارزشمند، بایستی این تمایز ژرف افکارآنها، ازمتون دینی وشریعتی، بازشکافته و برجسته ساخته شود، تاراه به سوی آزادی اندیشه و آفرینش اخلاقی برتر در جامعه گشوده شود.

http://www.jamali.info/chashniha )

Categories
چاشنی های اندیشه

تنهاراه رحمانی ساختن اسلام، آنست که نویسندگان واندیشمندان، آزادی داشته باشند که « قرآن » را آشکارا نقد کنند …

تنهاراه رحمانی ساختن اسلام، آنست که نویسندگان واندیشمندان، آزادی داشته باشند که « قرآن » را آشکارا نقد کنند، وانتقادات خودرا به اجتماع عرضه کنند. با آگاهی مردم از این انتقاداتست که راه رحمانی ساختن اسلام گشوده میشود. مردم با شناختن چهره های غضبناک الله است که اکراه خودرا از آن آشکارمیسازند، و زیرفشار اجتماع، آخوندها، ضرورت کشف جلوه های رحمت الله را درقرآن درمی یابند. این آخوندها وفقها و علماءدین هستند که باید در آغازخود، پیکریابی « رحمت الله » گردند و دریابند که زمان آنست که دست از پیکریابی چهره غضب الله بکشند. آنگاه که آخوندها، چاره ای جزآن نداشتند که جلوه رحمت الله باشند، به آسانی خود، رحمت الله را درهرآیه قرآن کشف خواهندکرد. فقط از این راهست که اسلام میتواند رحمانی بشود که آخوندها زیرفشار اجتماع، چاره ای جزآن نداشته باشند که در قرآن فقط آیات رحمت را بیابند و چشمشان ازدیدن چهره غضب الله، کور گردد.

http://www.jamali.info/chashniha )

Categories
چاشنی های اندیشه

که دل بدست کمان ابروئیست کافرکیش – حافظ. دشمنان فرهنگ ایران، این شعرحافظ را برای کافرکـُشی و نابود سازی آزادی و مهر …

که دل بدست کمان ابروئیست کافرکیش – حافظ
دشمنان فرهنگ ایران، این شعرحافظ را برای کافرکـُشی و نابود سازی آزادی و مهربه زندگی وزندگان بکار برده اند، تا آن را وسیله بی ارزش ساختن فرهنگ ایران سازند. این شعر حافظ که « چوبید بر سرایمان خویش میلرزم — که دل بدست کمان ابروئیست کافرکیش »، بیان یکی از بنیادی ترین اندیشه های فرهنگ ایرانست. درفرهنگ ایران، « دین » بینش زایشی فرد، از اصل زیبائی در گوهر خودش » هست، و نیازی به « ایمان به دینی و شریعتی و آموزه ای و تعلیمی نداشت که از گوهر شخص خود او نجوشیده باشد ». این دین، چه وکه بود؟ این « دین، بنا بر هادخت نسک، « اصل زیبائی درگوهرهرانسانی » است، و انسان در سراسر زندگی، عاشق و دلباخته این اصل زیبائیست که او در همه پدیده های گیتی که آئینه این زیبائیها هستند، میجوید. بینش این زیبائیها در گیتی و دلباختن بدانها، ایمان به هرشریعت جعلی و ساختگی و تعلیمی و تحمیلی را متزلزل میسازد. دل انسان بدست کیست؟ بدست کمان ابروی کافرکیش است. کمان ابروی کافرکیش، زنخدا خرّم ( زهره = خدای زیبائی ودوستی وزندگی) است، که جان هرانسانیست. کمان، هلال ماهست که خرّم میباشد. و « ابرو » که « برو » باشد و درسُغدی « وروک» و دریغـنی « ویروک » و درخوارزمی « وروچ » میباشد، دراصل « فرَ + روچ = فرَ+ روخ » بوده است و روخ وروچ، مخفف واژه رخشان یا روشنیست. در واقع، ابرو، به معنای « نخستین روشنی یا صبح زود و بامداد » است که همان خرّم باشد. چشم که روشنیست، مادرخرّم، ارتا میباشد، واین هردو که باهم اصل زیبائی ودوستی و مهر و بینش هستند، اصل کفروکافری هستند، چون همه انسانها را دوست میدارند. و دل حافظ که دل همه ایرانیانست، دلباخته این خدای زیبائی و عشق وزندگی درگیتی است، و طبعا مانند بید برسرایمان خود به شریعت اسلام میلرزد. چون دینی را که اصل زیبائی و دوستی و زندگی درگیتیست، و کفرخوانده میشود، برترازشریعتی میداند که مظهر قدرت وارهاب وانذاروحشت انگیزیست که نقابی از رحمت به خود زده است.

http://www.jamali.info/chashniha )

Categories
چاشنی های اندیشه

اشتباهی را که روشنفکران ما میکنند آنست که، سکولاریسم را ازجمله صادرات غرب به ایران میشمارند …

اشتباهی را که روشنفکران ما میکنند آنست که، سکولاریسم را ازجمله صادرات غرب به ایران میشمارند. در حالیکه سکولاریسم، پدیده ایست که از رونددنبال کردن و گستردن انتقادات واعتراضات جسته وگریخته، یا آشکار بزرگانی مانند قابوس وشمگیرو خیام وعطار و مولوی و حافظ و عبید زاکان و عرفان بطورکلی از شریعت اسلام کرده اند، پیدایش مییابد. ولی روشنفکران این انتقادات واعتراضات را نادیده میگیرند، چون توانائی آفرینندگی فکری ندارند، و نمیتوانند این انتقادات واعتراضات را بگسترند و بشکافند وبارورسازند. سکولاریسم حقیقی، فرزند مستقیم همین انتقادات واعتراضات نهفته یا آشکارو آذرخشی و تلنگری، در آثار این اندیشمندان بزرگ وگستاخ است. سکولاریسمی که ازگسترش دلاورانه پیشینه فکری این آزادگان بدست میآید، دل وروان عامه را میرباید و ایمانشان را به اسلام متزلزل میسازد، واز تقلید میرهاند و صمیمی با زندگی در گیتی ودرزمان میکند و دلیر درتغییر دادن تاریخ گذشته خود، و جسور در گسستن از خرافات آخرالزمانی میسازد. عرفانی که والاترین موءمن به خدا را دربت خانه کافرستان می یابد، تا شریعت اسلامی که دوستی با کافررا جرم میداند و کشتن اورا تکلیف اصلی جهاد میداند هزارفرسخ فاصله دارد. خدای عرفانی، که نوح پیامبررا به سختی سرزنش میکند که چرازاو خواسته است که همه مردمان گیتی را که کافرند نابودسازد، چون همه آن کفاررا دوست میداشته است، صدهزارفرسخ از شریعت اسلام فاصله دارد. کسانیکه میخواهند، اسلام را عرفانی بسازند، نه ازاسلام چیزی فهمیده اند ونه از عرفان، و به قطع، شارلاتان حرفه ای هستند.

http://www.jamali.info/chashniha )

Categories
چاشنی های اندیشه

تا عامه، مقلداست، صغیراست و استقلال و آزادی اندیشیدن، بنام « الله » ازاوسلب شده است …

تا عامه، مقلداست، صغیراست و استقلال و آزادی اندیشیدن، بنام « الله » ازاوسلب شده است، و طبعا راءی دادن او به پشیزی نمی ارزد. خواستن تقلید از مردم، تلاش برای غصب آزادی و مرجعیت ازانسانست. رای دادن، فقط هنگامی ارزش واعتباردارد که ریشه در استقلال وآزاداندیشی فرد داشته باشد. از این رو جمهوری اسلامی در ایران که برپایه آراء اکثریت مقلدان، تاءسیس گردید، به کلی فاقد حقانیت و اعتبار دموکراتیکست. استقلال و آزاد اندیشی فردیست که به « راءی دادن درسیاست »، ارزش واعتبارمیدهد، و بدینسان خرد انسان را « مرجع نهائی » میشناسد. و با این گونه رای است که انسانها دراجتماع، « مرجع نهائی » میگردند، و آخوند یا هرقدرتمندی دیگر، از مرجعیت میافتد، و حق فتوی دادن به کلی ازاو سلب میگردد. همپرسی که ترجمه غلط « رفراندم » است به معنای راءی دادن مردم به عنوان « مرجعیت » است. با « رای دادن به ولایت فقیه »، ملت ازخود، سلب مرجعیت میکند، و هیچ ملتی این حق را ندارد که ازخود، سلب مرجعیت، یعنی سلب آزادی بکند، و این مرجعیت را به دیگری واگذارکند. آزادی و استقلال، انتقال پذیرنیست. و آنکه از باز دادن مرجعیت به ملت امتناع میکند، غاصب حق ملت است. آخوندها، غاصبین حق ملت ایران هستند.

http://www.jamali.info/chashniha )

Categories
چاشنی های اندیشه

فرهنگ ایران، برپایه اولویت « جان انسان » بر « ایمان به ادیان ومذاهب و …

فرهنگ ایران، برپایه اولویت « جان انسان » بر « ایمان به ادیان ومذاهب و عقاید و ایدئولوژیها » پیدایش یافته است که مهر به « همه جانها را بدون تبعیض » میآفریند. طبعا مقولات « کفر و ایمان » را در شریعت اسلام نمی پذیرد که جامعه را از هم پاره وجدا و بیگانه میسازد، وتولید دو گونه اخلاق و دو معیار متضاد اخلاقی میکند. « رحمت برای موءمنان بودن » و « عذاب برای کافران بودن »، که دومعیار متضاد اخلاقیست، بنیاد اخلاق را به طورکلی در شریعت اسلام، ویران ونابود میسازد. برپایه این پیشیینه فرهنگی بود که شعراوعرفای بزرگ ایران، همه به شیوه ای ازمقولات کفرودین اسلامی، فاصله گرفته و آنرا برضد آئین مهرو شاد زیستی شمردند، و بدینسان خط بطلان بر « تمایز موءمن ازکافر » یا « خودی از ناخودی » کشیدند، و ریشه « دواخلاقه بودن » اسلامی را از بُن کندند. ابوسعید ابوالخیر میگوید : عاشق به یقین دان، که مسلمان نبود — در مذهب عشق، کفروایمان نبود، …… آن آتش سوزنده که عشقش، لقب است — در پیکر کفرودین، چو سوزنده تب است — ایمان، دگر و، کیش محبت دگراست — پیغمبر عشق، نه عجم ، نه عرب است. وحافظ شیرازی، این جنگ وستیز وبیگانگی ونفرت وکینه ورزی میان ادیان را درست دلیل بی حقیقتی همه آنها میداند، چون جائی، حقیقت هست که مهر است نه جنگ وکینه وبیگانگی — جنگ هفتاد ودوملت، همه را عذر بنه — چون ندیدند حقیقت، ره افسانه زدند.

http://www.jamali.info/chashniha )

Categories
چاشنی های اندیشه

بهترین زمین برای پیدایش بیدینی، دین است. بهترین زمین برای پیدایش بیخدائی، ایمان به خداهست …

بهترین زمین برای پیدایش بیدینی، دین است. بهترین زمین برای پیدایش بیخدائی، ایمان به خداهست. بزرگترین بیدینان و منکران دین، با دینان هستند. بزرگترین بیخدایان، موءمنان به خدا هستند. هیچ دینداری نیست که درباطنش، بیدین نباشد. هیچ باخدائی نیست که درباطنش بیخدانباشد. این عدم شناخت انسانست که این دورویه را ازهم جدامیسازد. شک، سایه هر ایمانیست، فقط ایمان این سایه خودرا که دنبالش هست، نمیخواهد ببیند و آنراسرکوبی میکند. ایمان وشک، همزادند. هرچه ایمان شدیدتر میشود، شک، پنهان ترو ناشناختنی تر میشود، ولی هیچگاه پیوندشان از همدیگر، بریده نمیشود. بزرگترین بیدینان وبیخدایان، درست خودِ آخوندها و موبدان و کشیش ها وهاخامها … هستند. با سرکوبی این شک درونست، که قساوت و تجاوزگری به دیگران در جهان پیدایش مییابد.

http://www.jamali.info/chashniha )

Categories
چاشنی های اندیشه

اینکه می انگارند، یک فرددینی، فکرنمیکند، فکریست کاملا غلط. عقل …

اینکه می انگارند، یک فرددینی، فکرنمیکند، فکریست کاملا غلط. عقل، برای موءمن به یک دین یا یک ایدئولوژی، تابع آن دین یا آن ایدئولوژیست. ایمان دینی، ازاو میخواهد که عقلش، وسیله برای اثبات کردن آن آموزه دینی و محتویاتش یا وسیله دفاع کردن ازآن دین باشد. به عبارت دیکر، تعقل ، اسلحه برای دفاع ازآن دین بـشود. ولی، عقل انسان، به آسانی به وسیله وآلت، کاسته نمیشود. عقل ازاین پس، سفسطه گرمیشود، تا اندیشه های دینی خودرا به قدرت برساند. ازاینجاست که عقل دراو، عاملی بسیارخطرناک میگردد. چون عقل او متوجه و آگاه میشود که نیروی اثبات کردن وبه قدرت رسانیدن هرچیزی هست. از این ببعد، عقل موءمن به دین وایدئولوژی، دین وایدئولوژی خودش را، وسیله میسازد تا به منافع یاقدرت ولذت خود یا گروهِ خود برسد. بدینسان، دین موءمن، آلت دست عقل اومیشود. وهیچگاه او، دینی را که آلت دستش شده هست، رها نمیکند. دینی که میخواست، عقل انسان را وسیله خود سازد، خودش درپایان، وسیله عقل انسان میگردد. البته گوهرچنین عقلی، اسیر چنگال « رابطه تابعیت-حاکمیت » هست. عقلیست که برایش، « قدرت » بر«حقیقت»، ارجحیت دارد. برای چنین عقلی، چیزی حقیقتست که وسیله برای رسیدن به قدرت باشد.

http://www.jamali.info/chashniha )

Categories
چاشنی های اندیشه

آزادی ، حق انتقاد ازاسلام است …

آزادی ، حق انتقاد ازاسلام است
آزادی ، حق انتقاد از اسلام است
آزادی ، حق انتقاد ازاسلام است
آزادی ، حق انتقاد از اسلام است
در فرهنگ ایران ، فقط جان انسان ، مقدس است
چون ، « سرچشمه آزادی » است

http://www.jamali.info/chashniha )