که دل بدست کمان ابروئیست کافرکیش – حافظ
دشمنان فرهنگ ایران، این شعرحافظ را برای کافرکـُشی و نابود سازی آزادی و مهربه زندگی وزندگان بکار برده اند، تا آن را وسیله بی ارزش ساختن فرهنگ ایران سازند. این شعر حافظ که « چوبید بر سرایمان خویش میلرزم — که دل بدست کمان ابروئیست کافرکیش »، بیان یکی از بنیادی ترین اندیشه های فرهنگ ایرانست. درفرهنگ ایران، « دین » بینش زایشی فرد، از اصل زیبائی در گوهر خودش » هست، و نیازی به « ایمان به دینی و شریعتی و آموزه ای و تعلیمی نداشت که از گوهر شخص خود او نجوشیده باشد ». این دین، چه وکه بود؟ این « دین، بنا بر هادخت نسک، « اصل زیبائی درگوهرهرانسانی » است، و انسان در سراسر زندگی، عاشق و دلباخته این اصل زیبائیست که او در همه پدیده های گیتی که آئینه این زیبائیها هستند، میجوید. بینش این زیبائیها در گیتی و دلباختن بدانها، ایمان به هرشریعت جعلی و ساختگی و تعلیمی و تحمیلی را متزلزل میسازد. دل انسان بدست کیست؟ بدست کمان ابروی کافرکیش است. کمان ابروی کافرکیش، زنخدا خرّم ( زهره = خدای زیبائی ودوستی وزندگی) است، که جان هرانسانیست. کمان، هلال ماهست که خرّم میباشد. و « ابرو » که « برو » باشد و درسُغدی « وروک» و دریغـنی « ویروک » و درخوارزمی « وروچ » میباشد، دراصل « فرَ + روچ = فرَ+ روخ » بوده است و روخ وروچ، مخفف واژه رخشان یا روشنیست. در واقع، ابرو، به معنای « نخستین روشنی یا صبح زود و بامداد » است که همان خرّم باشد. چشم که روشنیست، مادرخرّم، ارتا میباشد، واین هردو که باهم اصل زیبائی ودوستی و مهر و بینش هستند، اصل کفروکافری هستند، چون همه انسانها را دوست میدارند. و دل حافظ که دل همه ایرانیانست، دلباخته این خدای زیبائی و عشق وزندگی درگیتی است، و طبعا مانند بید برسرایمان خود به شریعت اسلام میلرزد. چون دینی را که اصل زیبائی و دوستی و زندگی درگیتیست، و کفرخوانده میشود، برترازشریعتی میداند که مظهر قدرت وارهاب وانذاروحشت انگیزیست که نقابی از رحمت به خود زده است.
Categories