Categories
مهمانان سخن میگویند

مزدک بامدادان : نشستن در آماج

نگاهی به دو نوشته آقای یوسفی اشکوری

نشستن در آماج

مزدک بامدادان

همسخنی و بگومگو با اندیشورزان مسلمان، چه نواندیش باشند و چه کهنه‌گرا کار آسانی نیست. بویژه که اینان اگر سخنی را بر خوشایند خویش نیابند و پاسخ بدان را آزارنده روان خود بیابند، آنرا یکسر نشنیده می‌گیرند. نمونه این رفتار را نزدیک به یک سال پیش از آقای گنجی دیدم، هنگامی که پرسیده بود «اما پرسش این است که آیا راه تحول دینی بر مسلمان‌ها بسته است و این راه فقط بر یهودیان و مسیحیان باز بود؟

Categories
مهمانان سخن میگویند

مزدک بامدادان : از سر راه خود کنار برویم

از سر راه خود کنار برویم

مزدک بامدادان

برخورد ایدئولوژیک با چهره‌های تاریخی و کنشگران سیاسی سی سال است که ما را از ساختن یک جایگزین کارآمد برای جمهوری اسلامی ناتوان نگاه داشته است. این برخوردها از آنجا که بجای سود و زیان ایران و مردمان آن، همخوانی یا ناهمخوانی با آماجهای ایدئولوژیک را در نگر دارند، در گوهر خود نمی‌توانند راهگشای رهائی سرزمینمان باشند. از همین رو است که خُرده گیری بر این چهره‌ها گاه رویه بازجویی به خود می‌گیرد. در اینجا و با نگاهی به تاریخ، می‌خواهم سخنم را بازتر کنم و فاشتر بگویم:

Categories
مهمانان سخن میگویند

مزدک بامدادان : گفتمان شاهنامه ستیزی

گفتمان شاهنامه ستیزی

مزدک بامدادان

بروزگار کودکی من کمتر آذربایجانی کتابخوانی را می شد یافت که شاهنامه را نشناسد و بخشهائی از آنرا نخوانده باشد. مردم در نبود رادیو و تلویزیون چشم براه بودند تا روز آدینه فرا رسد و عاشیق یدالله در قهوه خانه حسن عمی سازش را کوک کند و بخواند و پس از آن ناقّال علی برسد و داستان جنگ رستم و کاموس کشانی را بزبان ترکی بازبگوید. شاهنامه بخشی از زندگی مردم آذربایجان است و بازگرداندن این نکته به شوینیسم فارس و پهلویها بیش از آنکه خنده دار باشد گریه آور است.

Categories
مهمانان سخن میگویند

مزدک بامدادان : ما و بنی اسرائیل

ما و بنی اسرائیل

مزدک بامدادان

سفر کاسپین ماکان به اسرائیل و دیدار او با شیمون پرز بگومگوهای فراوانی را برانگیخت و می‌توان گفت که بخش بزرگی از نوشته‌های اینترنتی در نکوهش این کار به روی کاغذ آمدند. برخورد نیروهای اپوزیسیون درون و بیرون جنبش سبز نمایانگر یکی از زخمهای ناسور شده پهنه اندیشه سیاسی در ایران است. “اسرائیل ستیزی” در جایگاه یک گفتمان برجسته کنشگری سیاسی در ایران خود را برهنه در تماشاگه مردم نهاد و برای چندمین بار نشان داد سخن کارل مارکس که گفته بود: «سنتهای نسلهای درگذشته همچون کابوسی بر مغز زندگان سنگینی می‌کند» (۱)، بیهوده و ناروا نبوده است. در یکسوی این برخوردها سخن بر سر این بود که آیا آقای ماکان براستی نامزد ندا بوده است یا نه (و این خود نشانی از اندیشه نرینه سالار ایرانی بود که گمان می‌برد اگر “مُهر” بزرگان قبیله بر یک پیوند عاشقانه نخورده باشد، عاشقان با سر در چاه ژرف گناه و آلودگی درخواهند غلطید!)، و در سر دیگرش بهره برداری رژیم کودتا از این دیدار و فریب مردم بهانه‌ای بود برای نکوهش مردی که نامش خوب یا بد، با نام ندا آقاسلطان پیوند جاودانی خورده است.

Categories
مهمانان سخن میگویند

مزدک بامدادان : چه کسی از جمهوری ایرانی می‌ترسد؟

چه کسی از جمهوری ایرانی می‌ترسد؟

مزدک بامدادان

پنج روز دیگر آزادیخواهان ایران بار دیگر به خیابانها خواهند آمد و رودرروی نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی خواسته های خود را فریاد خواهند کرد. مانند راهپیمائی‌های گذشته شعارهای نوینی بر زبان راهپیمایان روان خواهند شد و دوباره بگومگوهای بی پایان بر سر زودهنگام بودن و یا تندروانه بودن آنها آغاز خواهند شد. شاید هیچ شعاری به اندازه شعار “جمهوری ایرانی” تا کنون واکنش اندیشه ورزان و تلاشگران جنبش سبز را – چه در درون و چه در برون از ایران – برنیانگیخته باشد. آزادیخواهان ایرانی، این شعار را برای نخستین بار روز هشتم مرداد ماه و در چهارراه ونک خیابان ولیعصر سر دادند (۱). واکنش کسانی چون میرحسین موسوی با نگاه به اندیشه ایشان نابیوسان و شگفت آور نبود، موسوی در بیانیه سیزدهم خود آشکارا نوشت: «ما جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد را میخواهیم». آنچه شگفت آور می نمود، برخورد گروهی دیگر از تلاشگران جنبش بود که اگرچه هیچکدام مهری به جمهوری اسلامی آقایان موسوی و خاتمی در دل نداشتند، هر یک به بهانه ای این شعار را “نابجا”، “تندروانه”، “نارسا” و یا “بهانه ای برای سرکوب بیشتر” می دانستند.

مشت نمونه خروار کسانی که به این شعار پرداختند، آقای اکبر گنجی بود که آنرا در پرده “مسئله ساز” خواند (۲). گنجی می نویسد:
«نوعی شيرينی وجود دارد که دانمارکی به شمار می آيد. نوعی سوسيس وجود دارد که آلمانی به شمار می آيد. نوعی فوتبال وجود دارد که آمريکايی محسوب می شود. نوعی رقص وجود دارد که هندی محسوب می شود. نوعی نان وجود دارد که فرانسوی به شمار می آيد. نوعی يقه وجود دارد که انگليسی محسوب می شود. آيا موجودی يا ايده ای به نام “جمهوری ايرانی” می تواند وجود داشته باشد يا به شمار رود؟ اگر جمهوری، حکومت جمهور مردم، مطابق قوائدی خاص،چارچوبی معين و نتايج نامعين باشد (يعنی از پيش معلوم نيست چه کسی برنده و چه کسی بازنده خواهد بود)، ايرانی و غير ايرانی نخواهد داشت. به تعبير ديگر، آيا نوعی جمهوری وجود دارد که ايرانی به شمار رود؟ پاسخ منفی است».