VIEW THIS ARTICLE AS WORD.DOC — VIEW THIS ARTICLE AS PDF
منوچهرجمالی
انسان ، بُـنـی هست کـه
هم آینده وهم گذشته ، ازآن،آغازمیشود
« انسان ، اصـل آغازگـر »
نفوذ آگاهانه یا نا آگاهانه اندیشه های گذشتگان، پیآیند آن نیست که آن اندیشه ها، درگذشته پیدایش یافته اند وبسیارکهنه اند ، بلکه پیآیند آنست که « تجربیات مایه ای که انسانها در هرزمانی میکنند » ، تجربیات بیواسطه ومستقیمی هستند که هیچگاه دیگرتکرارنمیشوند و همیشه اصیلند ، و لی درآنها پوشیده وتاریک مانده اند که میتوان آن را جـُست . کشش این تجربیات که دردرون اسطوره ها وداستانها وخرافات وتصاویر، پوشیده شده اند ، انسانها را رها نمیکنند ، هرچند نیز آنها را به مسخره بگیرند وخواربشمارند . با جستجوی این تجربیات مایه ای با جاذبه ، درزیرلایه های مسخ وتحریف شده ، که قدرتمندان درهردوره ای به نفع خود گردانیده اند ، میتوان «سرمایه ای برای آفریدن آینده » یا « آینده شدن » یافت . آینده ، همیشه دگردیسیدن مایه هائیست که درگذشته شده وباید آنهارا جست . این تجربیات مایه ای ، گنج نهفته ایست که در اوراق تاریخ ، چندان هم پیش پا افتاده نیست ، بلکه درست درآنها ، پوشیده شده اند . انسان، میان این تجربیات دورازدسترس گذشته ، و آینده ، درمیان دوتاریکی ، میزید . ما امروزه دراثر امید فراوانی که دراثر« آرمان پیشرفت » به آینده داریم ، این « تاریکی آ ینده » را احساس نمیکنیم . تاریکی آینده ، مانند تاریکی گذشته ، زاینده است . جستجو درتاریکیهای گذشته ، و جستجو برای دیدن درتاریکیهای آینده ، بنیاد اندیشه آفرینی وخود آفرینی است . « آرمان پیشرفت » ، تاریکی آینده را ، در روشنی خود ، نامحسوس میسازد . ازاین رو همیشه میتوان با « چنین آینده به ظاهرروشن ودرباطن تاریکی » مارا فریفت .