Categories
مهمانان سخن میگویند

حسین باقرزاده : زهرا رهنورد

زهرا رهنورد

حسین باقرزاده

سه‌شنبه ۶ مهر ۱۳۸۹ – 28 سپتامبر 2010
hbzadeh@btinternet.com

در بین شخصیت‌های اصلاح‌طلب فعال در جنبش سبز، زهرا رهنورد از موقعیت و منزلت خاصی برخوردار است. او اگر چه در گذشته عمدتا در صحنه دانشگاه و آموزش دانشگاهی فعال بوده و کمتر در صحنه سیاسی ایران نقش داشته، از هنگام شکل‌گیری جنبش سبز به صورتی بی‌نظیر و با پشتکار خستگی‌ناپذیری به فعالیت در این جنبش پرداخته و اثرات محسوسی بر آن گذاشته است.

Categories
چاشنی های اندیشه

هرانقلابی، باپیوند دادن ِمفاهیم عدالت وآزادی وبرابری …

هرانقلابی، باپیوند دادن ِمفاهیم عدالت وآزادی وبرابری، با سوائق ِخشم وکین ودرشتی (خشونت) که درگوهرشان برضدخردند، مردم رادراندیشیدن،فلج میسازند

http://www.jamali.info/chashniha )

Categories
چاشنی های اندیشه

چراشریعتِ اسلام، برضدفرهنگ ایرانست؟ چون فرهنگ ایران …

چراشریعتِ اسلام، برضدفرهنگ ایرانست؟ چون فرهنگ ایران، دروغ وقهروتهدیدودرُشتی، یعنی توحش وبدوّیت را، ازبُن ازایران جارومیکند

http://www.jamali.info/chashniha )

Categories
چاشنی های اندیشه

درفرهنگ ایران،انسان برشالوده یقین ازنیرومندی ِخود،بابینش ِشاد، …

درفرهنگ ایران،انسان برشالوده یقین ازنیرومندی ِ خود،بابینش ِشاد،جهان واجتماع رامیآراید (نظم سیاسی، اجتماعی وحقوقی واقتصادی میدهد

http://www.jamali.info/chashniha )

Categories
چاشنی های اندیشه

درفرهنگ ایران، بوجودآمدن انسان درگیتی، خندیدنست. هرچیزی درگیتی بوجودمیآید، میخندد

درفرهنگ ایران، بوجودآمدن انسان درگیتی، خندیدنست. هرچیزی درگیتی بوجودمیآید، میخندد

http://www.jamali.info/chashniha )

Categories
کاریکاتور

کاریکاتوری هوشمندانه از نیویورک تایمز‏


کاریکاتوری هوشمندانه از نیویورک تایمز‏

Categories
سـرمـایـه فلـسفـی ایـران جلد ۶

محتویات این مقاله، ازنو بازبینی وگسترده شده است — منوچهرجمالی : درفرهنگ ایران ، نخستین بار « زن »، صورت خدا را نقش میکند

محتویات این مقاله، ازنو بازبینی وگسترده شده است

VIEW THIS ARTICLE AS WORD.DOC — VIEW THIS ARTICLE AS PDF

منوچهرجمالی

درفرهنگ ایران ، نخستین بار
« زن »، صورت خدا را نقش میکند

………………………………..
بانـوگـُشسـپ ، دخـتررسـتـم
زنی که نخستین بار،
با کشیدن ِ« صورت خدا »
، هنر ِنقاشی را درجهان میآفریند
وخدا درنقش زیبایش،همه رامیکشد
…………………………………

بانوگشسپ = آذرگشسپ
…………………………………

«اندیشه جز زیبا مکن » ، کو تاروپود« صورت » است
زاندیشهِ اَحسَن ، تـنـد ، هرصورتی، اَحسَن شده
مولوی

خلاصه گفتار

درآغازکتابِ « بانوگشسپ نامه » ، داستانیست که ریشه بسیارکهن درفرهنگ ایران داشته است و دربرگیرنده یکی از شاخصه های ممتازاین فرهنگ میباشد. درتورات دیده میشود که کشیدن « صورت خدا » ، تحریم شده است ، چون خدا هیچ صورتی ندارد ، ولی درفرهنگ ایران ، درست وارونه این حکم ، این زن هست که نخستین بار، صورت خدا را نفش میکند، و دراین نقش هست که همه جهان ، « مجذوب زیبائی خدا دراعمال وافکارواحساسات انسانی» میشوند . گوهرخدا وحقیقت ، زیبائیست، و نیاز به امرونهی وعـنف ودرشتی( خشونت) وتهدید ندارد ، چون زیبائی، گوهرانسان را میکشد .

این داستان، گواه براین پیشینه میباشد که این « زن » بوده است که نخستین بار ، تجربه دینی داشته است و با زن هست که « دین » درگیتی ، بنیادگذارده شده است  و « فروزه بنیادی  تجربه دینی زن » چه بوده است . دراین تجربه دینی زن ، خدا وحقیقت ، اصل کشش هستند . درفرهنگ ایران که زن ، بنیادش را گذاشته است ، کشیدن نقش ازصورت خدا، برای «شناخت زیبائی خدا» ، ضروریست، چون « زیبائی خدا، در اندیشه وگفتاروکردارانسانست که صورت به خود میگیرد ونقش می بندد » . این دوگونه جهان بینی ، بیان دو تجربه ژرف ِ متضاد انسانها در تاریخ باهمست که شناخت آن ، همه گستره های اخلاق وهنروسیاست واجتماع را معین میسازند . البته واژه « داستان = داته استان » ، دراصل به معنای «دین » است (در هزوارش داستان، به معنای دین است) ، و « داته » ، به « بینش زایشی ازگوهر ِخود ِ انسان» گفته میشده است . اصطلاح « داد » هم  بیان چنین گونه بینشی است .  « دین » ، آموزه ای وحی شده ازغیب ( ترانسندس ) به فردی برگزیده  نبوده است .  مثلا به بدعت و عقیده باطل و الحاد و مخالف دین رسمی ومسلک غلط « جوت داتستان =yut daatastaan » گفته میشده است ( جوت = درمتون زرتشتی به معنای جدا وغیروضد است) .

Categories
مهمانان سخن میگویند

داستان کربلا حقیقت یا افسانه

داستان کربلا حقیقت یا افسانه

1 مهر 1389

نخست در مورد بی آبی ، وضعیت بیابانی و عطش حسین و یارانش:
همانطور که میدانید جنگی که در روز عاشورا رخ داده در نزدیکی رود فرات بوده. در هیچ کجای کره زمین نمی توانید سرزمینی در کنار یک رود را بیابید که صحرا و بیابان بی آب و علف باشد، مگر رودی که از میان کوهستان می گذرد. همه در درازای تحصیلمان خوانده ایم که در کنار رودخانه ها جلگه و زمین های حاصل خیز به وجود می آید. واقعیت این است که اطراف فرات را نیز مانند سایر رودخانه ها، جلگه ها و زمین های حاصل خیز تشکیل میدهد و کربلا نیز سرزمینی سرسبز است.

به عکس زیر که نقشه پوشش طبیعی عراق است توجه کنید:

منطقه کربلا را بنگرید، اینجا همان صحرای جهنمی کربلا است؟

از آن گذشته در چنین مناطقی به دلیل نزدیکی به رودخانه بستر زیرین زمین را سفره های پهناور آبی تشکیل می دهد و دست رسی به آب آسان تر از آن چیزیست که به ذهن می رسید. تنها با کندن 4 یا 5 متر از زمین می توان به آب رسید. در منطقه اهواز یکی از مشکلات ساخت و ساز همین سفره های زیرزمینی است که کاملا زیر شهر با فرا گرفته اند. 72 نفر نتوانسته اند یک گودال 4 متری حفر کنند؟

از طرفی بر طبق گفتار شیعیان این رویداد در تابستان و هوای گرم و جهنمی رخ داده ولی با مراجعه به این سایت و وارد کردن تاریخ 10 ام محرم سال 61 هجری قمری در قسمت Islamic Calendar در می یابید که عاشورا در روز چهارشنیه 21 مهر ماه بوده است.البته 21 مهر نیز هوای کربلا آنچنان خنک نیست ولی آن تابستان جهنمی هم که شیعیان میگویند نیست. اکنون می گویند شرایط آب و هوایی 1400 سال پیش با امروز فرق دارد. نخست اینکه در یک پریود 1400 ساله آن تغییر آب و هوایی که در ذهن مسلمانان است نمی تواند رخ دهد و دوم اینکه اگر هم تغییری باشد مطمئنا هوا خنک تر نشده بلکه دما بالاتر هم رفته است. یعنی 1400 سال پیش نسبت به امروز خنک تر بوده.

اما یک نکته ی جالب دیگر
در داستان هایی که از واقعه ی عاشورا گفته شده اشاره ای به گرسنگی نگردیده ، یعنی کاروان حسین مشکل گرسنگی نداشته است. مسلما کاروان برای سیر کردن خود علف نمی خورده. پس این کاروان نیز مانند سایر کاروان ها حیوانات اهلی به همراه خود داشته که با مشکل گرسنگی مواجه نشود، مثلا گوسفند یا بز، برای رفع تشنگی نیز میتوانستند از شیر همین حیوانات اهلی استفاده کنند. در ضمن شتر نیز همراه آنها بوده ، عرب ها که به خوردن شیر شتر علاقه ی بسیار دارند ، میتوانستند از شیر شتر ها نیز استفاده کنند.

باز هم نکته ای دیگر، سه نقل قول در مورد مقبره حسین:

هارون الرشيد را در حالى پشت سر گذاشتم كه قبر حسين عليه السلام را خراب كرده و دستور داده بود كه درخت سدرى را كه آنجا بود به عنوان نشانه قبر براى زوار، و سايه‏بانى براى آنان قطع كنند. (تاریخ‏الشیعه،محمد حسین المظفری، ص 89، بحار الانوار،ج 45،ص 39

قبر شريف آن حضرت مورد تعرض‏و دشمنى متوكل عباسى قرار گرفت.او به توسط گروهى از لشكريانش قبر را احاطه كرد تا زائران به آن دستريس نداشته باشند و به تخريب قبر و كشت و كار در زمين آنجا دستور داد.. (اعیان الشیعه،ج 1،ص 628،تراث کربلا،ص 34;بحارالانوار،ج 45،ص 397)

سال 236 متوكل دستور داد كه قبر حسين بن على و خانه‏هاى‏اطراف آن و ساختمانهاى مجاور را ويران كردند و امر كرد كه جاى قبر را شخم زدند و بذر افشاندند و آب بستند و از آمدن مردم به آنجا جلوگيرى كردند. (همان)

از این دست نقل قول ها بسیار است که تنها به سه مورد اشاره کردم. در بیابان بی آب علف و صحرای جهنمی کشت و کار کرده اند و بذر افشانده اند؟

پس با این همه موارد چگونه حسین و کاروانش از تشنگی و گرمای هوا رنج دیده اند؟ آیا مذهب عقلی را که فکر که می کند نمی رباید؟

دوم هرمله و گردن علی اصغر:
این داستان علی اصغر هم از آن افسانه های جالب عاشوراست که تنها ذهن گنگ و مسخ شده یک مسلمان می تواند باورش کند.

داستان از این قرار است:
حسین به علت عطش فراوان که در پست قبلی اشاره کردم عطشی در کار نبوده ، فرزند شیرخوارش را در بغل گرفته و جلوی سپاه میرود و میگوید دست کم به این طفل آب بدهید.از آن طرف (سپاه یزید) شخصی به نام حرمله که گویا تیرانداز قابلی بوده تیری را به قصد گلوی نوزاد رها کرده و او را می کشد، یا شهید می کند یا هر چه شما بگویید. در ظاهر تراژدی واقعا دردناکیست ولی با کمی تامل مطالبی دال بر خرافی و غیر واقعی بودن این داستان می ابیم.

نخست آنکه نوزاد شیرخوار و چندین ماهه اصلا گردنی به آن صورت که ما تصور می کنیم ندارد.اگر دقت کنید سر نوزاد به بدنش چسبیده است،دلیلش هم آن است که هنوز استخوان و عضلات گردن چنان رشد نکرده اند که وزن سر را تحمل کنند.
پس تیر حرمله به کجا خورده است؟

تنها در یک صورت می توان گردن نوزاد را تا حدودی دید، در صورتی که سر کودک به پشت برگشته و به سمت زمین آویزان شود. هیچ دیوانه ای چنین کاری با بچه اش نمی کند زیرا مطمئنا در این حالت نخاع کودک صدمه خواهد دید.

دوم آنکه فاصله دو سپاه در هنگام نبر معمولا 200 یا 300 متر بوده است. اگر قهرمان تیراندازی المپیک با آن کمان های مجهز و مدرن را نیز بیاوریم نمیتواند از آن فاصله گردن کودک که هیچ حتی پدر کودک را نشانه بگیرد و به هدف بزند.شاید با دراگانوف نیز چنین کاری دشوار باشد چه رسد به تیر و کمان.

سوم آنکه برای چه حرمله نوزاد را نشانه گرفته؟ در تمام جنگ ها مهمترین شخص فرمانده سپاه است. حرمله باید حسین را می زده نه نوزاد را. کدام عقل سالمی چنین چیزی را می پذیرد؟ حرمله فرمانده سپاه را ول کرده و نوزاد را از پای درآورده؟ اگر به قول مسلمانان واقعا هوا جهنمی بوده مگر این حرمله مازوخیسم داشته که در آن شرایط، جنگ را کش بدهد و خودش را بیشتر اذیت بکند؟

در جایی مسلمانی گفت حضرت کودک را در دست گرفته و نزدیک سپاه رفته تا صدای او را بشنوند، در این صورت باید یه عقل حضرت شک کرد که هم خودش و هم فرزندش را اینگونه به خطر انداخته. او که فک و فامیل وحشی خود را بهتر می شناخته.

چهارم که از همه نیز جالبتر است آن است که اصلا کودک چند ماهه چه نیازی به آب دارد؟ نوزاد چندین ماهه شیر می نوشد و نه آب و مادرش میتواند به نوزاد شیر بدهد و تشنگی او را بر طرف سازد. در ضمن شیر آن حیوانات اهلی که پیشتر گفتم نیز موجود بوده.

آیا مذهب ذهنی را که فکر می کند نمی رباید؟

سوم، ابوالفضل رفته آب بیاره:
این داستان آب آوردن ابوالفضل بی سر و ته ترین افسانه عاشوراست. به اندازه ای این داستان مسخره ساخته شده که گمان می کنم با یک بار مرور آن دیگر نیازی به تجزیه نباشد.

داستان از این قرار است که آقا ابوالفضل که مسلمانان ماشین شان را بیمه ایشان می کنند برای رفع تشنگی لشگر حسین به دل دشمن زده و مشکی را از آب رودخانه پر کرده و در مسیر برگشت شخصی آن دستش را که مشک را گرفته بوده قطع می کند. حضرت مشک را با دست دیگرش می گیرد و به راهش ادامه می دهد. دوباره یک از خدا بی خبری آن دست دیگر را هم قطع می کند. حضرت اکنون مشک را با دندانش می گیرد و در آخر چند از خدا بی خبر دیگر وی را به شهادت می رسانند.

لطفا یکی برای من توضیح بدهد که حضرت چگونه مشک را از دستی که قطع شده میگیرد؟ آیا حضرت از اسب پیاده شده و می رود مشک را که همراه دست قطع شده اش روی زمین افتاده بر می دارد و دوباره سوار اسب می شود و می رود؟

دوباره که آن یکی دستش قطع می شود چه کار می کند؟ آیا حضرت باز از اسب پیاده شده و می رود به سراغ دست افتاده و دولا شده و مشک را با دندان می گیرد؟ آیا در این میان که هی حضرت از اسب پیاده و دوباره سوار می شده اند کسی نبوده ایشان را بکشد؟

یا اصلا هیچ کدام از اینها رخ نداده و پیش از آنکه دست مبارکشان را قطع کنند، حضرت بر اساس مهارت هایشان مشک را به هوا پرتاب کرده اند با آن یکی دست گرفته اند و به دنبال آن دوباره مشک را به هوا پرتاب کرده و این بار با دندان می گیرند؟ مگر حضرت هنرمند سیرک بوده؟

اصلا دست حضرت چگونه قطع شده؟ از مچ؟ از آرنج؟ از کتف؟ با چه چیز قطع شده؟ شمشیر؟ خاطرم هست در یک مراسم مذهبی در محرم روضه خوان گفت با کمان به سوی دست حضرت نشانه رفته اند و دست را قطع کرده اند. مگر کمان های آن ها تبر پرتاب می کرده است؟

خون ریزی شدید ناشی از قطع شدن دست در این میان کشک بوده؟ آیا حضرت به خاطر حضرت بودنشان چند لیتر بیشتر از انسان های معمولی خون داشته اند که در میانه راه به دلیل کم خونی نمرده اند یا دست کم از هوش نرفته اند؟

به راستی مذهب عقلی را که فکر می کند نمی رباید؟

این تنها سه نمونه از افسانه های عاشورا بود. به داستان غسل کردن قاسم نیز اشاره ای نکردم زیرا برخی از مسلمانان خود این داستان رو قبول ندارند. از این دست افسانه ها بسیار است. امیدوارم بیاموزیم که تنها عقل و اندیشه خود را میزان قرار دهیم.

Categories
General

منوچهر جمالی : جشن مهرگان – فـرانک، زنـی که ضحاک راسـرنگون کرد

VIEW THIS ARTICLE AS WORD.DOC — VIEW THIS ARTICLE AS PDF

منوچهر جمالی

جشن مهرگان

فـرانک، زنـی که
ضحاک راسـرنگون کرد

جشن مهرگان ، جشن فرانک است، نه جشن فریدون
جشن مهرگان،
جشنی برضدِ«عید قربان» است

جشن مهرگان ، استوار براین محتواهست که
هیچکس ، حق ندارد که :
« کشتن وآزردن جان وخردانسان » رامقدس سازد

کاوه وفریدون وضحاک را همه میشناسند ، ولی« فرانک » را که بزرگترین جنبش ضد ستم را درایران ، به راه انداخته وسامان داده و به پیروزی رسانده ، کسی نمیشناسد ، و ازاو هم هیچگاه، حتا زنان آزادی خواه ایران ، یادی نمیکنند .

Categories
چاشنی های اندیشه

سکولار، دراصل به « زندگی درزمان گذرا وتحقیرآن وپشت کردن به آن»، …

سکولار، دراصل به « زندگی درزمان گذرا وتحقیرآن وپشت کردن به آن»، گفته میشده است وسپس،درست «زندگی درزمان گذرا»، مطلوب جامعه شده است. یکی ازپیآیندهای تحقیر« آنچه گذراست»، اینست که « فرد» درمقابل«جامعه وطبقه وامّت وملت وقوم»، نماد گذرا بودنست، و« فرد» رابرای بقای امت وجامعه وقوم وطبقه وملت، میتوان قربانی کرد

http://www.jamali.info/chashniha )

Categories
مهمانان سخن میگویند

مجید نفیسی : دل شاد سعدی

دل شاد سعدی

مجید نفیسی

در میان گویندگان قدیم و جدید فارسی کمتر کسی را به زنده‌دلی سعدی (۶۹۱ ـ ۶۰۶ هـ.ق) می‌شناسم. تخلص او‌ «سعدی» و عنوان کتاب هایش‌ «بوستان» و‌ «گلستان» است. خدای او باغبان طبیعت و مذهبش آسانگیر است. نه چون مفتی در بند عبادات است و نه چون صوفی در قید ریاضت.

Categories
چاشنی های اندیشه

قرآن کتابی برای دوست داشتن نیست. بلکه کتابیست که با اکراه بایدازآن اطاعت کرد

قرآن کتابی برای دوست داشتن نیست. بلکه کتابیست که با اکراه بایدازآن اطاعت کرد

http://www.jamali.info/chashniha )

Categories
مهمانان سخن میگویند

مردو آناهيد : روشنفکران اسلامزده آگاهانه ایران ستیزند

روشنفکران اسلامزده آگاهانه ایران ستیزند

مردو آناهيد

30 شهریور 1389

بیشتر برگ‌های نوشته شده-ی تاریخ ایران از سوی دشمنان ایران و سرکوب کنندگان ایرانیان نوشته شده-اند. هزار و چهار سد سال است که جهادگران بیابانگرد بر سرزمین ایران و بر فرهنگ و بینش ایرانیان حکمرانی می‌ کنند. ایرانیان که، در زیر ستم حکمرانان مسلمان، از خودبیگانه شده-اند، از نابخردی و اسلامزدگی، بر درنده خویی‌-های دوران خلافت اسلام سرپوش گذاشته تا از ننگ بردگی و وجدان سرکوب شده-ی خود شرمسار نباشند.

Categories
چاشنی های اندیشه

عربها به«هخامنشی=َاخه منی»، َاخُمینی»میگویند واساسا«خُمین» …

عربها به«هخامنشی=َاخه منی»، َاخُمینی»میگویند واساسا«خُمین»، مخفف« اخمینی یا هخامنشی»است. «امام خمینی، امام هخامنشی»است

http://www.jamali.info/chashniha )

Categories
چاشنی های اندیشه

درغرب، بااولویت یافتن ارزشهای اقتصادی که پیآیند «اولویت یابی ارزش زندگی درزمان» …

درغرب، بااولویت یافتن ارزشهای اقتصادی که پیآیند «اولویت یابی ارزش زندگی درزمان» درروان واندیشه است، دین ازاولویت افتاد. جدائی حکومت ازدین، استواربرتغییریابی این اولویت است

http://www.jamali.info/chashniha )