در فرهنگ ایران، با زور و هیبت و وحشت انگیزی، نمیتوان جا معه را با مطیع ساختن، سامان داد
بلکه با جـذب دلها و خـردهاست که نظم و سامان، از خودِ جامعه، فـرا میجـوشـد
Month: ژانویه 2012
VIEW THIS ARTICLE AS WORD.DOC — VIEW THIS ARTICLE AS PDF
منوچهرجمالی
پیـدایش ِ جهان ِ دوســتی – 6
چراجوانمردی،دین ِایران بوده است؟
درفرهنگ ایران
جوانمردی ، بیان فطرتِ انسانست
چگونه سراندیشه جوانمردی، پیدایش یافت وبنیاد دین واخلاق وفرهنگ ایران شـد
جـوان + مَـردی
1- جـوان jvan=yu+van
جان بخش(پُرو سرشارازجی) =ji-vana
عشق+ فراوانی+ دَهِـش+چوب=vaan+van
2- مَه ر- دایتی(کردی)=مَر- دی=جوانمردی
فرهنگی که زندگی درآن ، پُری ولبریزی از زندگیست
« زندگی کردن » ، « زندگی بخشیدن ومهرورزیدن » است
من امروز با خدایم که « گـُل چهره » نام دارد ، شرط می بندم که کدام ازما میتوانیم خوشتر بخندیم . من وخدایم ، باهم زندگی میکنیم و زندگی کردن ، « شیوه باهم خندیدن » است .
امروز گرو بندم با آن بُـت شکـّرخا
من خوشتر میخندم ، یا آن لب چون حلوا
من ، نیم دهان دارم ، آخر چه قـدر خندم
او همچو « درخت گل » ، خندسـت زسرتا پا
این خدای من ، درخت ُگلیسـت که ازسرتاپایش خنده است . او با همه وجودش ، میخندد ، نه تنها با دهانش . چرا، ما ، باهم مخندیم ؟ چرا باهم خندیدن ، با هم آفریدنست ؟ چرا این خدا نامش ، گلچهره بوده است ؟ او با سرتاپای وجودش، خندان ، ویا اصل خنده است ، چون « جی= زندگی وعشق، یا خدای زندگی وزیبائی وعشق وموسیقی » ، که جی+ وان =ji-vana هست ، سرشاروپـُروغنی و ناگنجادرتن هست ، و درلبریزیش ، سرچشمه « دهـش یا رادی » است ، و « جان می بخشد » و ، ویژگی ، « جوانی = javana» ، « جوان مردی » است . حافظ وعبید زاکان وخواجوی کرمانی نیز هنوزبیاد این خدا بوده اند . چرا ما فراموش کرده ایم که خدائی نیزهست که « سرتاپای وجودش، خنده است » و همیشه با همه ِگیتی ، میخندد ؟
تشنگان دروغین میز مذاکره، و کوزه شکسته جمهوری اسلامی
بهرام خراسانی
“اکنون طنین جیغ کلاغان
در عمق خواب سحرگاهی
احساس میشود”
فروغ فرخ زاد
“همه گزینهها روی میز است”؛ “مذاکره تنها راه حل مسئله هستهای ایران است”؛ “همه فشارهای تحریم، بر روی دوش مردم زجردیده ایران است”؛ مداخله بشردوستانه، شعار جنگ افروزان است”؛ “روسیه و چین تشدید تحریمها علیه ایران را رد کردند”؛ “خانم اشتون از سعید جلیلی دعوت به مذاکره کرد”؛ “اسراییل گفت تنها چند ساعت پیش از حمله به ایران، به آمریکا اطلاع خواهد داد”؛ ……. این عبارتها و جملهها؛ تنها بخش ناچیزی از نوشتهها و گفتارهای خبری و تحلیلی رسانههای همگانی درون یا برون مرزی در چند سال گذشته است. جملههایی که از زبان یا قلم کارشناسان شناخته شده یا ناشناس و حتی مشکوک در این یا آن نشریه و تلویزیون فارسی زبان؛ درسطح جهان پخش میشود، و گاه با ناسزاگویی، دشنام، و تهمتهای دو سویه نیز همراه است. در این سخنان؛ گویا هدف آنست که جمهوری اسلامی را به پای میز مذاکره بازگردانند، و از جنگ جلوگیری کنند؟ در این نوشتار، میخواهیم به کوتاهی؛ امکان چنین چیزی را بررسی کنیم.
با «خردهای آزاد» هست که میتوان، تاءسیس «عدالت اجتماعی و قانون و نظام = داد» کرد
همه انقلاباتی که برای عدالت اجتماعی، بدون وجودِ خردهای آزاد شده است، دچارشکست گردیده اند
این خرد آزاد هست که نخست قدرتهای مذهبی و ایدئولوژیکی را خنثی میسازد و به حاشیه میراند
انسانی که شـادیش را در خود، زندانی میکـنـد
خـدا را در خـود میکُشـد
آنکه حق آشکار ساختن شادی را در اجتماع از انسان میگیرد
راستی را در اجتماع از بین میبرد
کامنت دراخبارروز، به مقاله منوچهرجمالی درباره رباعی خیام
از : هاشم وزیری
عنوان : پرسشی بزرگ
با نگاهی ژرف به آنچه آقای جمالی نوشته اند؛ پرسشی بزرگ برای ما مطرح می شود و آن اینکه اگر رد پایی از الگوی سکولاریسم در فرهنگ ما بوده است پس تقلید از غرب به چه معناست؟
پاسخ به این پرسش اندکی دشوار است. دشواری از آنجاست که یا نمی توانیم از آنچه داشتیم و مفهوم سکولاریسم داشته استفاده کنیم یا نمی خواهیم از آن استفاده کنیم. مشکل اصلی تضاد نتوانستن و نخواستن است.
روشنفکران ما اسیر این تضاد شده اند که در احوالشان پیوسته دیده می شود. از یک سو می گویند داشتیم و بهتر هم داشتیم و از سویی می گویند مدلهای دیگر بهتر است و نمی توانیم از آنچه داشتیم استفاده کنیم.
دست آقای جمالی را می فشارم و به او درود می فرستم که دست کم این شجاعت را دارد که بگوید که ” داشتیم و استفاده می کنیم” .
در پایان از سایت اخبار روز و از آقای جمالی سپاسمندم
۲۹۴۰۵ – تاریخ انتشار : ۲۲ تیر ۱٣٨۹
فیلمی مصلحت اندیش و آلوده به قدرت
یادداشتی بر”جدائی نادر از سیمین”
پرتو نوری علا
جایزه بهترین فیلم خارجی گلدن گلوب امسال به فیلم سراسر حادثه و خوش ساختِ “جدائی نادر از سیمین” به کارگردانی اصغر فرهادی، از ایران، تعلق گرفت. وقتی فرهادی را، تندیس به دست، در کنار هنرپیشه اول مرد فیلم، پیمان معادی، بر روی صحنه دیدم، صادقانه آرزو کردم کاش، فیلمی از ایران انتخاب شده بود که می توانستم به حضورش در عرصه جهانی، افتخار کنم. اما این فیلم به دلایلی که خواهم گفت، برای من افتخار آفرین نبود.
چاشنی زندگی ما – 2012
چاشنی زندگی ما
منوچهر جمالی
ISBN 1 899167 38 2
KURMALI PRESS
LONDON, 2012
VIEW AS HTML — VIEW AS WORD.DOC — VIEW AS PDF
گفتگوی منتشر نشده
پیش از آغاز
گفتگوی مهرداد حریری با داریوش همایون
حریری ــ جناب آقای همایون اگر اجازه دهید من چند سئوال شخصی دارم.
همایون ــ تمنا میکنم، بفرمائید.
حریری ــ شما اگر بخواهید زندگیتان را خلاصه کنید، چگونه میبینید؟
همایون ــ یک وقتی اصطلاح پویش والائی بکار بردم. والائی (excellence)، پویش هم تکلیفش معلوم است. تلاش برای اینکه به یک جائی برسد این زندگی! حالا نمیدانم چه اندازه رسیده، ولی از مراحل بسیار متفاوتی این زندگی را گذراندم که خود این ماجرائی که زندگی را تشکیل میدهد برایم جالب شده است. حالا یک مایة خرسندی است. زندگی گذشته است که به طور معمول دست نمیدهد. اما هدف همیشه این بوده است که خودم و این کشوری که همه زندگیم است، بهتر بشود و بالاتر برود. دومیش نمیدانم چه بر سرش آمد، اولیش هم چندان درخشان نشد.
من با خدایم که «گـُلچهـره» نام دارد
شرط می بندم که کدام میتوانیم بهتر و بیشتر بخندیم
امـروز گـرو بندم با آن بُت شکـّرخا
من خوشتر میخندم، یا آن لب چون حلوا
من، نیم دهان دارم، آخر چه قـدر خـنـدم
او همچو درختِ گل، خنده است زسرتاپا
او که «گل چهره = تخم گل» باشد، و «خوشه ِ تخم گلها» ست، همان «ارتا» هست که تخمش، آتش جان من و هر انسانی هست
در فرهنگ ایران، خدا و انسان، دو هستی ِخندان باهم هستند
نسیم بهاری، در همه تخمهائی که در خاکِ تاریک، پنهان و پوشیده اند، انقلاب برپا میکند و سبز و رنگارنگ، پدیدار میشوند ولی تخم هائی که از اسلام سوخته شده اند، با وزش نسیم هیچ بهاری نخواهند شکفت. انقلاب بهاری نمیتواند هیچگاه، بذرهای سوخته از اسلام را روُ یا سازد.
بهار عربی چه سرانجام تلخی داشت!
محمدعلی مهرآسا
بهار عربی واژه یا اصطلاحی بود که در سال ۲۰۱۱ میلادی به قیام و شورش مردم شمال آفریقا از تونس و الجزیره تا مصر و لیبی اطلاق شد؛ و اخیراً این اصطلاح به قیام مردم سوریه هم تفویض شده است. من نمی دانم این اصطلاح را چه کس و مقام و یا موسسه ای به این حرکت و اعتراضِ بخشی از مردم عرب زبان شمال افریقا که خواهان آزادی و حکومت دموکراسی بودند، اهدا کرده است؛ تنها می دانم که این حرکت نه تنها از همان ابتدا بهار نبود؛ و تمام مدارک و شواهد پایان ناخوشی را نشان میداد، بل به زمستانی سخت و زمهریر تبدیل شد که بخش اعظم قیام کنندگان آزادی خواه یعنی مردمان سکولار آن جوامع را یخزده کرده است. برعکس اوضاع درست به کام و میل باورمندان و متعصبان دین اسلام گشته و خوشنودی و شعف مسلمانان قشری و فرصت طلبِ در گوشه خزیده را فراهم ساخته است. تحولی که به هر جهت درنهایت به سود خشک اندیشی و تحجر دین رقم خورد!
2 کامنت – 23-01-2012
کامنت از ایران گلوبال
کدام ریشهِ زنده ای که حقوق بشر درفرهنگ ایران؟
مزدک
جناب جاوید کسی ادعا نکرده که فرهنگ ایران و جامعه ایران 2500 سال پیش به ازادی زن و حقوق بشر درست مثل حالا معتقد بوده و تا اونجا که من میدانم بخز ارازل و اوباش پان ترک و پان عرب برهبری پورپیراهای توده ای /اسلامی کسی منکر 1400 سال از تاریخ ایران نشده.آنچه از نوشته های استاد جمالی بر می اید بنظر من برداشت ایشان از تاریخ وفلسفه و عرفان و فرهنگ و ادبیات …ایران است.مسلما چنین فردی که در اروپا هم تحصیل کرده نمی تواند بی تاثیر از تاریخ و فلسفه و ادبیات و …اروپا و بطورکلی غرب باشد.در ضمن اگر …
VIEW THIS ARTICLE AS WORD.DOC — VIEW THIS ARTICLE AS PDF
منوچهرجمالی
پیـدایش ِ جهان ِ دوســتی – 5
زندگی،دوست داشتن ِ«جی»هست
« جی»، زنخدای خُرّم یا زُهـره است
که جان(جی+یان)هرانسانی میباشد
آنها که اهل صلحند ، بُـردند زندگی را
وین « ناکسان »، بمانند، در«جنگ زندگانی»
مولوی
زندگی ، دوست داشتن وپرستیدن و نگهداری کردن ِ« جی= ژی = زی » هست ، که نام زنخدا خرّم یا بیدخت یا بَگرام ( بیرام) میباشد ، و درجان هرانسانی خانه دارد ، چون جان که « جی+ یان » باشد، به معنای «خانهِ جی» میباشد . درهرانسانی ، ودرخود، باید جان خودرا که « خانه وآشیان وسرچشمه این زنخدا یا این پری زاد » هست دوست داشت، واو را پرستید و ازاو مراقبت کرد . واژه « زندگی =zi+vandakih » چنین معنائی دارد . کسی زنده است ( zi+vandak) است که « جی » را درخود و درهرانسانی، دوست میدارد ومیپرستد (=ازآن پرستاری میکند) .
هر قدرتمندی، تنها خود را سزا و ارپرستش میداند و میکوشد که همه، منحصرا او را بپرستند. از این رو هیچکس جزا و، حق، خود پرستی ندارد. بدینسان، خود پرستی را در همه جز خود، بشدت می نکوهد و زشت میسازد و بزرگترین جرم و گناه میداند. پس باید برای نابود ساختن قدرت و انحصار قدرت در اجتماع، هر کسی خود را بپرستد تا این انحصار را در هم شکند. ما باید خود پرستی را در جامعه، کار نیک و هنر و حق مسلم هر انسانی بشماریم، چون در هرکسی، خدا یا حقیقت یا اصل، نهفته هست که پرستیدنیست و با جستن آن هست که خود را می یابد. روزی که ملت ایران بخواهد ریشه استبداد را برای همیشه از بن بکند، باید از اینجا شروع کند که دست از پرستیدن الله بکشد، چون سرچشمه قدرت استبدادی، الله میباشد که بزرگترین خودپرست هست.