Categories
چاشنی های اندیشه

عـدالتی که آزادی نیافـریند، عـدالت نیست

Justice that doesn’t create freedom is no justice and freedom that doesn’t create justice is no freedom

Freedom that blocks justice and justice that blocks freedom is inhuman, since both, freedom and justice, stem from basic humanness, by destroying each other, they destroy humanity

Gerechtigkeit die keine Freiheit schafft, ist keine Gerechtigkeit, und Freiheit die keine Gerechtigkeit schafft, ist keine Freiheit
,Freiheit die Gerechtigkeit hindert und Gerechtigkeit die Freiheit hindert beide ist inhuman, denn sowohl Freiheit als auch Gerechtigkeit stammen aus der Menschlichkeit, und wenn sie sich gegenseitig vernichteten, vernichteten sie auch das Menschsein

عـدالتی که آزادی نیافـریند، عـدالت نیست
آزادئی که عـدالت نیافرینـد، آزادی نیسـت
آزادئی که عـدالت را ازبیـن میبـرد و
عدالتی که آزادی را ازبین میبرد، انسانی نیستند
آزادی وعدالت باهم ازانسان زاده میشوند
و با جداشدن از همدیگر، انسان را نابود میسازند

Categories
General Manuchehr Jamali and Gita Yegane Arani-May

Our new home

This: http://jamali.info/simorgh is gonna be our new home. We’ll move in slowly!

Categories
General

Happy Birthday dear Jamali

Manuchehr Jamali and Farangis G. Yegane
Manuchehr Jamali and Farangis G. Yegane

Happy Birthday dear Jamali!!!
And, on this occasion we’d like to announce that we are just in the process of creating an updated, remade version of this website. The old site will remain as we love it how it is, but an alternative, more technically “up to date” version of the site and its contents will be added!
Gita Yegane Arani-May, 7. January 3014.

Categories
Manuchehr Jamali and Gita Yegane Arani-May اشعار منوچهرجمالی

Fruit without Seeds

Fruit without Seeds!

Manuchehr Jamali, translation G.Yegane Arani-May

Man knows that truth is a fruit without seeds,
Truth, he knows, must pacify and satisfy your palate,

Hadn’t it been paradises fruit that he’d eaten,
And of which he’d spat out its seeds in disgust,
And said why God would have to place in fruit with sweetness,
teeth breaking rocks,

The devil though knew, that ripe fruit would bear heavy stones.
And seeds of “visionary fruits” would break the “questions” of the teeth!

The devil planted the seeds, that man spat with anger,
And over time grew another plant, and he’d create another paradise.
One that would produce fruit without seeds, and sights without questions!

And man, thrown out of paradise for eating God’s fruit,
Was so put back into God’s paradise,

And went with Satan’s paradisical insights,
Offering taste and comfort,

And the fruit, within him, would contain no seeds of questions.

Tired from painfully planting the seeds and cultivation,
And from the burden of growing and work,
The task became a bane.

Since then the devil would be in heaven,
That “knowledge without doubts” was achieved,
And a truth of “fruit without seeds” known,
And the truth without question be swallowed.

And man did not know that truth is the Creator,
Whose seeds become questions,
And that the knowledge that these questions developed, he would not find,
and thus not have the truth.

So he named the devil’s paradise, God’s paradise,
And God’s paradise would be named: a lie that’s past!

مـيـوهِ بى تـُخـمـه !

منوچهرجمالی

آدم ، حقيقت را ميوه بى تخمه ميدانست
حقيقت را بينشى ميدانست كه بايد از آن كام برد و به آرامش رسيد ،
و ميوه هاى بهشت را كه ميخورد ،
تخمه هايش را با نفرت از دهان بيرون ميافكند ،
و ميگفت كه چرا خدا در ميوه هاى به اين شيرينى ،
سنگهاى دندان شكن گذاشته ،
ولى ابليس ميدانست كه ميوه نرم ، زهدان تخمه سنگين است .
و تخمهِ « ميوه بينش » ، « پرسش » دندان شكـنـست !
ابليس ، تخمه هائى را كه آدم با خشم از دهان بيرون ميافكند ،
در زمينى ديگر كاشت و بهشتى ديگر آفريد.
كه ميوه ها ى بى سنگ ، و بينش ها بى سئوال بودند !
و آدم كه از ميوه هاى بهشت خدا ، بيزار شده بود ،
پشت به بهشت خدا كرد ،
و به سراغ بهشت ابليس رفت ،
كه كام را شيرين ميكرد و آرامش ميبخشيد ،
و ميوه بينش در خود ، هيچ تخم پرسشى نداشت.
او از كاشتن رنج آور تخمه ، و پرورش آن ،
و خطرهاى كشت و كار ، بيزار بود
و ازآن پس در بهشت ابليس ماند ،
كه « معرفت بى سئوال » داشت .
او حقيقت را ، « ميوه بى تخمه » ميدانست ،
و حقيتهاى بى سئوال را ، مصرف ميكرد
ونميدانست كه حقيقت ، آنگاه آفريننده است ،
كه تخمه اش ، سئوال باشد ،
ومعرفتى كه ازآن سئوالى پيدايش نمييابد ، حقيقتى هم ندارد
او بهشت ابليس را ، بهشت خدا ناميد،
و نام بهشت خدا را دوزخ گذاشت!

Categories
چاشنی های اندیشه

هنر نزد ایرانیان است وبس ندارند شیر ژیان را به کس – شیردرنده، و مفهوم شرّوخیر …

هنر نزد ایرانیان است وبس
ندارند شیر ژیان را به کس

شیردرنده، و مفهوم شرّوخیر

نام شیردرّنده ، همان « شِـر یا شـَر» است که به معنای « پاره کننده » یا بطور دقیقتر، ازهم پاره کننده زندگی( ژی ) هست . درست واژهِ« شرّ »، معرب ِ همین واژه است . شیرازهم درنده که پیکریابی خشم ( قهروخشونت وتهدید) است ، برای این عمل جان آزاریش ، « شرّ» است . معنای اصلی « شرّ» این بوده است که هیچ کسی وقدرتی نباید « جان انسانی » را بیازارد ، و« خیر» نیز که مفهوم مقابل شرّ است ، بازمعرب واژه « هیر= ایر» ایرانیست . چنانکه « خیر وخیری » که درعربی به « گل همیشه بهار» گفته میشود نام سیمرغ یا ارتافرورد ( خوشه های جانها= جانان) است ( خدای روزنوزدهم هرماه ، نام دیگرش ، کاوه است که برضد ضحاک برمیخزد ، چون جانها را میآزرده است ) و نام دیگرش « گل بوستان افروزیا حی العالم » است . چون خود خدا ، همه جانهاست، پس آزردن هرجانی ، آزردن خداست ، و هیچکس را نمیشود به « حق » کـُشت ، چون خدا که جانان باشد ، اصل همه حق هاست . پس « خیر» ، مقدس شمردن هرجانی است ولو مشرک وکافروملحد وبودائی وچینی و..باشد. ولی سپس همین اصطلاحات « خیروشرّ » را اسلام ، مصادره کرد ومعانی آنهارا به کلی تحریف ومسخ ساخت . موءمن به اسلام ، خیرشد ، وکافرومشرک ، شرّ گردید ( لعبد موءمن خیرمن مشرک ) . آنچه الله ،برای بنا وحفظ ِ قدرتش خیروشرمیداند ، همه مردم را امتحان میکند،تا همه ، سربه اطاعت او فرو آورند . و« الله خیرالماکرین » میشود . مکرکردن ازالله ، خیرمیشود ، و فخربدان میکند که میتوان سرابلیس را هم کلاه بگذارد . درحالیکه مکروخدعه ، نتیجه ناتوانیست . منش خشمگین ( غضب وارهاب) شیردرنده که درالله هست ، معیارخیروشرّ او میشود . معیارشرّ وخیر، تسلیم شدن به قدرت مطلق اوست و « نیازردن جان » هرانسانی ، که معنای اصلی خیروشربود ، بیکسو نهاده میشود و « کشتن به حق » معیاراصلی خیروشر میگردد . حق آنست که انسان، تابع قدرت الله گردد وناحق آنست که خواهان آزادی باشد و « جان هرانسانی » را معیار نهائی ، حق بودن بداند . ازاین رو هست که هنر، نزد ایرانیانست وبس ، نه نزد اسلام .

http://www.jamali.info/chashniha )

Categories
چاشنی های اندیشه

هنر نزد ایرانیانست و بس – ندارند شیرژیان را به کس … فرهنگ زنخدائی ایران (ارتائی = سیمرغی)، استوار، بر اندیشه «مهر» …

هنر نزد ایرانیانست و بس
ندارند شیرژیان را به کس

فرهنگ زنخدائی ایران (ارتائی = سیمرغی)، استوار، بر اندیشه «مهر»، و برضد خشم (جنگ و قهر و خشونت و تهدید) بود، و از این رو، نمادش «شیر ِمادر» بود، که «خشیر» باشد. نام دیگراین شیر، جیوام (جیو + وام) است، و وام در سانسکریت هم به معنای پستانو هم به معنای زنخدای مهرمیباشد، و جیو، به معنای شیرو زندگی وخونست. با نوشیدن شیرازپستان زنخدای مهر، پیمان، آفریده میشد که بازپیمان به معنای شیراست. از آنجا که گیاهان زمین، پستان این زنخدا شمرده میشدند، با نوشیدن آمیزه ای از سه گونه شیرابه، پیمان مهر باهم بسته میشد (بدون خونریزی). به همین علت، بلخ زادگاه مولوی، شیربامی (شیروامی) نامیده میشد، چون دربلخ، نیایشگاه این زنخدا بود که نام دیگرش شاده ونوشاد است. همین جیوام، چون سپیدبود، معنای «روج = روشنی» را نیزداشت و نام دیگراین خدا، بهروج بود. سپس جنبشی دیگر پدید آمد تا جنگجوئی ارتشتاران را مقدس سازد و بدان حقانیت بخشد. نماد آنهانیز «شیردرنده» بود که دراصل شِر باشد. شِـر به معنای پاره کردن ودریدنست، و درکردی «شه ر» به معنای جنگ و شه رکار به معنای جنگاور و «شه ر ژی کرن» به معنای سربریدنست، ونام شیر درنده، شیرشرزه است، تا معنای اصلی شیرکه شِر باشد، درآن گسترده شود، و شیرشرزه، یعنی جانوری که ژی یا زندگی را ازهم پاره میکند. شیردرنده، نماد خشم و قهر و تهدید و جان آزاری بود، نه نماد دلیری وعظمت. این شیردرنده، نماد خدای ارتشیان بود، که برایش روشنی معنائی دیگر داشت. برعکس روشنی زنخدای مهر که اینهمانی با سپیدی شیرداشت، این شیر درنده، باشمشیرنورش دربریدن، چیزها را از هم روشن میکرد. بدینسان، درفش شیروخورشید و شمشیر، بوجود آمد. این خدا نیز نام خود را مهر، گذاشت، ولی مهربرای او معنای قرارداد و عهد و میثاق را داشت نه معنای عشق را. بدینسان دوگونه پیمان درایران بوجود آمد. یکی پیمان بستن با نوشیدن سه نوشابه از یک جام که (جام جم) باشد، و دیگری، پیمان بستن، دردست بهم زدن برروی آتش سوزان. این تضاد میان ملت ایران و حکومتش که ارتشیان بودند همیشه باقی ماند. ملت، درفش کاویان را داشت وحکومت، درفش ارتشیان را .

http://www.jamali.info/chashniha )

Categories
چاشنی های اندیشه

هنرچیست؟ هنر در فرهنگ ایران به معنای «مـَردُمی» است. واژه هُنر = هو + نره مرکب از دو بخش …

هنرچیست؟ هنر در فرهنگ ایران به معنای «مـَردُمی» است. واژه هُنر = هو + نره مرکب از دو بخش «هو» و «نره» هست. امروزه «نر» به مرد، یا رجل گفته میشود. ولی در اصل به معنای «انسان یا مردم» بوده است، و هونر = هنر، به معنای «خوبی و زیبائی و آفرینندگی انسان است». هنر، رفتار و اندیشیدن مردمیست. مردمی اینست که انسان و خدا، هیچ جان و خرد هیچ و انسانی را نیازارد، ولو کافر و مشرک و عرب و یهودی و بودائی و ترک .. باشد.

مباش در پی آزار و هرچه خواهی کن
که در «شریعت ما» غیر از این گناهی نیست – حافظ

هنر، اینست که هم خدا و هم انسان، خوی در ندگی و خشم و قهـر و کین توزی و خشونت و کشتار را نداشته باشند. این را «هنر» یعنی «مردمی» میشمرد که «شیر را که، نماد درندگیست» سرمشق خود قرار ندهد و به درندگی و قهر، ارج ندهد: ندارند شیرژیان را به کس

http://www.jamali.info/chashniha )

Categories
چاشنی های اندیشه

هنر نزد ایرانیانست و بس – ندارند شیرژیان را به کس … این هنری که فقط نزد ایرانیانست، چیست؟ این هنر بی نظیر

هنر نزد ایرانیانست و بس
ندارند شیرژیان را به کس

این هنری که فقط نزد ایرانیانست، چیست؟ این هنر بی نظیر، آنست که فرهنگ ایران، شیرژیان را به کسی نمیشمارد. «شیر»، در فرهنگ ایران، جزو «گرگ سردگان» یعنی «در ندگان و جانوران جان آزارست، که نماد «اصل خشم»، یعنی «اصل قهر و خشونت و تجاوز و تهدید و کین ورزی» بودند. بهرام که جفت رام (مادر زندگی و موسیقی و شناخت) و هردو باهم، «بن آفریننده جانها» هستند، فقط به جانوران بی آزار، مانند اسب و شتر و گاو …. تحول می یابد. به همین علت رستم برعکس هراکلس یونانی که لباس شیر میپوشید، ببربیان (بیوربغان = سگ آبی) میپوشید، چون لباس شیر، نماد «اصل خشم = اصل ضد زندگی، درندگی و خشونت و تهدید و کین ورزی» بود، که برضد «اصل قداست جان و خرد» است. این هنر، نزد ملل آنروزگار، بی نظیر و استثنائی بوده است. بنیاد گذاران رُم ،روموس و روملوس، در کودکی، از شیرگرگ، پرورده میشوند. ایلیاد هومر که کتاب مقدس یونانیها بوده است با این عبارت شروع میشود که «ای زنخدا، خشم رابه سرای». نام تورک و توران، در اصل به معنای «خشم= ازهم پاره کننده» است. نقوش برجسته نیایشگاه آتن، همه اش صحنه های جنگ یعنی خشم است. نیایشگاههای آشور، پرازصحنه های خونخواری و خشمست. یهوه درتورات همیشه درفوران خشمست. ولی فرهنگ ایران (نه تاریخ ایران) درست بر خردی استوار شده بود که در گوهرش ضدخشم، ضدشیر، ضد قهر و خشونت و تهدید بود که خردبهمنی باشد، و این «بهمن»، اصل معمارمدنیت و حکومت شمرده میشد

http://www.jamali.info/chashniha )

Categories
چاشنی های اندیشه

اینکه در فرهنگ ایران، جان و خـرد انسـان، مقدس است، یعـنی چه؟ (11)

اینکه در فرهنگ ایران، جان و خـرد انسـان، مقدس است، یعـنی چه؟
یعنی، گرانیگاه و سرچشمهِ حقوق انسانها، جان و خـرد انسانهاسـت، نه ایمانشان به عقاید و ادیان و مکاتب و ایدئولوژیها.
یعـنی، حکومت دینی و ایدئولوژیکی، سلب آزادی از خرد انسانیست که از جان میجوشد.
یعـنی، «زندگی ِانسان درگیتی»، برتراز «همه حقیقت ها » ست

http://www.jamali.info/chashniha )

Categories
چاشنی های اندیشه

شریعت اسلام، برپایه ناجوانمردی، تاءسیس شده است. علی در مصاف با پهلوان یهودی …

شریعت اسلام، برپایه ناجوانمردی، تاءسیس شده است. علی در مصاف با پهلوان یهودی، اورا با ناجوانمردی، بزمین زد، و آن پهلوان یهودی، برای این ناجوانمردی، به روی علی تف انداخت. ولی علی بر شرم خود از ناجوانمردیش، به خاطر نصرت اسلام، غلبه کرد، و او را کشت. و محمد، این ناجوانمردی او را ستود و گفت «حرب، خدعه است». اسلام باید، از خدعه و ناجوانمردی (که اساسش دروغست) برای نصرت، خود بهره ببرد. از دیگران، باید جوانمردی و راستی، طلبید، تا بتوان با خدعه، بر آنها غلبه کرد. به همین علت وقتی حسین در کربلا بدشمنانش گفت که اگر دیندار نیستید، پس جوانمرد باشید، آنها بیاد کلاهبرداری پدرش، علی افتادند. با همین ناجوانمردی نیز،حکومت نوین اسلامی در ایران، تاءسیس شد

http://www.jamali.info/chashniha )

Categories
چاشنی های اندیشه

انقلاب فرانسه، پیایند عقل انسانی بود که خود را از سنـّت و تاریخ و مذهب …

انقلاب فرانسه، پیایند عقل انسانی بود که خود را از سنـّت و تاریخ و مذهب، آزاد میساخت، و قانون اساسیش را برپایه چنین عقلی از انسان گذاشت.
انقلاب اسلامی در ایران، پیایند عقل انسانیست که تابع و بنده سنـّت و تاریخ و اسیر مذهبی در دین اسلامست، و قانون اساسیش را برپایه چنین عقلی از انسان گذارده، که گوهرش عبودیت و اطاعت و تابعیت است

http://www.jamali.info/chashniha )

Categories
چاشنی های اندیشه

اینکه در فرهنگ ایران، جان و خرد انسان مقدس است، یعنی چه؟ (10)

اینکه در فرهنگ ایران، جان و خرد انسان مقدس است، یعنی چه؟
یعنی، هیچ کتابی و پیامبری و رهبری و آموزه ای، جز جان و خرد انسان، مقدس نیست
یعنی، حکومت دینی و ایدئولوژیکی، سلب آزادی از خرد انسانیست که از جان میجوشد

http://www.jamali.info/chashniha )

Categories
چاشنی های اندیشه

اینکه در فرهنگ ایران، جان و خرد انسان مقدس است، یعنی چه؟ (9)

اینکه درفرهنگ ایران، جان و خرد انسان مقدس است، یعنی چه؟
یعنی، گرانیگاه و سرچشمه حقوق انسانها، جان وخـرد انسانهاست، نه ایمانشان به عـقاید و ادیان و مکاتب و ایـدئـولـوژیها

http://www.jamali.info/chashniha )

Categories
چاشنی های اندیشه

اینکه در فرهنگ ایران، جان و خرد انسان مقدس است، یعنی چه؟ (8)

اینکه در فرهنگ ایران، جان و خرد انسان مقدس است، یعنی چه؟
یعنی، هیچ ملائی، حق فتوای قتل و فتوای جهاد ندارد.
یعنی، هیچکسی حق ندارد، امر به معروف و نهی از منکر بکند.
یعنی، فرقی میان بودائی و یهودی و مسلمان و زرتشتی و ترک و عرب و کـُرد و چینی و هندی نیست

http://www.jamali.info/chashniha )

Categories
چاشنی های اندیشه

اینکه در فرهنگ ایران، جان و خرد انسان مقدس است، یعنی چه؟ (7)

اینکه در فرهنگ ایران، جان و خرد انسان مقدس است، یعنی چه؟
یعنی، هیچ ملائی ، حق فـتوای قـتل و فـتوای جهاد ندارد
یعنی، فقط خردِ انسانی، حق نگهبانی و سامان دادن جان یا زندگی (اجتماع) را دارد

http://www.jamali.info/chashniha )