تا دیگری برای من میاندیشد، من، بنده وعبد اوهستم. تا اندیشه دیگری، جای اندیشیدن مرا میگیرد، من، به عقیم بودن خود، گواهی میدهم و با اندیشه دیگری، عقیم بودن خودرا میپوشانم. تا اندیشه دیگری، مرا روشن میکند، بیان آنست که « آتش جان من »، خاموش شده ومُرده است. تامن با این « روشنائی وامی »، روشنگرجامعه میشوم، جامعه را، روشن نمیکنم، بلکه با این روشنائی، آتشِ جان مردم را میکـُشم، تا آنکه این روشنائی وامی مرا بپذیرند. خدای ایران، روشنگری نمیکرد، و روشنی به کسی وملتی، قرض نمیداد تا آتش جان آنهارا بمیراند، بلکه افتخار خودرا این میدانست، که آتش جان انسانهارا بیفروزد، تا همه انسانها ازآتش جان خودشان، روشن شوند. خودشان، سرچشمه روشنی وبینش گردند، تا خرد انسانها، شعله وتابش آتش جان انسانها باشد. روشنائی که ازآتش جان خود انسانها برنخاسته باشد، نشان عقیم ونازابودن آنهاست و آنها که عـقیمند، عبد وبنده میشوند. فکری روشن است که، ازآتش جان خود انسان، افروخته شده باشد. فکری روشنست که جان خود انسان، آنرا آفریده باشد. این مَـنیدن یا اندیشیدنست که با آن، انسان، « من » و سرفراز و آزاد میگردد.
نویسنده: Palang LY
راه مصدق همچنان ستاره قطبیِ راهنمای ماست
بابک امیرخسروی
سخنرانی بابک امیرخسروی در نشست برگذاری مراسم زاد روز دکترمصدق در پاریس، از سوی هیات اجرائی سازمان های جبهۀ ملی ایران در خارج کشور، بتاریخ ۲۳ ژوئن ۲۰۱۲)
عنوان : رضا پهلوی می داند که دیگر نمیشود مثل پدر و پدر بزرگش در یک شرائط بحرانی و کودتائی قدرت بگیرد…
از : پرویز مرزبان
عجب کشور بحران زده ای داریم که با هیچ دوره ای از تاریخ معاصر هم قابل مقایسه نیست …….
بحران اول -کودتا
-بیش از ۹۰ سال پیش در ایران ، بعداز پیامدهای انقلاب مشروطه که علیه قدر قدرتی پادشاهان صورت گرفت . رضا خان میر پنج با کمک سید ضیاء و انگلیسی ها کودتای ۱۲۹۹ را راه انداختند. دربار جدید پهلوی را تاسیس کردند و دوباره تمام قدرت لشگری و کشوری به شاه بازگشت. امروز دکتر صدرالدین الهی کتابی از مصاحبه های خود را با سید ضیاء منتشر می کند تا بخوانی سید ضیاء انگلیس بود یا نبود ؟
آرزوهای محمدعلی شاهی
محمد امینی
اینک شاهزاده ای دیگر، پس از چندسالی بازی با دموکراسی و سخن گفتن از این که او شهروند ساده ای بیش نیست، شرم و آزرم را یکسر به کنار نهاده است و خویشتن را «پادشاه قانونی ایران» خوانده، که در سودای براندازی جمهوری اسلامی و بازگرداندن خاندان پهلوی به تخت شاهی چشم بر یاری «دموکراسی» هایی مانند عربستان، کویت و قطر دوخته است …
VIEW THIS ARTICLE AS WORD.DOC – VIEW THIS ARTICLE AS PDF
منوچهر جمالی
درفرهنگ ایران
انسان، ازباده آتشین سرشته شده است
ودرشریعت اسلام،
انسان، ازخاکِ خشک وتوخالی وگندیده،سرشته شده است
————————————————
کیمیای هستی، یا
مایه ای که هستی رامیآفریند
درتحول یافتن وجنبش، نو وتازه ، پیدایش می یابد . با تحول دادن ، میتوان نووبهتروچیزی دیگررا آفرید . هیچ چیزنوینی یا بهتری را، نمیتوان از« هیچ » خلق کرد . بلکه هرنوی وهرچیز بهتری را میتوان با « تحول دادن آنچه هست » ، آفرید و پدیدارساخت . هم انسان وهم اجتماع ، دراثر« تحول یابی» است که میتواند نو ویا بهتربشود . گذ شته وتاریخ ،با تحول دادنست که آینده میشود . انسان، درتاریخ ، آینده را میجوید و همین « آینده جوئی » ، مایه تخمیر تاریخست . تاریخ وگذشه ، جامعه وملت را معین نمیسازد وهویت ملت نیست ، بلکه این آینده جوئی درتاریخست که هویت ( منش) ملت است . گوهرهرپدیده ای ، تحول یابیست ، نه فنا و گذر. همه چیزها ، « میشوند » ، ولی « نمیگذرند » . آنچه گذشته است ، درآینده ، هست ، به آینده ، تحول یافته است . آینده ، امتداد و دوام یابی گذشته نیست، بلکه تحول یابی گذشته است، آفرینش ازماده خام گذشته است . زمان ، روند آفریدنست . وهراندیشه ای و آموزه ای و پدیده ای ، که بتواند ، از« فهمیدن آنها فقط با فکر» فراتر برود ، و گوهرِ انسان یا اجتماع را تحول بدهد ، مایه وسرمایه وکیمیاست . مفهوم « کیمیا » و « مایه » با همین «شیوه آفریدن ، در تحول دادن » کاردارد . مفهوم « کیمیا » که سپس واژه « شیمی » شده است ، ازاین اندیشه بنیادی درفرهنگ ایران ، برخاسته است . این مفهوم شامل گستره اجتماع واخلاق وسیاست ودین وهنروقانون نیزمیگردد ، هرچند نیز که به روند تحول یابی « اخلاق واجتماع وتحول فرد و سیاست و دین و هنر وقانون »« شیمی یا کیمیا گفته نمیشود . سیاست واخلاق ودین وهنروفلسفه و… همه ، نیازبه شیمی یا مایه یا کیمیائی دارند که آنهارا تحول بدهد، تا ازنو، هستی تازه بیابند . فلسفه زنده ، اندیشه های کیمیاگرند . فلسفه زنده ، بیان تجربیات مایه ایست که از« تغییر دادن افکار» به « تحول دهی روانها » میانجامد . فلسفه ای که با تغییر دادن افکار، از تحول یابی روانها ، ناتوانست ، فلسفه مرده است .
فجر اندیشه آزادی وپیشرفت، باشک به این اصل دمید، که بقاء و دوام حکومت، در ایمان به « یک مرجعیت دینی وسیاسی » است، و یقین به این اصل، پیدایش یافت که آفرینش مدنیت وپیشرفت، پیایند هماندیشی و همکاری و همآفرینی انسانها در اجتماعست. از این رو ایمان به یک مرجعیت دینی و سیاسی، برترین مانع استقرار آزادی وپیشرفت شمرده شد. با این عشق شعله کشنده آزادی وپیشرفت، به نفی هرگونه حقیقت از دین وخدا، پرداخت، ولی این، درست کاری نادرست بود. ازاینرو در جنبش دینی، که بلافاصله برضد فلسفه روشنگری برخاست، کوشیدند همه حقایق علمی و فلسفی را درخود دین بیابند یا جاسازی کنند. واکنش یک غلط، غلطی دیگرشد. آنچه را اغراق روشنگری زدود، اغراق دینی، افزود. از آنجا که در ایران، جنبش روشنگری، به علت فقدان فلاسفه ای که از فرهنگ خود ایران مایه گرفته باشند، ناقص وبی مایه وبسیارسطحی بود، جنبش دینی ضد روشنگری، توانست به آسانی آنرا عقب براند و شکست بدهد. ولی اندیشه آزادیخواهی و سرفرازی انسان، که در ادبیات ایران نهفته و باجان انسانها، سرشته شده است، سیمرغیست که ازنو ازخاکسترش، زبانه میکشد، و این مبارزه « روشنگری » و « ضد روشنگری » بارها در آینده، تکرارخواهدشد، تا زمانیکه، روان و ضمیر عوام را به جنبش آورد و خودرا ازبار تقلید ازمراجع دینی و سیاسی، که سرمایه ذلت وخواری انسان ونابود سازنده « ارج انسانی» است، برهاند.
«خشم مقدس» دکتر عبدالکریم سروش (بخش دوم) محمد جلالی چیمه
م. سحر
محمد جلالی چیمه (م. سحر) ۶
جناب دکتر سروش
در بیانیهء خود فریاد واسکولارا سردادهاید و از «سکولاهای ایران» خواستهاید که سکولاریسم خود را از گزند «کافران ناباب» برهانند زیرا اینان به «نقد عقلانی» پایبند نیستند و «فقط زبان طعن و تمسخر باز و دراز» میکنند.
شعـر، درفضائی و زمانی نیرو میگیرد ودلها وروانها وعواطف را می رباید که جاذبه دین برروانها وعواطف ژرف انسانی میکاهد وسست میشود و دین، تبدیل به عادات یکنواخت وملال آورمیگردد. از این رو پیدایش شعرای بزرگ درجامعه، و بقای آنها ومحبوبیت آنها درجامعه، به خودی خود نشان آنست که دین، دیگر نیازهای ظریف ومردمی وعاطفی جامعه را برنمی آورد، و درست لطافت وظرافت بی نظیرشعر، درگسترش طیف ارزشهای اخلاقی ومعنای زندگی، گستره خالی روان وضمیر را پرمیکند. گستره ای که دین، ملک انحصاری خود میشمرد، بی سروصدا وبی کاربرد خشونت ودرشتی، ازشعر، فتح کرده میشود. شعر، وبه ویژه غزل، « من وعلویت من » را درانسان که گرانیگاه تفکراست، دوباره برضد دین وشریعت، بسیج میسازد. از این رو باید این پیروزی شعر را در پس راندن دین، و تلطیف احساسات وعلویت انسان، شناخت. آنچه را شعرای بزرگ ایران، برای قیام انسانیت ولطافت اخلاقی ومدارائی وانساندوستی وسرفرازی انسان، دربرابر بدویت وخشونت شریعت، و ایجاد دشمنی میان کافروموءمن وپاره کردن اجتماع کرده اند، تا کنون شناخته نشده است. درتحقیقاتِ ارزشمند، بایستی این تمایز ژرف افکارآنها، ازمتون دینی وشریعتی، بازشکافته و برجسته ساخته شود، تاراه به سوی آزادی اندیشه و آفرینش اخلاقی برتر در جامعه گشوده شود.
VIEW THIS ARTICLE AS WORD.DOC — VEIW THIS ARTICLE AS PDF
اسلام، زبان دروغ
سیامک
این نوشته کوتاه، به بهانه ادعایی است که می گوید، اسلام زبان آزادی است. نه قصد توهین به شخصی را دارد و نه ملاحظه ای را روا می دارد. اینگونه برخوردها، برخورد در فکر وباورهایی است که در جامعه استبدادزده ما، هیچوقت امکان رودررویی را نداشته و ندارند.
اینجا جمهوری اسلامی است
گزارشی از بازداشت وحشیانه ی کارگران در کرج
چه منظره ای! کف خانه از کارگران و فعالان کارگری فرش شده است و مأموران روی کمرشان راه می روند و صدای استخوان های کارگران به گوش می رسد. مأموران فریاد می زنند و ناسزا می گویند و کتک می زنند …
این زنان به خاطر بهایی بودن اعدام شدند … ۲۹ سال پیش در “دوران طلایی امام راحل”
مهمان خودنویس
۲۸ خرداد ۱۳۹۱
۲۹ سال پیش، در دورانی که عطاالله مهاجرانی نماینده مجلس شهر شیراز بود و آیتالله دسغیب، نماینده مجلس خبرگان استان فارس و دستگاه قضایی با بخشهای دیگر حاکمیت همراه و همگام بود، ده دختر و زن بهایی در شیراز اعدام شدند. جرم؟ دگراندیشی…بهایی بودن…
تنهاراه رحمانی ساختن اسلام، آنست که نویسندگان واندیشمندان، آزادی داشته باشند که « قرآن » را آشکارا نقد کنند، وانتقادات خودرا به اجتماع عرضه کنند. با آگاهی مردم از این انتقاداتست که راه رحمانی ساختن اسلام گشوده میشود. مردم با شناختن چهره های غضبناک الله است که اکراه خودرا از آن آشکارمیسازند، و زیرفشار اجتماع، آخوندها، ضرورت کشف جلوه های رحمت الله را درقرآن درمی یابند. این آخوندها وفقها و علماءدین هستند که باید در آغازخود، پیکریابی « رحمت الله » گردند و دریابند که زمان آنست که دست از پیکریابی چهره غضب الله بکشند. آنگاه که آخوندها، چاره ای جزآن نداشتند که جلوه رحمت الله باشند، به آسانی خود، رحمت الله را درهرآیه قرآن کشف خواهندکرد. فقط از این راهست که اسلام میتواند رحمانی بشود که آخوندها زیرفشار اجتماع، چاره ای جزآن نداشته باشند که در قرآن فقط آیات رحمت را بیابند و چشمشان ازدیدن چهره غضب الله، کور گردد.


