Categories
چاشنی های اندیشه

در هر زبانی، معنای اصلی «واژه»، جهان بینی و فلسفه آن زبان را در آینده، معین میسازد …

در هر زبانی، معنای اصلی «واژه»، جهان بینی و فلسفه آن زبان را در آینده، معین میسازد. هر چند نیزمعنای اصلی«واژه » فراموش گردد، ولی منش ِ جدا ناپذیر معانی تازه ای نیز که می یاید همیشه میماند. مثلا، دو واژه «عـقـل» در عربی و «خــرد» در فارسی، شناسنده دو فرهنگ کاملا جداگانه هستند، و نباید «خرد» را ترجمه «عقل» دانست. «عـقل» در عربی، اساسا دو معنی بنیادی داشته است. ازیکسو به معنای «بند آمد اسهال وشکمروش» بوده است و از سوی دیگر، به معنای «بستن زانوی شتر» بوده است. به عبارت دیگر، «تعـقل»، مانع حرکت آزاد حیوان (خود) شدن، و راه «خودروی بیمارانه درون» که اختیاررا از انسان، سلب میکند، بستن است. در حالیکه «خرد» که «خـره + راتو» باشد، به معنای «ماه پـُر» است که «رد» وسالاردرمغزاست. وماه پـُر، اصل آفرینندگی جهان و اصل تحول و تغییر و اصل روشنی و بینش در تاریکی، و زهدان پرازشیرابه و مایه است که اصل تخمیروشکل دهی در جان هر انسانی میباشد. ازاین رو، «خرد» و «عقل»، ایجاد دو فرهنگ و جهان بینی و دو شیوه تفکر فلسفی متضاد باهم میکنند. نادیده گرفتن این اختلاف بنیادی، مغشوش ساختن تفکر فلسفی در ایرانست. آیا ما باعقل، فکر میکنیم یا با خرد میاندیشیم.

http://www.jamali.info/chashniha )

Categories
چاشنی های اندیشه

شادمانی، در فرهنگ ایران، مایه ایست که سراسر زندگی و خـرد را تخمیرمیکند و میافزاید و شکل میدهد …

شادمانی، در فرهنگ ایران، مایه ایست که سراسر زندگی و خـرد را تخمیرمیکند و میافزاید و شکل میدهد. «خـرّم » که زنخدای زندگی و عشق و موسیقی و زمان ایران هست، و «روان» هر انسانی نیز میباشد، نام دیگرش، « شاده»، یعنی «مایهِ تخمیرکننده شادی» است. هر انسانی باید روان خود را که خدای شادی و موسیقی و زندگی و زمانست، بگذارد وجود اورا تخمیرکند و شادی را آشکار و روشن سازد، تا زندگی درگذشتن بیفزاید. زندگی انسان آنگونه میگذرد که انسان آنرا در شادی میگذراند. این مائیم که آنچه گذراهست درگذراندن، میافزائیم. این حق گوهری انسانست که زندگی را به شادی بگذراند و نگذارد که قدرتی این حق را ازاوسلب کند. خیام میگوید
گر یک نفسـت ز زندگانی گذرد «مگذار» که جز به شادمانی گذرد
هشدار، که سرمایه سودای جهان عمریست ،.. چنان کش گذرانی، گذرد

http://www.jamali.info/chashniha )

Categories
چاشنی های اندیشه

«خرد»، در فرهنگ ایران، پدیده ایست که ازتجربیات ژرف ایرانیان با «ماه» پیدایش یافته است …

«خرد»، در فرهنگ ایران، پدیده ایست که ازتجربیات ژرف ایرانیان با «ماه» پیدایش یافته است. «ماه»، برای ایرانیان «اصل روشنی وبینش درتاریکی» بوده است. ماه، چشمیست که هم تاریکی را روشن میکند وهم می بیند. دیدن درتاریکی، به معنای آنست که از راه «جستجوکردن وآزمودن» است که میتوان به «روشنی وبینش خوبی وبدی رسید» و برگزید. مغـز انسان که « maz-ga» باشد به معنای «جایگاه ماه = maz » است. در شاهنامه، انسان درخت سرویست که فرازش «ماه گـِرد = ماه پـُر» هست. انسان، اصل همیشه ازنوسبزشونده و عشق است که بـَرَش، «ماه پُر» است. واژه «خرد = xratu = ratu + xra » درست حاوی همین معنا ست. «xra» همان «هـره، خار، خاره» است که به معنای «زن و ماه پـُر» است که «زنخدا ماه» باشد. پسوند «ratu» همان واژه «رَد» است که دراصل به معنای «داد وقانون» و «سروروسالار» است. تخم ماه در مغـز هر انسانی هست و خرد هرانسانی، «ماه خدا، یا اصل روشنی وبینشی» است که همه چیزها را خود درتاریکیها، میجوید ومیآزماید و خود، «رَد» یا سرچشمه «داد وقانون» میباشد. خرد هرانسانی، هم روشنگروهم بیننده قائم به ذات خود هست که سرچشمه پیدایش قانون وداداست.

http://www.jamali.info/chashniha )

Categories
چاشنی های اندیشه

در فرهنگ ایران، آب، مایه بود، یعنی «اصل تحول دهنده وشکل دهنده» به هرچیزی بود …

در فرهنگ ایران، آب، مایه بود، یعنی «اصل تحول دهنده وشکل دهنده» به هرچیزی بود. چون آب، معنای تنگ مارا نداشت، بلکه به معنای «همه شیرابه های درون چیزها و انگم ومان وژد و رنگ وشیروروغن ونطفه و آب زهدان و باران…» بود، از این رو «مایه »نیزنامیده میشد. این آب یا مایه دردرون چیزها بود که «حقیقت» شمرده میشد. انسان که مردم (مر+ تخم) باشد، همیشه در درون این مایه یا درون دریای جهان، شنا میکرد. «شناختن» درست ازهمین واژه «شنا وری» ساخته شده است. زندگی، شنا دردریای جهان وگذر ازرودخانه شیرابه های پدیده ها و واقعیاتست. هر انسانی، مستقیما با حقیقت جهان آمیخته است. تخم وجود انسان درحواس، این شیرابه ها ی جهان را می هنجد (جذب میکند) و می «وَخشـد». وخشیدن چیست؟ «وخش»، به درخشش و کلمه والهام و نمو وبالیدن و پیشرفت وبزرگشدن و بسط یافتن و شکوفه کردن و شعله ورشدن و «موجود مینوی شدن = موجود بهشتی شدن» گفته میشود. «می» نیز« مایه وآب» بود، و عرفان، این معنارا از فرهنگ ایران به ارث برد. در نوشیدن می یا جام جم، تخم وجود انسان (مر+تخم) درختی میشود که فرازش «ماه پُـر = اصل روشنی وبینش درتاریکیها» است. اینست که در فرهنگ ایران، همآهنگی بینش های حواس، به «خرد»، شکل میدهند، نه آنکه «عقل»، به همه چیزها، شکلی را که اراده میکند با قهربدهد، ودنیا و اجتماع را به آلت دست خود، کاهش بدهد تا بردنیا واجتماع، حکومت کند. خرد درایران، مفهومی دیگردارد که عقل.

http://www.jamali.info/chashniha )

Categories
چاشنی های اندیشه

فرهنگ ایران، در حواس، دایه خـرد را میدید. حواس، نوک پستانهائی هستند که شیرطبیعت را به خرد میرسانند …

فرهنگ ایران، در حواس، دایه خـرد را میدید. حواس، نوک پستانهائی هستند که شیرطبیعت را به خرد میرسانند و خرد و جان را می پرورند. مکاتب فلسفی که بر مدنیت غرب سلطه یافتند، دردرک حواس، «موادِ خام عقل» را میدیدند و هنوز نیزمی بینند. عقلست که باید به این «مواد»، شکل وسامان بدهد. این عقلست که ارزش به مواد حسّی میدهد. عقل این مواد را طبق هدف وغایتی که میگذارد، بکارمیبرد. ادراکات حواس، وسیله وآلت عقل میشوند. عقل، در ادراکات حواس، حقیقت (شیرابه گیتی) را نمی بیند، بلکه فقط آلتی درخدمت غایت وهدفی که خود می نهد، می بیند. درحالیکه در فرهنگ ایران، «خرد»، درادراکات حواس، که شیرازپستان گیتی به او میدهند، حقیقت را می یابد وازحقیقت پرورده میشود وشکل می یابد. خرد وجان، در نوشیدن شیرابه ادراکات حواس، به حقیقت میرسد وصورت می یابد. ولی باعقلی که ادراکات حواس را مواد خام خود میداند، دنیا، تقلیل به «آلت عقل» می یابد، و انسان حق می یابد که دنیا را به هرهدفی که مطلوبش هست، بکارببرد. دنیا وتاریخ را طبق عقلش، تغییربدهد. با چنین عقلی، راه «بی ارزش سازی زندگی درگیتی» گشوده میشود، چون درپایان «زندگی انسان وجامعه» نیز، مواد وآلت های دلخواه عقل میگردند.

http://www.jamali.info/chashniha )

Categories
چاشنی های اندیشه

زنیروبود مرد را راستی. ازنیرومندی، یعنی «ازخود، آفریننده بودن» است که انسان وجامعه …

زنیروبود مرد را راستی. ازنیرومندی، یعنی «ازخود، آفریننده بودن» است که انسان وجامعه، به حققت (راستی) میرسند. وازخود، آفریننده نبودن، سستی وضعفست، که انسان وجامعه به «ضدحقیقت» کشیده ورانده میشوند. نیرومندی، به معنای «ازخودآفریننده بودن» است، چون «نیرو» «دراصل به معنای جمع اصل نرینه ومادینه باهمست، که معنای «اصل آفرینده ِروشنی وجنبش و آغازگری وشادی» را داشته است. چنین انسانی وجامعه ای،هیچگاه، «واکنشی» نمیاندیشد وعمل نمیکند. ولی سست وضعیف، یعنی آنکه ازخود نمیتواند بیافریند، همیشه تابع و واکنشی میاندیشد وعمل میکند. ازاینرو نیز، یک ضعیف وسست، همیشه گرفتار تباهی وکاستی و اشتباه وواپس ماندگی است، و ضرورتا محتاج «خلق کردنِ دشمن» است. ضعیف وسست، باید همیشه «دشمن، خلق کند» تا این تباهی هاوکاستیها وواپس ماندگیهارا به او نسبت دهد. با خلق دشمنست که میتواند همیشه خودرا ازپیایندهای مداوم سستی وضعفش، نجات بدهد. ولی برغم این دشمن آفرینی، همیشه ضعیف وسست میماند. خلق ِکافرو شیطان واهریمن وکلونیالیسم وکاپیتالیسم وامپریالیسم واستکبارو … نتیجه همین عذاب ازضعف وسستی خود هست، چون نمیتواند ازخود بیافریند. نجات ازضعف، درکینه توزی با دشمن، ممکن نیست، چون کینه توزی خود ، افزاینده ضعفست.

http://www.jamali.info/chashniha )

Categories
چاشنی های اندیشه

آنچه در فرهنگ ایران، فوق العاده اهمیت داشت، نقش انگیزندگی انسان بود …

آنچه در فرهنگ ایران، فوق العاده اهمیت داشت، نقش انگیزندگی انسان بود. به آنچه امروزه، انگیزنده یا تلنگر، یا درکردی، پیتک، ودرتبری، ناترینگ میگویند، آنها، «آذرفروز» یا «آتش زنه» میگفتند. خدایان ایران، « بهمن» که اصل خرد و مدنیت در هر انسانیست، و «ارتا» که سیمرغ باشد، آذرفروزند، نه «علت ایجاد جهان و روشنی و بینش»، ونه «خالق جهان». آنها «بذرهای هستی» را که سرشاراز زندگی و نیرو و آتشند، برمیانگیزند، تا از درون خودشان، فواره بزنند، و برافروزند و روشن شوند، و غنای خودشان، تبدیل به روشنی و بینش و شادی و جنبش بشود. تل، در تلنگر، به معنای انگشتست، و «پیت» درپیتک در کردی، به معنای اندک، و آغاز، و فواره است. این خدایان با زدن یک تلنگر، جهان و انسان را به «خود آفرینی» میانگیزند تا همه، به خود شکل بدهند. «روان» انسان نیز، همین نقش را در ضمیر انسان، داشته. روان، آتش فروزجان انسانست. تخم وجود انسان (اند+هند) در اندیشیدن (اند+ دیسیدن) به خود، شکل میدهد. بهمن که اصل خرد ومدنیت است، آموزگار انسان نیست، بلکه آذرفروزجان انسان، به اندیشیدنست. اِلاهان ادیان نوری وتوحیدی، آورنده آموزه و مکتب و شریعتند، وبه انسان، بینش وروشنی خودرا میدهند، و انسان را بدینسان خرفت میسازند، وحساسیت انگیخته شدن از غنای خود را ازاوسلب میکنند. در حالیکه بهمن وسیمرغ، با تلنگر، می انگیزند تا روشنی و بینش از جان ِخود انسان برافروزد. « نواندیشی»، نیاز به حساسیت در انگیخته شدن ازتجربیات وافکار دارد.

http://www.jamali.info/chashniha )

Categories
چاشنی های اندیشه

اندیشه هائی که تحولات بزرگ حقیقی تاریخی را شکل میدهند، اندیشه هائی نیستند که «علت» پیدایش …

اندیشه هائی که تحولات بزرگ حقیقی تاریخی را شکل میدهند، اندیشه هائی نیستند که «علت» پیدایش حرکت در اجتماع میشوند، و افکار اجتماع، فقط معلول آنها و شکل یافته از آنهاست. اندیشه هائی که علت ایجاد افکار مدرن میگردند، با فقر و کمبود و ضعف مردمان کار دارند، چون آنچه به خود شکل می پذیرد، گواه برضعف و فقر و کمبود وجودیست. انقلاب حقیقی، پیدایش نیروهای شکل دهنده از غنای خود مردم هست. سراسر افکار مُدرنی که روشنفکران به مردم عرضه میکنند، همه برغم مدرن بودنشان، احساس فقر و کمبود وجودی مردم را نیزنا آگاهانه بسیار میافزاید. اندیشه های برانگیزنده اند که تلنگر به بخشِ پروسرشارروان و زندگی مردمان یک اجتماع میزنند. این اندیشه ها، به عواطف و احساسات و علائق و کششها که نهفته درزیرفشارها ودردها و آشفتگیها جوشیده اند و غنای ناگنجا در ضمیرهستند، یک تلنگر میزنند، تا این عواطف و احساسات و سراندیشه های مایه ای، فوران کنند و به خود شکل بدهند.

http://www.jamali.info/chashniha )

Categories
چاشنی های اندیشه

روز ششم فروردین که روزخرداداست، «نوروزبزرگ» و «روز سعادت وامید» خوانده میشود …

روز ششم فروردین که روزخرداداست، «نوروزبزرگ» و «روز سعادت وامید» خوانده میشود. زنخدا خرداد که در اسلام «هاروت» شده ودرچاه بابل وارونه آویزان شده ولبش تا آب، همیشه یک انگشت فاصله دارد و درتشنگی ابدی میسوزد، زنخدای «آب» است. «آب» برای ما، مفهوم بسیارتنگی دارد. ولی در فرهنگ ایران، «آب»، به «شیرابه یا اِسانسِ کل جانها یا جهان جان»، گفته میشده است. به عبارت دیگر، آب، «حقیقت نهفته درکل جهان جسمانی» بود. در واقع، آب، حقیقت بود. با این ویژگی که این حقیقت، ساکن وثابت وسفت نبود، بلکه آب روان یا تازنده (همیشه تروتازه ومواج) بود. این آب یا حقیقتی که هیچ شکلی به خود نمیگیرد ولوبه آن هرشکلی داده شود، درهرجسمی (استو) بود وآنرا میرویانید، و بدینسان، «جهان مینوئی یا بهشتی درگیتی» پیدایش می یافت. بهشت، پیدایش ورویش این حقیقت روان دردرون اجسام گیتیست. این بود که همه رویدادهای بزرگ مدنیت، بدین روزنسبت داده میشدند. درین روزبود که جمشید، جهان را بی بیم وبی رزم ساخت ونابرابری را برانداخت، ودراین روز بود که فریدون درجهان، داد (قانون وحق وعدالت ونظام) را تاءسیس کرد. زرتشتیها نیزبنا براین سنـّت، تولد زرتشت را دراین روز دانستند. این زنخدااست که پیکریابی سکولاریسم است.

http://www.jamali.info/chashniha )

Categories
چاشنی های اندیشه

رای دادن و رای زدن، در فرهنگ ایران، مشتق از «راینیتن = رازنیتن = رادنیتن» است …

رای دادن و رای زدن، در فرهنگ ایران، مشتق از «راینیتن = رازنیتن = رادنیتن» است، که به معنای «آراستن و منظم کردن و به حرکت درآورن و تقسیم کردن» است. آنکه رای میدهد رایزنست، یعنی مدیروحاکم و رهبری کننده و نظم دهنده و آغاز گرحرکتست. در این اصطلاح، چون مردم و روشنفکران، فرهنگ اصیل خودرا فراموش ساخته اند، حق و قدرت خودرا که در این اصطلاح، بیان میشده است، ازیاد بُـرده اند. رای دادن، حق وتوانائی به رهبری کردن و آراستن و نظم دادن و مبداء جنبش شدنست. آنکه با رای دادن، حق رایزنی و سازماندهی و نظم آفرینی و رهبری کردن خودرا در اجتماع از دست میدهد، رای نمیدهد، بلکه حق خود را به انسان بودن و خرد داشتن، از دست میدهد.

http://www.jamali.info/chashniha )

Categories
چاشنی های اندیشه

این حافظ شیرازی هست که با بانگ بلند، فریاد برآورد که گرانیگاه فرهنگ ایران، «لطف» است …

این حافظ شیرازی هست که با بانگ بلند، فریاد برآورد که گرانیگاه فرهنگ ایران، «لطف» است. خدای ایران که گوهر و فطرت جان همه انسانهاست، «اصل لطف»است.
بنده پیرخراباتم که لطفش دائمست — ورنه لطف شیخ وزاهد، گاه هست وگاه نیست.
سراسر بخشش جانان، طریق لطف واحسان بود — اگر «تسبیح» میفرمود، اگرزنـّار میآورد.
این تضادخدای ایران با «الله» است که درسوره یوسف ادعا میکند که «ان ربی لطیف لما یشاء»، فقط هروقت اراده بکند، لطیف میشود. و درنقاط دیگر فقط «لطیف خبیر» است. چون باخـُبرگیش که انسان، ظلوم وجهول وکنود و فاسدفی الارضست وعقل ضعیفی به او بخشیده است که نتواند، زندگیش راسامان بدهد، بجای لطف، اورا میترساند وعذاب میدهد و قهر میورزد.
ولی حافظ به لطف دائمی خدای ایران، پیرمغان، اعتماد دارد.
گفت ببخشند گنه می بنوش لطف الهی بکند کارخویش
دارم از لطف ازل، جنت فردوس طمع گرچه دربانی میخانه فراوان کردم

http://www.jamali.info/chashniha )

Categories
چاشنی های اندیشه

رستم، تنها به هفتخوان آزمایشها یش میرود، تا آنکه طبق ستایشها و نکوهشهای تماشاگران …

رستم، تنها به هفتخوان آزمایشها یش میرود، تا آنکه طبق ستایشها و نکوهشهای تماشاگران، عمل نکند ونیندیشد، بلکه طبق خرد آفریننده خودش (آسَن خرد)، بیندیشد و عمل کند. شیوه رفتار یا اخلاق هر کسی، معمولا دراثرستودنها و نکوهید نهای مردمان، یا کسانی را که او اهمیت میدهد، شکل به خود میگیرد. انسان، کارها واندیشه هائی را بیشتر و بهتر میکند که دیگران، آنرا میستایند یا می نکوهند. ولی رستم، وارونه اسفندیار موءمن به زرتشت، نه کسی را با خود میبرد که راهنمای او باشد، و نه تماشگرانی همراه او هستند که کارهای اورا بستایند. بدینسان، رستم، سرمشق پیدایش اخلاق در فرهنگ ایران میگردد. این خود انسانست که بدون داشتن راهبروبدون توجه به نکوهش و ستایش تماشاگران، میتواند و حق دارد درهفتخوان آزمایشهای زندگی، معیار خوبی وبدی عمل و اندیشه خود را بیابد. ما در شاهنامه می یابیم که این رستم هست که بنیاد اخلاق را در فرهنگ ایران گذاشته است، نه زرتشت ونه محمد.

http://www.jamali.info/chashniha )

Categories
چاشنی های اندیشه

برای «حکمت اندیش»، هر کار و اندیشه ای که او در اجتماع و دنیا میکند …

برای «حکمت اندیش»، هر کار و اندیشه ای که او در اجتماع و دنیا میکند، فقط «وسیله و آلت» رسیدن به آنچیزیست که او خیر اجتماع و دنیا میداند. او حق به افکار و اعمال شرّ خود دارد، تا به غایتش که خیر مطلق میداند، برسد. اینست که او هرگونه عمل و فکر شرّی که میکند، چون راه رسیدن به غایت مقدس اورا میگشاید، خیر میشود. تا زمانی که او «حکمت اندیش» میماند، او در همه اعمال و افکار شرّخود، کار و فکر خیر، خواهد دید. مسئله از «الله حکیم» شروع میشود، که «کتابش حکیم است» و «حاکمیتش»، بر بنیاد «حکمت اندیشی» گذاشته شده است. ما اساسا، «حکومت» نمیخواهیم، چون نه «حکمت اندیشیم» و نه نیاز به «خدای حکـیم» داریم.

http://www.jamali.info/chashniha )

Categories
چاشنی های اندیشه

تا یک دیکتاتور میرود، و «حقیقت واحدی که رویشگاه آن دیکتاتوری هست»، میماند …

تا یک دیکتاتور میرود، و «حقیقت واحدی که رویشگاه آن دیکتاتوری هست»، میماند، دیکتاتوری و استبداد، بجای میماند و دیکتاتور دیگر، جانشین او خواهدشد. حاکمیت آموزه ها و مکتب هائی که خودرا حقیقت واحد و منحصر به فرد جهان میدانند، باید ازبین بروند، تا امکان پیدایش دیکتاتوری و استبداد از نو در جامعه، از بین برود. بزرگترین «سـتـم»، آنست که به نام «حقیقت منحصربه فردی که باید بر همه حکومت کند»، «حق اندیشیدن درباره آزادی و عدالت»، از انسانها گرفته شود.

http://www.jamali.info/chashniha )

Categories
چاشنی های اندیشه

زندگی، نیاز به عادت دارد، تا بتواند با سرعت و قطعی عمل و داوری کند، ولی عادت …

زندگی، نیاز به عادت دارد، تا بتواند با سرعت و قطعی عمل و داوری کند، ولی عادت، دشمن اندیشیدن است. یک اندیشه، هنگامی «عادی» میشود، که دیگر در آن، آگاهانه اندیشیده نشود، و اندیشیدن در آن، آنقدر بکاهد که «اندیشه ای بی اندیشیدن» یا «اندیشه ای مکانیکی، اندیشه ثابت و سفت و جاافتاده» بشود. چنین اندیشه ای، چون دیگر خالی از اندیشیدن است، بی ترددو تزلزل و نوسانست، که عمل و داوری را کُند میکنند، و در گستره عمل و داوری، انسان را سریع میسازد. ولی درست همین اندیشه ها که عادی شده اند، نه تنها بزرگترین دشمن «وا اندیشیدن خود» هستند، بلکه بزرگترین دشمن اندیشیدن بطور کلی هستند. چون اندیشیدن در گوهرش، برضد «عادت کردن» است. از این رو نیز مردم عادی، از اندیشیدن میهراسند، و به عُرف و ایمان می چسبند. البته انسان، نمیتواند در همه مسائل، همیشه بیاندیشد و همیشه در حال تزلزل و تردد و بی ارادگی و نوسان و آویختگی باشد، و نیاز به اندیشه های عادت شده دارد، که میخواهد آنها «اندیشه، به حساب آیند»، ولی نمیخواهد که از نو باز اندیشیده شوند. از این رو ، اندیشیدن، با «شکستن بزرگترین عادت، که عادتِ ایمانیست»، آغازمیشود، چون با «ایمان»، عادت کردن به یک اندیشه، بنیاد گذارده میشود. و ایمان به هر اندیشه ای، آن اندیشه را عادی و ضد اندیشه میسازد، و این تراژدی همیشگی اندیشه است.

http://www.jamali.info/chashniha )