درمورد جمشید میاید که یاقوت وبیجاده وزروسیم را :
زخارا به افسون برون آورید شد آن بندهارا سراسرکلید
این افسونی که کلید همه بندها ست ، چیست ؟ با مفهومی که درذ هن ما ازافسون وجادووجنبل ، جا افتاده است ، اندیشه اصلی ، به کلی ناشناخته میماند.ولی درست این خرد انسانیست که با افسونگری ، همه ناپدیدها ونهفته را ازهم میگشاید و به شناخت خوب وبد میرسد . « افسون » و « افـزون » هردو یک واژه اند . هردوی این واژه ها به معنای « درزایش، بیش شدن » بوده اند . افسون ، به معنای « هنر زایانیدن ومامائی کردن » بوده است . افزون=af-zon به اصل « افزائیتن =af-zaayitan » باز میگردد که « فرا+ زائیدن » باشد( اف=aiwi) . واژه « سپنتا » نیز، همین معنای « افزایش = بیش زائی » را دارد ، هرچند درمتون ززتشتی به « مقدس » برگردانیده میشود . « ماترا سپنتا» ، خدای روز بیست ونهم، به معنای « مادرزاینده = مادرجانفزا » هست . گوسپند = گئوسپنتا به معنای « جانِ اف+ زاینده » است . درشوشتری به زَن ، « زوُنه » گفته میشود . و در گویش دوانی ، به مامائی کردن وزایانیدن « زونیدن=zonidan » گفته میشود ، و واژه « زُنـّار» هم ازاین واژه ساخته شده است .
افسونگری وافسون ، به هنرمامائی کردن و زایانیدن گفته میشود . زایانیدن ، معنای بسیارگسترده ای داشته است . درزائیدن است که کودک، پدیدارو « روشن » میشود و تکوین می یابد . ازاین رو واژه « زن » ، هم به معنای « زائیدن » وهم به معنای « شناختن » است . ازاین رو بینش وروشنی وشناخت هرچیزی ، زایانیدن آن چیزبوده است . همه اینها با « افسون وافسونگری » کارداشتند . با افسون یا هنر زایانیدن ، میشد سنگهای قیمتی را از« سنگ خارا » زایانید . سنگ به معنای زهدان و«خارا» به معنای زن هست .
ماه: آوریل 2012
با دروده فراوان جدید ترین مصاحبه استاد را شنیدم و بسیار لذت بردم و به دانشه ایران شناسی ام افزوده شد. خوشا به هاله فرشید آذر افروز که هم صحبت با استاد بوده و آرزو دارم بتوانم فقط ببینمشان.
ما در زمانی زندگی میکنیم این افتخارا داریم .این آموژه وقتی جهانی بشود مرده استقبال قرار خواهد گرفت راهه نجات بشریت در این تفکر است . تمدنه بشری زمانی به بیراهه رفت که اسکندر گجستک در جنگ با ایران پیروز شد و تفکره یونانی قالب شد و با حقه بازی تابه حال به این رشک مقدس را ادامه میدهد . همه ما ازین سرمایه دری بدونه افسار و بر پایه عقله یونانی استوار است خسته شدهه یم . از افکار جناب استاد جمالی میتوان این عقل را مهار کرد .
فرشید جان لطفآ بیشتر با استاد مصاحبه کنید.
خدا، در فرهنگ ایران، «ا صل همه چیزهاست»، نه شخص خالقی که فراسوی چیزها وگیتی میباشد. پس جان هرانسانی، خانه ونشیمنگاه و میهنِ «دوست = زوُش = زاوُوش» هست که نام خدای ایران بوده است. خدا که اصل دوستی است، جان هرانسانیست، پس جان هرانسانی، اصل دوستیست. اینست که باید درجان هر انسانی، این دوست، این اصل دوستی را جُست و یافت.
( http://www.jamali.info/chashniha )
رقابت اسلامیسم و ناسیونالیسم
الاهه بقراط
«دمکراتیک و ملی هر دو فریب خلقاند». این شعاری بود که بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار نظام جدید بر مبنای عقاید و سخنرانهای آیتالله روحالله خمینی بر زبان حزباللهیها، طرفداران جمهوری اسلامی و مجامع و تظاهرات سازمانیافته حکومتی از جمله مراسم نماز جمعه جاری گشت که البته بی سببی نبود و پس از قلع و قمع گروههای مختلف که «مشکوک» به دفاع از «دمکراسی» و «ملیگرایی» بودند، به فراموشی سپرده شد.
پیـدایـش جهان دوســتی
مفهوم ِ« دوسـتی » ، گرانیگاه فرهنگ ایران
منوچهر جمالی
ISBN 1 899167 43 9
KURMALI PRESS
LONDON, 2012
VIEW AS HTML — VIEW AS WORD.DOC — VIEW AS PDF
اوضاع اقتصادی و مذاکرات اتمی
دکتر محمدحسین یحیایی
رژیم از یک سو خواسته های بانک جهانی و صندوق بین المللی پول را به اجرا در می آورد و از سوی دیگر بنام اقتصاد اسلامی با مفاهییم مهم در اقتصاد مخالفت می کند. از یک سو با بهره بانکی که مغایر با آموزه های اسلامی است مخالفت می کند و از سوی دیگر برای جذب سپرده های مردم به هر ترفندی دست می زند …
۶۰ درصد از کارگران در خط مرگ زندگی میکنند
یک فعال کارگری: در حال حاضر با تصویب دستمزد ۳۹۰ هزار تومانی، کارگرانی که پایه دستمزد دریافت میکنند زیر خط بقاء (خط مرگ) قرار دارند …
پشت کردن به فرهنگ چند خدائی، و پیدایش ادیان توحیدی، ورویکرد به ادیان توحیدی، درست برای «بدوی بودن» ادیان توحیدی بوده، چون از غنا و پیچیدگی چند خدائی میگریختند. در واقع، ادیان توحیدی هستند که، همه پدیده هارا بی نهایت بدوی و ساده میسازند، چون همه چیزها و وقایع را، تنها به یک اراده نسبت میدهند، و یک رنگی و یک اندیشگی و یک معیاری و وحدت کلمه و راه مستقیم واحد، و ایمان انحصاری به یک خدا و معیار، جانشین ِ طیف رنگارنگ زندگی میشود، و طبعا گلاویزی «زندگی رنگ کمانی» با فلسفه «یکرنگِ بیرنگِ» دین توحیدی، فاجعه تاریخ انسانی میگردد.
ادعای جعلی «آغوش باز ایرانیان برای نومسلمانان»
گفت و گو با شاهین نژاد
گفتگوگر: نگارین نعمت زاده
پيشگفتار: آن چه که در این جا می خوانید حاصل گفت و گویی است با شاهین نژاد، پژوهشگر تاریخ ایران، که امسال از سوی بنیاد میراث پاسارگاد، عنوان بهترین شخصیت میراث فرهنگی سال» را گرفته است. این عنوان به دلیل تلاش های چند سال اخیر نژاد در ارتباط با فرهنگ ایران و به خصوص به خاطر کتاب «نشیبی دراز است پیش فراز» بوده است؛ کتابی که در زمینۀ فروپاشی ایران ساسانی در برابر حملهء اعراب مسلمان می باشد و از آنجا که نکات تازه و مهمی را از این دوره از تاریخ ایران پیش روی ما می گذارد می تواند دارای اهمیت ويژه ای باشد؛ به خصوص که در سال های گذشته به دلایل سیاسی، و نه علمی ـ تحقیاتی، سعی می شود تا حمله اعراب به ایران را موجه جلوه داده و مقاومت های چند صد ساله مردمان ایران در مقابل این حمله را «استقبال و خوش آمدگویی» عنوان کنند.
Human Rights
نوشدن، جوان شدن و تازه شدنست. انسان و جامعه، در جوان شدن وتروتازه شدن، نومیشوند. از این رو بود که در ایران، به «جوان»، «نو» گفته میشد. اصطلاح «نو» در اصل«نواک» بوده است که در حقیقت «نپ + آگ» میباشد. «نپ» که نمی وتری است و «آگ»، تخم و خوشه گندمست. هنگامیکه آب وتری با تخم، باهم انباز و آمیخته شوند، بلافاصله تخم، سبز و تازه میشود. این شیرابه پدیده ها و واقعیاتست که باید بیواسطه در وجود انسان (مردم = مر + تخم) جذب و هنجیده شود، تا انسان و جامعه، نو و جوان وتروتازه شود. با وام کردن اندیشه های نو که در جوامع دیگر رُسته اند، هیچ ملتی و انسانی، تروتازه و جوان نمیشود. نوشدن با تروتازه شدن، یعنی با آفریننده شدن هستی ملت کار دارد.
اندیشیدن، در فرهنگ ایران، نقدکردن «معانی» هست که در «جان انسان، روان هستند» هستند، وباید درتن وحواس انسان، شکل به خود بگیرند (دیسیده = دیشیده شوند). جان که «جی+یان» باشد، به معنای جایگاه وخانه «جی = ژی» هست. ژی از آنجا که اصل جفتی است، سرچشمه آفرینندگی وسرشاری و جنبش است. جان، جفت شدن آب و آتش (گرمی وخویدی) است، یعنی هم شیرابه واَنگ ومان ومایه است، وهم گرمی، و بدینسان، «رنگ» یا شیرابه روانست. آتش و آب (شیرابه)، هردو، بی شکلند. مسئله، جوشش این شیرابه ومایه گرم روان است که حقیقت باشد، و اندیشیدن، شکل دادن به این آب رون و آتش شعله ور، درتن ودرحواس انسان میباشد. هرکسی، درتن وحواس ورفتاروگفتارش، شکل ویژه انفرادی خودرا به آن میدهد که خاص آن فرداست. این اندیشه کهن را عطاربدینسان درمصییت نامه ازنو، بازتابیده است
ذات جان را معنی بسیار هست — لیک تا نقد تو گردد، کارهست
هر معانی، کان ترا درجان بود — تا نپیوندد به « تن»، پنهان بود
چون به تن پیوست آن، خاص آن تست —
نیست خاص آن تو، گردرجان تست
جان، سرشاراز معانی (معنا = مانا = مان = انگ وشیرابه) است و، نقدکردن آن در شکل دادن آن در تن خود، از راه اندیشیدنست. اندیشیدن، آنچه درجان شکل ناپذیراست، درتن وحواس، شکل میدهد.
در هر زبانی، معنای اصلی «واژه»، جهان بینی و فلسفه آن زبان را در آینده، معین میسازد. هر چند نیزمعنای اصلی«واژه » فراموش گردد، ولی منش ِ جدا ناپذیر معانی تازه ای نیز که می یاید همیشه میماند. مثلا، دو واژه «عـقـل» در عربی و «خــرد» در فارسی، شناسنده دو فرهنگ کاملا جداگانه هستند، و نباید «خرد» را ترجمه «عقل» دانست. «عـقل» در عربی، اساسا دو معنی بنیادی داشته است. ازیکسو به معنای «بند آمد اسهال وشکمروش» بوده است و از سوی دیگر، به معنای «بستن زانوی شتر» بوده است. به عبارت دیگر، «تعـقل»، مانع حرکت آزاد حیوان (خود) شدن، و راه «خودروی بیمارانه درون» که اختیاررا از انسان، سلب میکند، بستن است. در حالیکه «خرد» که «خـره + راتو» باشد، به معنای «ماه پـُر» است که «رد» وسالاردرمغزاست. وماه پـُر، اصل آفرینندگی جهان و اصل تحول و تغییر و اصل روشنی و بینش در تاریکی، و زهدان پرازشیرابه و مایه است که اصل تخمیروشکل دهی در جان هر انسانی میباشد. ازاین رو، «خرد» و «عقل»، ایجاد دو فرهنگ و جهان بینی و دو شیوه تفکر فلسفی متضاد باهم میکنند. نادیده گرفتن این اختلاف بنیادی، مغشوش ساختن تفکر فلسفی در ایرانست. آیا ما باعقل، فکر میکنیم یا با خرد میاندیشیم.
فلسفه پس از هولاکاست
فاضل غیبی
در گذشته فیلسوفان به زبانی آنچنان پیچیده سخن میگفتند که دریافتش برای همگان ناممکن بود. شاید هم بدین سبب بود که یونانیان باستان برای فیلسوفان جایی بر کوه المپ در کنار دیگر خدایان در نظر گرفته بودند. درحالیکه چندی است که تعریف و انتظار از فلسفه تغییر یافته و رفته رفته اینجا و آنجا کسانی را میبینیم که به فیلسوف مشهورند، اما در روزنامه و تلویزیون دربارۀ مسایل زندگی ما، از مشکلات دمکراسی گرفته تا تربیت کودکان و نقش اینترنت، سخن میگویند.

