عرفای ما به عبث، در مسجد، خدا را میجستند
و نمیدانستند که در مسجد، حکومت نهفته است
و تا در مسجد، حکومت نهفته است، ملت، نخواهد توانست هیچگاه آشکارا به حاکمیت برسـد
دسته: چاشنی های اندیشه
کـُن فیکون، در قرآن که به معنای «باش و شُـد» هست، قدرت مطلق ِ الله را مینماید. الله با قدرت بی نهایتش، امر میکند که جهان، خلق شود و با این حـُکم، جهان، خلق میشود. ولی در فرهنگ ایران، جهان، پیدایشی است نه خـَلقـی. خدا، تحول به گیتی می یابد. خدا در مهر، گیتی میشود. این پیشینه فرهنگی، سبب شده است که ایرانیان، به «کـُن فیکون ِالله»، معنای ِمتضادش را داده اند. مردم ایران به کسیکه چیزهارا نابود و نیست و ویران میکند، میگویند کـُن فیکون کرد. چرا ایرانیان بدین اصطلاح، چنین معنائی داده اند؟ چون فرهنگ ایران برضد وجودیست که همه چیز را با قدرت، خلق میکند. تحول یابی خدای ایران به گیتی، بیان اوج مهر و رزی اوست.
هر چیزی تا موقعی مقدس است (= حق آزردن آن نیست) که «وسیله» نشده باشد. ولی قدرت، هر چیزی را باید «وسیله» خود سازد تا باشد و خود را ابقا کند. اینست که الاهان نوری و ابراهیمی، گوهرشان قدرتست. باقدرت (= کُن فـیکون)، خلق میکنند. بدینسان همه چیزها، همه جانها، کل طبیعت، و کل اجتماعات،«وسیله» آنهاست . از این پس هیچ چیزی برای آنها «گزندناپذیر = مقدس» نیست. برای چنین الاهانی، شریعت و دین، شیوهِ وسیله سازی از خرد و روان و ضمیر و شخص انسانهاست. مقدس بودن جان و خردِ انسان در فرهنگ ایران، همه الاهان نوری و حکومات برپایه شریعتِ این الاهان را که اصل قدرت هستند، به کلی نفی و طرد و انکار میکند.
بهترین راه برای نابود ساختن ارزشهای اخلاقی در اجتماع، آنست که بـُرش، میان خودی و ناخودی، دوست و دشمن، میان همعقیده و نا همعقیده، میان یار و بیگانه، میان همحزبی و غیرحزبی، ایجاد کنند. با یار و همعقیده و همحزبی و خودی، با اخلاق باش، و با بیگانه و ناهمعقیده و کافر و ناخودی و غیر، بی اخلاق باش.
ولی دربی اخلاقیست که سائقه قدرت و سلطه و تفوق بر انسان دیگر در تحقیر کردن انسان دیگر، میافزاید و ارزشهای اخلاقی را از آن پس، آلت خود میسازد.
و از این پس ارزشهای اخلاقی، تابع قدرتخواهی شخص میگردند و یار و خودی و همحزبی و همقیده نیز، گستره بی اخلاقی میشوند.
از این به بعد، ارزشهای اخلاقی، فقط دستکش مخملی قدرت و قساوت اومیگردند.
تا الله انسانهارا در اجتماع به تصویر «آدم» میسازد، تخم آزاد اندیشی و سرفرازی در انسان، خواهد سوخت و هیچگاه «حق» از انسان نخواهد جوشید.
روزیکه انسان، صورت جمشیدی خود را بازیابد، آنگاه با مـَنـیـدن (اندیشیدن در سرفرازی)، جهان را در داد و آزادی و مهر، خواهـد آراسـت.
کسیکه به او ظلم شده است، عدالت میخواهد. ولی او در عدالت، فقط مجازات ظالم را میخواهد، و در شدت مجازات و قساوت در مجازات ظالم، تسلیت خود را می یابد و آنرا عدالت مینامد. ولی ایجاد عدالت، برپایه «مجازات ظلم ظالم بر مظلوم»، عدالتیست بسیار خطرناک. چون هر مظلومی، به ظالم کینه میورزد، و عدالتی که برپایه کینه ورزی و کینه توزی گذاشته شد، خود، آغاز پیدایش ِظلم تازه ایست. درست مفهوم عدالتی که برپایه مظلومیت حسین و کینه توزی (ثارالله) پیدایش یافته و اساس تشیع میباشد، و سده هاست که سیاست را در ایران معین ساخته و میسازد، فاجعه آفرین بوده است و خواهد بود.
حقیقت، نیاز به راه ندارد، چون نیروی جاذبه دارد. انسان، جوینده ایست که نه تنها از هر راهی، بلکه از بیراهه ها نیز به حقیقت، کشیده میشود. هر اندیشه ای که تهی از نیروی جاذبه است، برای خود، یک راه میسازد، و میکوشد همه را با زور، بدان راه براند، و آن را «تنها راه مستقیم» میخواند، و هر راه دیگری را انحراف از راه خود میداند. ولی حقیقت، با جاذبه نیرو مندش، هیچ راه راستی نمیسازد. از این رو هر که دعوی داشتن ِ «راه راست» میکند، بزرگترین دروغ را میگوید، و با این دروغش، برضد حقایقی میجنگد که نیروی جاذبه خود را بر «ساختن یک راه راست» ترجیح میدهند. هر انسانی، حقیقتِ زندگی را میجوید، و حقیقت، با جاذبه اش، جوینده را، چه از بیراهه ها و چه از راهها، به خود میکشد. راههای را ستهیچکدام، حقیقت نیستند، و طبعا همه حقایق را نیز منحرف میسازند. زندگی، برتر از هرحقیقتی است، و هر کسی بنام انحراف از راه راست، انسانی را میکُشد، قداست زندگی و خرد انسانی را پایمال میکند.
آنکه نمیتواند اندیشه ای تازه بیافریند، از ناتوانی، به رد کردن اندیشه ها و آموزه های پیشین، میپردازد و بدینسان دارنده اندیشه یا آموزه ِ رد کرده را، نه تنها به مقاومت، بلکه به تازه کردن آن اندیشه و آموزه میانگیزد و نیرو میدهد. او هر چه بیشترآن اندیشه و آموزه را رد میکند، بیشتر آنرا مقاوم و باقی و طبعا اثبات میسازد. خیلی از اندیشه ها و آموزه ها برای آن ازسرزنده شده اند و مانده اند، چون آگاها نه یا نا آگاهانه همیشه رد شده اند. رد کردن، نشان نا توانی در آفریدن اندیشه تازه هست.
هیچ چیزی فانی نمیشود. «فنا»، در وغیست که اجتماع را دوزخ میسازد. انسان، خوشه تخمه های گفتار و کردار و اندیشه هائیست که در سراسر زندگیش در اجتماع میپراکند و همه در نهان مردم کاشته میشوند، و همه در فردا و پس فردا از نو، میرویند. انسانها در اعمال و افکار و اقوالشان در ضمیر و روان مردمان، دفن میشوند، و همه سپس از وجود مردمان در آینده در اجتماع نا آگاها نه سبز میشوند، و سرنوشت اجتماع را در آینده، معین میسازند. « فـنا »، بزرگترین دروغیست که بر آن، ایمان به آخرت و عدالت و سعادت نسیه، در جهان دیگر، ساخته شده اس.
در فرهنگ ایران، دین به معنای «خـود» هست.
چرا؟ چونکه « دین »، بینشی است که از گوهر آفریننده و سرشار فردِ انسان، زائید میشود. از این رو چنین بینش زَهـِشی است که « خودی خودِ هرانسانی » هست. به سخنی دیگر، خود، پیکریابی آزادی فردی است که با بینش زهشی از گوهرش، پیدایش می یابد. طبعا هر دینی که آموزه ای تعلیمی و تحمیلیست، نابود کننده آزادی فرد و خودی خودِ هرانسانیست. فرهنگ ایران، حکومت را درست برپایه چنین دینی و چنین خودی میخواهد، و برضد هرگونه شریعتیست که میخواهد جانشین چنین بینشی و چنین خودی بشود.
آنچه اجزاء گوناگون و حتا متضاد را به هم می پیوندد و به آنها یگانگی میدهد، یک معنا هست، نه اشتراک منافع
یگانگی اجتماع و ملت، بیش از، و غیر از، اشتراک منافع است
سیمرغ به زال گفت که نام من پیروزاست، چون همیشه
هر شکستی برایم، آغاز «از نو آزمودن» میباشد
آزادی را هـمیشه میسـوزانـنـد
ولی همیشه نیز از خاکسترش، آتشی نوین زبانه میکشد
در فرهنگ ایران، انسان، خدا را در آسمان نمیجُست
و خبرش را نیز از هیچ پیامبری و واسطه ای نمیگرفت
بلکه خدا را در درون تن خود میجست و می یافت
و چون خـدا با گـوهـرانسان آمیخته اسـت
و معنای نهفته زندگی، در تن ِ خود اوست
حکومتی که قوانین خود را، معیار کمال انسان و جامعه میداند
انسـان و جامعـه را از پیشـرفـت باز میـدارد
این انسان و جامعه است که اندازه خود را میگـذارد
خدعه گر، دروغ میگوید و میداند که دروغست و با خدعه است که قدرت را می رباید. ولی خود فریب، به خودش هم دروغ میگوید، و لی می انگارد که حقیقت است. خمینی و هر ملائی دیگر، تا در ضعفند، برای غالب ساختن شریعت اسلام خدعه کرده اند و خواهند کرد، ولی روشنفکران دینی یا ملایان فکلی، خودفریبند. چون نا خواسته، رکابدا را رتجاع و تاجبخش به ملایان هستند. از این رو نیز برزگترین دشمنان ایران و خودشان هستند.