هنگامی،ایرانی آزادخواهیم داشت، که حق انتقاد ازاسلام داشته باشیم
کتاب « آزادی،حق انتقادازاسلام است»نوشته در1980
دسته: چاشنی های اندیشه
خدای ایران سیمرغ (ارتا) ، خودش جان هرانسانیست ، وهیچ انسانی ولومشرک وکافروملحد ومرتد، با جان خودش« محاربه» نمیکند
مسئله مااین نیست که اسلام رحمانی وحقیقی وراستین چیست
مسئله ما اینست که برای همزیستی، باخرد انسانی خود با هم بیندیشیم
سیاوش(سیمرغ) که با امام حسین، اینهمانی داده شد، برعکس حسین، نماد تضادهرگونه قدرتی، با ارزشهای فرهنگی-اخلاقی ایران بود ، وازاین رو، سیاوش=سیمرغ ، حقانیت به هیچگونه قدرتی نمیداد ، ولوآن قدرت، از امام زمان ویا ولایت فقیه الله باشد.سیمرغ یا سیاوش ، خودش، ملت هست. عزاداری حسین، دراصل ، عزاداری ملت ایران، درغصب حقش ازخودش بود
حقانیت آخوندِ شیعه به قدرت وحکومت آخوندی درایران، از« داستان حسین» سرچشمه میگیرد که از«داستان سیاوش» مایه گرفته است وسیاوش، یکی ازپیکریابیهای خدای ایران، سیمرغست. ازاینرو، مسئله بنیادی سیاست ورسیدن به آزادی،رستاخیز ایده اولیه سیاوش است. نیروهای خود را دربیراهه ها،تلف نکنید
قدرت، چیست؟ هرقدرتی میخواهد انسان را به اندازه(= قدر) خود بسازد، یعنی معیارهای اخلاقی وفرهنگی واجتماعی خودرا، به اوتحمیل کند. اورابه« صورتی» درآوردکه میخواهد. بدینسان، حق وتوانائی صورتدهی به خود واندازه گذاری خودراازانسان،«غصب» کند. «فرهنگ»، حق وتوانائی ِصورت دادن انسان، به خودش هست
حسین، برای رسیدن به قدرت( خلافت) که برادرش آن را به قیمت کلان، فروخته بود، برخاست وشکست خورد. «سـیاوش»، برای دوام ارزشهای اخلاقی برضدقدرتِ دوست ودشمن، ایستادوجان افشاند.ازاین رونمادِفرهنگ ایرانست. فرهنگ ایران، برضد هرگونه قدرتیست
چرا ایرانیان،« حسین» را جانشین «سیاوش» ساختند؟ چون حسین برای آنها، ماسکی بود که درزیرآن میخواستند، بدبینی خود را به هرقدرتی نشان بدهند. قدرت، بداست، چه ازدشمن، چه ازدوست. قدرت برای مصلحت، نیکی وارزشهای فرهنگی ایران را پایمال میکند
سیاوش درفرهنگ ایران، نماد « نیکی کردن» هست ، به رغم آنکه « قدرت» نیزآنرا همیشه سرکوبی کند. چه این قدرت،ازدوست ( کیکاوس) باشد،چه این قدرت،ازدشمن (افراسیاب) باشد. فرهنگ ایران، ارزش اخلاقی را،فدای رسیدن به قدرت وابقاءقدرت نمیکند
سیاوشان ایران را بانهایت قساوت میکــُشند وگریه برمظلومیت حسین میکنند، تا خود، خلیفه وامام ِظالم باشند
دموکراسی میخواهد که « انسـان»، دوباره حرف بزندوحرف بشنود.حرفِ خود را بزندوحرف خودرا بشنود. درباره «خود»حرف بزندو درباره خود حرف بشنود.ما قرنهاست که دیگرحرف زدن وحرف شنیدن از«خود» را ازدست داده ایم. ما صُم وبُکم شده ایم. این «کلمات ابدی وخدائی وعلمی»، ماراصُم وبُکم کرده اند. ازامروز ببعد،بکوشیم که به« زبان خودمان»، حرف بزنیم.کلمه را،آهنگ دل خودمان بکنیم. کلمه ما، تقیه وکتمان وپرده ما نباشد
دموکراسی، یک انقلاب زبانی است. زبان ِتفاهم به جای زبان ِفرمان، به جای زبان ِخدا، به جای زبان قدرت، به جای زبان ِترس، به جای زبان ِوحدت، به جای زبان ایدئولوژی ، به جای زبان دین
از: اقلیت وآزادی، نوشته درسال 1881
معانی «سـبز» درفرهنگ ایران چیست؟ 1 – سبز، رفاه وفراوانی درگیتیست 2 – سبز، عشق ومهراست ( نیازی) 3 – سبز، جنباننده وانگیزنده منش انسانست 4 – سبز، گزند ناپذیری جان درگیتی است( قداست جان) 5 – سبز، واقعیت یابی شادی در زندگی درگیتیست 6 – سبز،پیدایش گوهرخدا درگیتیست 7 – تخمی که جهان ازآن میروید، سبزنام دارد . سبز، مخفف ساپیزه است که اصل جهانست(اساطیرایران، رحیم عفیفی)
تا حکومت،ازدین،جداساخته نشود
وجـدان انسان،
آزاد وآفریننده نخواهد شد
گوهر ِخود ِخدای ایران ، « ارتا = سیمرغ »، همان « آتش ِجان انسان » است، که به « خرد انسانی» ،
دگردیسی می یابد
خرد انسان که پیدایش خود خدا هست، بی نیازازپیامبران و واسطه ها هست