Categories
چاشنی های اندیشه

آزادی و تصادف، دوپدیده به هم پیوسته اند. تصادفست که انسان را به ابتکارونوآوری میانگیزد …

آزادی و تصادف، دوپدیده به هم پیوسته اند. تصادفست که انسان را به ابتکارونوآوری میانگیزد. تصادفست که انسان را به شگفت کردن واندیشیدن میانگیزد. انسان یاجامعه ای که نیرومند نیست ویقین به، خود ندارد، ازتصادف میگریزد ومیهراسد. اینست که درگذشته ادیان نوری، برای گریزازتصادف، غایت برای خلقت وتاریخ معین ساختند. همچنین سپس فلاسفه برای گریزاز تصادف، تاریخ را قانونمند دانستـند، تا مردمان با اعتقاد به آن غایت یا به این قانونمندی، اطمینان به آینده ای پیداکنند که درآن تصادف نمیتواند اثری داشته باشد . هم آن غایت وهم این قانونمندی تاریخ، نا آگاهانه ایجاد گونه ای اجبار میکرد که همه اتقاقات وتصادفات اجتماع وتاریخ را بسوی آن غایت یا رعایت آن قانون، خواهد راند، ولو آنکه انسانها، دراعمال وافکارشان ازآنها هرروز نیز سربپیچند . ولی چنین اطمینانی به غایت یا به قانونمندی تاریخی، نیروی ابتکاررا درانسان واجتماع نابود میسازد. انسان واجتماع نیرومند، نیازبه تصادفات دارند، تا درابتکارونواندیشی، آزادی را واقعیت بدهند. قانونمندی و عادیات وروزمرگی زندگی، نیازبه اندیشیدن ونیاز به ابتکاروآزادی را میکاهد . با حذف تصادفات، دراثرغایت اندیشی و ایمان به قانونمندی تاریخ، حق آزاد اندیشی ازانسان واجتماع گرفته میشود. کاهش سراسرزندگی به عادیات و قانونمندی و ازبین بردن انتظار تصادفات، به نابود کردن نیرومندی و یقین به خود و نیازبه آزادی کشیده میشود. این یقین واعتماد اجتماع به خود است که تصادفات را منفی وشوم نمیداند و درآن سرچشمه آزادی وابتکارخود را می یابد. این یقین وطمینان اجتماع به خود هست که اصل آزادی و استقلال و « شکل دهی به آینده » است. تصادف را نمیتوان ازآینده وازآزادیخواهی حذف کرد ، بلکه باید نگذاشت، تا یقین به خود را با اعتقاد به غایت الهی یا قانونمندی تاریخی ازما بگیرند. ازاین رو بود که فرهنگ ایران، « عمل واندیشه به هنگام » را بنیاد نیکی میدانست، و « هنگام اندیشی » را که از « نیرومندی انسان واجتماع سرچشمه میگیرد » سرمایه زندگی میدانست، نه « فرصت طلبی » را که از« سستی وضعف انسان واجتماع » سرچشمه میگیرد.

http://www.jamali.info/chashniha )

پاسخ دهید