Categories
چاشنی های اندیشه

با « بیدارساختن یک ملت»، آن ملت، « بیدارنمیشود». با واردکردن و تزریق کردن یک مشت افکار …

با « بیدارساختن یک ملت»، آن ملت، « بیدارنمیشود». با واردکردن و تزریق کردن یک مشت افکار، میتوان ملتی را « بیدارساخت »، ولی آن ملت، هنگامی بیدارمیشود که، دربیدارشدن، با روءیاهائی که در خواب دیده و در بیداری نیز دست ازسراونمیکشند وسایه وارهمیشه بدنبال او میدوند، و خودآگاهی اورا دربیداری تسخیرمیکنند، دست وپنجه نرم کند. روءیاهائی که دربیداری، اجزاء وتاروپود بیداری میشوند، بیداری را نیز، « وسیله » خود میسازند. بیداری، فقط گستره تعبیر وتاءویل روءیاها، درعمل وواقعیت میگردد. ملت هنوز دربیداری، خواب می بیند. درهفتخوان رستم، دیده میشود که وقتی اژدها ( اژی دها = ضد زندگی ) پدیدارمیشود واوخوابست، رخش که اصل روشنی میباشد ( رخش = رخشان = روشنی ) میکوشد که با کوبیدن سُم، رستم را بیدار « سازد » ورستم که ناخواسته، بیدار « ساخته میشود »، دربیداری بسیار خشمگین میشود، چون چشم او اژدها ( ضد زندگی ) را نمیتواند ببیند و ازبیدارسازنده خود متنفر میگردد ورخش را تهدید میکند که اگر بار دیگر مرا بیدارسازی، ترا خواهم کشت. درآن بیداری که از روءیاها خالی ساخته شده است، میتوان ضد زندگی را دید وشناخت. ملت، هنگامی بیدار میشود که میتواند ضد زندگی را ببیند، و آن هنگامیست که دربیداریش، ازچنگال روءیاهائی که درخواب دیده، رها ئی یابد.

http://www.jamali.info/chashniha )

پاسخ دهید