ما متاسف و متاثریم؛ شما چطور؟
تقی مختار
سخنی کوتاه با آقایان اکبر گنجی و عبدالکریم سروش و دیگر «روشنفکران دینی» که حالا شتر استبداد مقابل خانه آنها هم خفته است
سخنی کوتاه با آقایان اکبر گنجی و عبدالکریم سروش و دیگر «روشنفکران دینی» که حالا شتر استبداد مقابل خانه آنها هم خفته است
موسوی و کروبی، فقط «بهانه ای» هستند، برای رسیدن به غایتی فراسوی آنها، و آنچه آنها میخواهند
راهی برای خروج از كشورندارند و سپاه پاسداران در حال بررسی چگونگی انتقال آنها به ایران است. بر اساس اظهارات این عضو سپاه : این افراد هم اكنون مشغول از بین بردن تمامی مداركی هستند که بیانگر فعالیت سپاه در لیبی است تا هنگام خروج هیچ مدرکی برجای نماند.
غایت جنبش ملت ایران، در تنگنای غایت خواستهای موسوی و کروبی نمیگنجد. مسئله ما، رسیدن به غایت است، نه نفی بخشی از آنچه حکومت میکند. غایت ملت ایران، تنها نفی این یا آن مستبدِ اسلامی، و نفی اصل استبداد در خود شریعت اسلام نیست، بلکه بنیاد گذاری ِحکومتی برپایه مرجعیت نهائی ِخردِ شاد و ارزش آفرین ِخود انسانها و همپرسی (دیالوگ) آنهاست
در شروع انقلاب شخص من که کم و بیش در سنین امروز شما بودم هیچ تجربه ای را از نسل های پیشین خودم در اختیار نداشتم ولی امروز با تمام وجودم تمامی تجربه سیاسی خودم را با شما در میان می گذارم، شاید که گوشه بسیار کوچکی از آن موثر واقع شود …
تصویر انسان، در فرهنگ ایران، سرو آزادِ همیشه سبز است
چون، تخم خداست
سرو کوهی، اردوج نام دارد، که به معنای ِ تخم ِارتا = خداهست
سبز، تنها رنگ نیست، بلکه نام اصل آفرینندهِ جهان = ساپیزه است
جناب آقای عبدالکريم سروش. بسيار مسرورم که بالاخره شما و امثال شما به ماهيت خبيث سردمداران رژيم جمهوری اسلامی واقف آمديد. نامه اخير شما را خواندم. چه خوب که پس از انتظارها، خواست ما بر شديد الحن شدن نوشتههای شما تا مقداری برآورده شد.
VIEW THIS ARTICLE AS WORD.DOC — VIEW THIS ARTICLE AS PDF
درادیان ابراهیمی ، این یهوه وپدرآسمانی والله هستند که به انسان، صورت میدهند. ولی درفرهنگ ایرانی ، این انسانست که درسراسرزندگی خود ، به خود، صورت میدهد یا خود را می نگارد. درفرهنگ ایران ، انسان در گوهرنهفته خود، ناگهان به طور آذرخشی ، نگاره، یا طرح زنخدای زیبائی را می بیند، و بایک دید عاشق زیبائی این گوهرنهفته خود میگردد، و آنگاه درسراسرعمرش میکوشد این طرح وانگاره را،دراندیشه ها ودرگفتارها و درکردارهای خود ، نقش کند و به خود ، صورت بدهد . انسان میخواهد که خدای زیبائی (= هوپری= آتش جان ) درگوهرخود را بکشد ، ولی درپایان ، او صورت خود را درپیش چشم خود می یابد . این انسانست که خودش ، نقش خدای زیبائی شده است که یکبارفقط طرحش را با یک چشم به هم زدن ، دیده بوده است . سراسر زندگی انسان، یک پرده نقاشی( پرنیان یا پرند ) است و انسان، نقاشیست که اصل زیبائی را آذرخشگونه درگوهرخود ، یکبار ناگهان دیده ، و اورا چنان برانگیخته است که میخواهد این زیبائی را در اندیشه وکرارو گفتارواحساسات خود ، واقعیت بدهد .
شما دراین ویراست تازه از منشور جنبش سبز نوشته اید که خواهان حق حاکمیت ملت بر سرنوشت خویش هستید… دستیابی به چنین آرمان های والایی جز از راه گذر از ولایت فقیه و حکومت خودکامه دینی و بنای یک حکومت متکی به اعلامیه جهانی حقوق بشر ممکن نخواهد بود …
سربرافرازی ِسروهای ِهمیشه سبز ایرانی
انقلاب نوین، برپایه «تصویرانسانی آزاد» که بنیاد حکومت و قانونست
مقامات حکومت این نکته را آموختهاند که کشتن تعدادی اندک در عین آن که امکان و ترس از کشته شدن را در برابر معترضان و خانوادههای آنها قرار میدهد، هم مدیریت اجساد آسانتر خواهد بود و هم تعداد خانوادههایی که قرار است سوگواری آنها مهندسی و کنترل شود کمتر خواهد بود. ولی فقیه تنها در موردی این اصل را نقض کرده و به کشتاری فراتر از ده نفر در روز دست زده که اعتراضات غیرمترقبه بوده یا بخشی از پایگاههای نیروهای انتظامی و بسیجی سقوط کرده است.
شرحی از وضعیت و شرایط وبلاگ نویس زندانی محمدرضا پورشجری (سیامک مهر) که توسط وی نوشته شده است و جهت انتشار در اختیار “فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران “قرار داده شده است. متن آن به قرار زیر می باشد:
اسلام، به طور کلی، به عنوان «اصل وحدت دهنده کثرت اجتماعی»، واقعیتی ندارد، بلکه به شکل«مذاهب مختلف» واقعیت دارد، و مذاهب گوناگون اسلامی، در اثر همان اختلافات به ظاهرجزئی، بزرگترین دشمنان همند. اینست که اولویت ایمان، بایستی به کنار گذاشته شود، و «جان = زندگی» اولویت بیابد، تا بتوان همه را باهم آشتی داد
( http://www.jamali.info/chashniha )
اسلام، اساسا، «ضداخلاقی»هست، چون بر «اصل ضداخلاق»، که «دو شیوه رفتار متضاد» باشد، بنیاد شده است. شیوه رفتار با همعقیدگان (خودیها) و شیوه رفتار با «ناخودیها». بدی کردن با ناخودی، خوبی کردن و واجبست. از آنجا که اسلام، به معنای دین واحد، واقعیت ندارد، بلکه فقط به شکل مذاهب متعدد واقعیت دارد، همه این مذاهب، با این دو معیار متضاد اخلاقی، رفتار میکنند. به عبارت دیگر، مذاهب اسلامی را نمیشود در یک جامعه باهم آشتی داد. همه باهم، ریشه اخلاق را که رفتار با یک معیار با همه انسانهاست، ازریشه میکنند