در فرهنگ ایران، عمل انسان، اولویت دارد. از این رو اصل دنیای سیاست آنست که «همه مقامات در اجتماع»، باید اکتسابی باشند. نظام سیاسی بایستی حقانیتش را از عمل مفید انسان در اجتماع بگیرد، نه از دین و از خدا، نه از سّنت، نه از وراثت. جمهوریّت برپایه این اصل، استواراست. قدرت و نظامی که حقانیتش را از سنت و وراثت و مشیّت الهی میگیرد، نفی جمهوریت را میکند. کسی حقانیت به قدرت دارد که عمل مفیدبرای اجتماع بکند و تنها اجتماعست که قضاوت در مفید بودن این عمل میکند
Month: ژانویه 2011
“جمهوری ایرانی”؛ جمهوری مدرن برای مشتاقان آزادی
(در ایران فردا)
محمود خادمی
“جمهوری ایرانی” یک جمهوری ویژه ایران است؛ که تنها راه برای صلح؛ دوستی و همزیستی میان تک تک آحاد مردم ایران و ضامن وحدت ملی و دمکراسی پایدار در کشور است …
فـقـر، از خود نبودن، و همیشه از دیگران و اندیشه های ِدیگران زیستن است. سرمایه، از خود بودن، و از اندیشه های خود زیستن است
در فرهنگ ایران، بنیاد جامعه و تاریخ و سیاست و دین، مهر است. چرا ؟ چون مهر، همآفرینی است. همه اجتماع باهم ارزش (نیک و بد) و قانون و نظام را میـآفرینند. در فرهنگ ایران، حاکمیت = تابعیت، خالق و مخلوق، زیر بناور و بنانیست. جامعه را همه باهم سامان میدهند. در تاریخ، همه مسئولند. دین، واقعیت بخشیدن همآفرینی ِمردمان در اجتماعست
جبهه ملی ایران زیر ذره بین – گفتگوی نشریه ی کوروش با کورش زعیم
گفتگوی نشریه بین المللی کورش (امیر کاویان) با کورش زعیم
پاییز ۱٣٨۹، شماره ۵، سال سوم
موضوع: جبهه ملی ایران زیر ذره بین (متن کامل)
الله و یهوه و پدر آسمانی، قربانی (=از خودگذشتن) میخواهند، که درد ناکست. انسان باید در هر عملی برای اطاعت از آنها درد بکشد. در فرهنگ ایران، خدا، دهنده ِخود هست. خود را در همه جانها میافشاند، و نیکی، پراکندن شدن ِبوی این خدا از گوهر هر انسانی هست
اسلام، چون سلاح سیاسی بخش بیستم
کاظم رنجبر
زمان آن رسیده است ،که درک بکنیم ، موقعیتی پیش می آید ،که توده ًمردم ، که در یک دموکراسی ، آراء آنان ، سیاست آن دولت دموکراتیک را تعین می کنند، همین تودهً مردم بوسیله ً زهر تبلیغاتی ، واقعأ هلاک می شوند. در طول یک قرن گذشته ،در قارهً اروپا ، دو رژیم توتالیتر (تمامیت خواه) کمونیزم ، و نازیسم به روی کار آمدند ، و هر کدام ، به نحوی دنیا را به آتش و خون کشیدند، و با گذاشتن ملیونها قربانی ، فروپاشیدند. می دانیم که هر دو نظام کمونیستی و نازیسم ، از بطن سرمایه داری لجام گسیخته قرن نوزدهم ، رشد کردند.
اقتصاد ولایتی و یا سرمایه داری؟
فیروز نجومی
بی جهت نیست که احمدی نژاد آوایی بجز اوآی امام بگوشش نمیرسد. او نیز خود را خطا ناپذیر میخواند. تصمیم میگیرد و قاطعانه عمل میکند، اگر او خود را جلوه امام نمیدانست، نمیتوانست به تنهایی نظام را بر دوش نهد و به پیش براند. احمدی نژاد معمار اقتصاد ولایتی ست و نه سرمایه داری …
در فرهنگ ایران، همه بینشها و روشنیها (=آموخته ها، سنت، معلومات، کتابها، علوم) تابع آزمودن حواس و «خرد استوار بر حواس» فرد انسان، هستند و به خودی خود، مرجعیتی ندارند و مکلف نمیسازند. روشنی هائی که به من تابیده میشوند، تابع آزمایشهای ِحواس من میگردند
مرور کارنامه فرهنگی علیرضا پهلوی در حوزه ایرانشناسی
۱۳۸۹/۱۰/۲۰
امير مصدق کاتوزيان
خودکشی شاهپور علیرضا پهلوی، شاهزاده ۴۴ ساله ایران در روز سهشنبه ۱۴ دی برابر با چهارم ژانویه در بوستون بسیاری را شگفت زده کرد. اندوه و ماتمی که خودکشی سومین فرزند محمدرضا شاه و شهبانو فرح پهلوی ۹ سال پس از خودکشی شاهدخت لیلا پهلوی ۳۱ ساله برانگیخت از مرز دوستاران خاندان پهلوی و نظام پادشاهی گذشت.
از آن رو که شاهپور علیرضا درس خوانده رشته تاریخ ایران باستان بود، پارهای از فرهنگ دوستان و دانشگاهیان ایرانی را متأثر کرد اما درباره کارنامه دانشگاهی او در گزارشها تنها آمد که مدرک کارشناسی ارشد خود را در سال ۱۳۶۷ برابر با ۱۹۸۹ در رشته موسیقی از دانشگاه پرینستون و مدرک کارشناسی ارشد را در سال ۱۳۷۰ برابر با ۱۹۹۲ در رشته تاریخ ایران باستان از دانشگاه کلمبیا گرفت و بعد مشغول ادامه همین رشته و مطالعه فلسفه و زبانهای باستانی ایران شد در دانشگاه هاروارد برای کسب مدرک دکترا.
در برنامه این هفته پیک فرهنگ همراه با یک هم دورهای دانشگاهی او در هاروارد، یک هم رشتهای او در دانشگاه کالیفرنیا در لس آنجلس، یو سی ال اِ و دو استاد تاریخ دانشگاه کلمبیا که با شاهزاده ایرانشناس آشنا بودند، از کارنامه و پژوهشهای او آگاه میشویم.
*****
حمید دباشی، استاد تاریخ اجتماعی و روشنفکری ایران و جهان اسلام در دانشگاه کلمبیا، تدریس در کلمبیا را تقریباً همزمان با ورود علیرضا پهلوی به این دانشگاه آغاز کرده است:
حمید دباشی: من اواخر سالهای ۸۰ به کلمبیا آمدم و گمان من این است که موقعی که من به کلمبیا آمدم در سال ۸۸ شاهپور علیرضا در کلمبیا بود. برخوردهای ما بیشتر استادی دانشجویی بود. نه توی یک کلاس. رشتهای را که به آن علاقه داشت و میخواست کار کند رویش در هاروارد این رشته را ادامه داد منتها تمام نکرد، ایران قبل از اسلام بود. قبل از اینکه به هاروارد برود در کلمبیا چون رشته تخصصی همکار ارشد من آقای یارشاطر هم ایران قبل از اسلام است، ایشان با آقای دکتر یارشاطر هم کار میکردند.
*****
چنانکه دیدیم یکی از استادان شاهپور علیرضا در دانشگاه کلمبیا احسان یارشاطر استاد ارشد ایرانشناسی این دانشگاه و سرویراستار دانشنامه ایرانیکا بود.
احسان یارشاطر: در یکی از کلاسهای من شرکت کرد. علاقه زیادی به خصوص به تاریخ ایران باستان داشت. بعد به هاروارد رفت و پیش اکتور شروو در رشته زبان و فرهنگ ایران باستان مشغول کار شد. ولی متأسفانه کارش در آنجا به دریافت درجهای منتهی نشد.
*****
علیرضا پهلوی یک بار نتایج تحقیقات خود را در دانشگاه کالیفرنیا ارائه داد. در جلسهای به دعوت تورج دریایی، استاد کنونی ایران باستان در دانشگاه کالیفرنیا در شهر ارواین، که در آن زمان دانشجوی دکترای ایرانشناسی دانشگاه یو سی ال ا بود.
تورج دریایی: در دهه هفتاد خورشیدی یا ۹۰ میلادی با ایشان آشنا شدم. ایشان هم هم رشته من بودند البته در شرق آمریکا در دانشگاه هاروارد. چون تعداد کسانی که روی ایران باستان کار میکردند، نسبتاً کم بود، مخصوصاً ایرانیها، چند نفری بودیم که روی دوره ساسانی و ادبیات پهلوی یعنی فارسی میانه کار میکردیم، آقای علیرضا پهلوی هم جزو یکی از این اشخاص بود که در هاروارد بود.
بنابراین تصمیم گرفتم هم از ایشان دعوت کنم و هم اینکه یکی از دوستانمان دکتر رحیم شایگان که در این کنفرانس بود، یک پانلی ترتیب دادیم در مورد دوران ساسانی که ایشان هم لطف کردند آمدند. تحقیق ایشان تز دکترایشان بود که متنی است پهلوی به نام مینوی خرد و در این مینوی خرد راجع به اوضاع جغرافیایی و اقلیمی که ایران در آنجای دارد، ایشان دربارهاش صحبت میکردند.
*****
رحیم شایگان، استاد کنونی رشته ایرانشناسی در بخش فرهنگها و زبانهای خاور نزدیک در دانشگاه یو سی ال ا که تورج دریایی به نامش اشاره کرد، برای ۱۰ سال در مقطع دکترا در دانشگاه هاروارد همدوره، همشاگردی و از دوستان نزدیک شاهپور علیرضا پهلوی بوده است.
رحیم شایگان: من با ایشان از سالهای ۱۹۹۲ و ۹۳ در دانشگاه هاروارد آشنا هستم هم دوره بودیم وقتی در یک دوره مطالعات ایرانشناختی با استاد مشترکمان اوکتور شروو شروع کردیم. هردویمان گذشته تحصیلات عالی در ایرانشناسی داشتیم برای تمام کردن و ادامه تحصیلات تز دکترا و نوشتن پایان نامه دکترا هر دوی ما به هاروارد آمدیم و در آنجا با همدیگر مدت ۱۰ سال هم دوره بودیم.
کارشان تا چه حد پیش رفت در هاروارد؟
برای اینکه شاید اندکی توضیحات خلاصه بدهم که چگونه است تحصیلات ایرانشناسی در آنجا، شما چندین سال مجدداً زبانهای ایران باستان میخوانید، تاریخ ایران قدیم، مذاهب مانند دین زرتشت و غیره و بعد از چندین سال که امتحانات کلی دارید که امتحانهای دکترا است چندین تم و چندین زبان را انتخاب میکنند و تمام متونی که جزو این تمها هست در بر گرفته میشود، امتحان نسبتاً سختی است برای اینکه در یک سال آماده کردن امتحانات طول میکشد، ایشان امتحاناتشان را با موفقیت در یک دوره کوتاه گذراندند و از آنجا که یک حافظه واقعاً بیهمتا داشتند، به راحتی این کار را انجام دادند و شروع کردند به نوشتن پایان نامهشان که تا سال ۲۰۰۰ و ۲۰۰۱ به خوبی پیش رفت و همچنان موجود است و اندکی بیش کار نخواهد برد برای اینکه به چاپ برسد.
به جز سخنرانی شاهپور علیرضا پهلوی در دانشگاه یو سی ال ا در پایان دهه هفتاد خورشیدی یا دهه ۹۰ میلادی فرصتی پیش آمد که تحقیقات بعدی در کنفرانسی ارائه شود؟
ایشان طبیعتاً به خاطر موقعیتشان به این راحتی نمیتوانستند وارد معرکه کنفرانسها و سخنرانیها شوند و یک مقدار هم به خاطر اینکه ذهن فوقالعاده ظریفی داشتند از اینکه احیاناً در خیلی از انجمنهای ایرانشناسی حضور داشته باشند و اندکی مزاحم (ایشان فکر میکردند) مزاحم برنامهها شوند، تا حد زیادی خودداری میکردند.
ولی شاید بد نیست دو کلمه در مورد این دکترا صحبت کنم. ایشان روی متنی کار کردند که از متون مهم پهلوی است. پهلوی زبانی است که در دوره ساسانیان قبل از ورود اسلام به ایران نوشته شده. یک متنی است به نام «مینوی خرد» که یک متن مهم پهلوی است برای ذهنیت مذهبیون در آن زمان. گفتار و سخن بین یک دانا که از مینوی خرد که ذهن خرد است، سئوال میکند و پاسخ میشنود.
یک دیالوگ بین این دو است. ۶۲ سئوال است و ۶۲ پاسخ. این متن را ایشان تبدیل کردند، آوانگاری کردند، آوانویسی کردند، از پهلوی برگرداندند به فرم لاتین و ترجمه کردند به انگلیسی. یک تصحیح و گزارش مفصل هم درست کردند در این باب که توضیح دهند موقعیت تاریخی این متن چطور است، معنی این متن پهلوی چیست و با چه متون دیگر پهلوی در رابطه است و چه متون دیگری مذهبی ایران در رابطه است و غیره.
تفسیر این کار که قسمت عمده این کار است و خیلی هم کار سنگینی است، ایشان به اتمام رساندند ولیکن هنوز محتاج بود از دیدگاه ایشان که دوباره بازنویسی شود و دوباره رویش کار شود. متأسفانه فاجعههای شخصی که برای ایشان پیش آمد، موجب شد که ایشان کار را ول کنند.
کاری که انجام میدادند و نتوانستند ادامه دهند. هیچوقت بعد از سال ۲۰۰۱ نتوانستند دوباره برگردند و تمام کنند این کاری که نهایتاً انجام شده. ۹۰ درصدش انجام شده و فقط شش ماه یا یک سال وقت میخواست برای اینکه این کار به کل تمام شود.
شاهزاده رضا پهلوی روز پنجشنبه در یک کنفرانس خبری در بوستون گفت برادرش شاهپور علیرضا دچار بیماری افسردگی مزمن بود. شما هم آیا علائمی را دیدید در آن مدت که بعد از این حادثه چنین تعبیری بشود از آن کرد؟
بدون شک خانواده ایشان بهتر میدانند احیاناً چه دردهایی ایشان داشتند. چون برای همه دوستان و آشنایان ایشان کاملاً آشکار بود که بدون شک وابستگی عمیق ایشان به فرهنگ ایران و مملکتشان. دوری و این درد غربت، نوستالژی، تمام اینها فکر میکنم یک نوع افسردگی به وجود آورده بود که شاید در خیلی از ایرانیهای سن ایشان و نسل ایشان موجود است و در ایران به مراتب قویتر.
شاید به خاطر اینکه ایشان یک شاهزاده عالم بودند و به هر حال به عنوان شاهزاده و وابستگی یک مسئولیت فراتر احساس میکردند. حتماً هم شاید کمبود امکان فعالیت برای بهبود این کمبودها و دردها موجب شد که درد بیشتری احساس کند.
*****
تصاویری که آشنایان با شاهپور علیرضا پهلوی از او به دست میدهند، همه نشان از این دارد که او از اشرافی جلوه کردن در میان دانشگاهیان پرهیز داشت.
حمید دباشی: اولاً به عنوان یک دانشجو مثل دانشجوهای دیگر کلمبیا توی بقیه بُر میخورد و فرقی با دیگران نداشت. خیلی بچه محجوبی بود، خیلی بچه مهربانی بود. خیلی بچه دست و دل بازی بود. خیلی از شاگردان من دوستان نزدیکش بودند و با او همیشه معاشرت میکردند. خیلی این خبر برایم ناراحت کننده و شوک آور است. یک بچهای که در عنفوان جوانی به عنوان دانشجو در کلمبیا دیدم، مرا یاد سالهای اولی که به کلمبیا آمدم میاندازد، در اوج زندگی و خلاقیتش میتوانست منبع خیر برای بسیاری از نظر فرهنگی و چه از نظر اجتماعی میتوانست باشد، اینطور متاسفانه عاقبت غمگینی داشت.
احسان یارشاطر: فوقالعاده در رفتار ساده و بیپیرایه بود. اگر انسان اطلاع نداشت که شاهزاده است، از رفتارش چنین چیزی معلوم نمیشد. خیلی دوست وفاداری بود. گاهی تلفن میکرد و حالی از من میپرسید و گاهی هم به دفتر ایرانشناسی دانشگاه کلمبیا میآمد و مرا از حال خودش مطلع میکرد. ولی در طی سالهای اخیر دیگر خبری از او نداشتم و نمیدانستم که به چه کاری مشغول است و چه نوع مشغولیاتی دارد.
تورج دریایی: من که به سیاست زیاد کاری ندارم و شخصاً چند بار که دیدمشان فرد بسیار خوبی بود. آرام. هیچوقت بدی یا تندی ازشان ندیدم. برایم خیلی جالب بود که شیفته تاریخ ایران باستان و این مسائل است و با این مسائل وقتشان را میگذرانند. باعث تأسف است.
رحیم شایگان: بعد از ۱۰ سال همدوره بودن همیشه خاطرات مشترک موجود است. در رفتارش یک نوع جوانمردی بود. در دوستی و رفاقت خیلی ثابت و حتی میشود گفت عیارانه. در منش آدم فوق العاده ظریف و شاهانه. هم یک ظرافت ذهنی و استعداد فوقالعاده زیاد و یک لطافت به خصوص در همه امور. میتوانم بگویم یک انسان فوقالعاده برجسته. فوقالعاده برجسته.
*****
شاهپور علیرضا پهلوی، محقق متن پهلوی «مینوی خرد» و مورخ ایران باستان وصیت کرده است که خاکسترش را به موجهای دریای مازندران (خزر) بسپارند.
انسان بارد کردن «یک فکر»، راه را برای ورود «فکر نوین دیگر» میگشاید، و با رد کردن یک عقیده و ایمان، راه رابرای جایگزین شدن عقیده و ایمان دیگر، باز میکند، نه برای «یک فکر دیگر». اگر فکری هم جایگزین ِعقیده اش بشود، آن فکر نوین، فوری تبدیل به عقیده میگردد
( http://www.jamali.info/chashniha )
خدا در فرهنگ ایران به معنای اصل ِخود آفرینی است که در هر جانی هست. بدینسان، بیخدائی یا اتئیسم در فرهنگ ایران، به معنای نفی ِاصالت همه جهان هستیست. اتئیسم فقط در ادیان اسلام و یهودیت و مسیحیت معنا دارد
خشک سالی شدید و کمبود آب, بحران آینده ایران /
هشدار مهمی که هر ایرانی باید بداند
پیش گفتار:
مدتی است که خبرهای گوناگونی در مورد کاهش باران، خشک سالی، کم آبی و مضحک تر و تاسف بر انگیزتر از همه اینها راه کارهایی مثل نماز باران در اصفهان، تصمیم جیره بندی آب آشامیدنی به مقدار ۲ لیتر در روز برای هر نفر در مشهد (در آیندهی نزدیک) و آب پاشی توسط هواپیما برای رفع آلودگی در تهران, گوشه و کنار سایتهای فارسی زبان داخل و خارج از کشور را پر کرده است.
در فرهنگ ایران، سبزی و روشنی از هم جدا ناپذیرند. سبز که «ساپیزه» باشد، اصل مهر است. از این اصل مهر (سبز) است که روشنی و بینش، پیدایش می یابد. روشنی و بینشی که از مهر، پیدایش نیافته باشد، بی ارزش و اعتباراست
آیادینی یا ایدئولوژی یا عقیده ای را که رد میکنید، با فکری که از دیگری گرفته اید، رد میکنید، یا آنکه در روندِ رد کردن آن، فکرخودرا می یابید، خودرا می یابید؟