دسته‌ها
چاشنی های اندیشه

کسیکه به او ظلم شده است، عدالت میخواهد. ولی او در عدالت، فقط مجازات …

کسیکه به او ظلم شده است، عدالت میخواهد. ولی او در عدالت، فقط مجازات ظالم را میخواهد، و در شدت مجازات و قساوت در مجازات ظالم، تسلیت خود را می یابد و آنرا عدالت مینامد. ولی ایجاد عدالت، برپایه «مجازات ظلم ظالم بر مظلوم»، عدالتیست بسیار خطرناک. چون هر مظلومی، به ظالم کینه میورزد، و عدالتی که برپایه کینه ورزی و کینه توزی گذاشته شد، خود، آغاز پیدایش ِظلم تازه ایست. درست مفهوم عدالتی که برپایه مظلومیت حسین و کینه توزی (ثارالله) پیدایش یافته و اساس تشیع میباشد، و سده هاست که سیاست را در ایران معین ساخته و میسازد، فاجعه آفرین بوده است و خواهد بود.

http://www.jamali.info/chashniha )

دسته‌ها
چاشنی های اندیشه

حقیقت، نیاز به راه ندارد، چون نیروی جاذبه دارد …

حقیقت، نیاز به راه ندارد، چون نیروی جاذبه دارد. انسان، جوینده ایست که نه تنها از هر راهی، بلکه از بیراهه ها نیز به حقیقت، کشیده میشود. هر اندیشه ای که تهی از نیروی جاذبه است، برای خود، یک راه میسازد، و میکوشد همه را با زور، بدان راه براند، و آن را «تنها راه مستقیم» میخواند، و هر راه دیگری را انحراف از راه خود میداند. ولی حقیقت، با جاذبه نیرو مندش، هیچ راه راستی نمیسازد. از این رو هر که دعوی داشتن ِ «راه راست» میکند، بزرگترین دروغ را میگوید، و با این دروغش، برضد حقایقی میجنگد که نیروی جاذبه خود را بر «ساختن یک راه راست» ترجیح میدهند. هر انسانی، حقیقتِ زندگی را میجوید، و حقیقت، با جاذبه اش، جوینده را، چه از بیراهه ها و چه از راهها، به خود میکشد. راههای را ستهیچکدام، حقیقت نیستند، و طبعا همه حقایق را نیز منحرف میسازند. زندگی، برتر از هرحقیقتی است، و هر کسی بنام انحراف از راه راست، انسانی را میکُشد، قداست زندگی و خرد انسانی را پایمال میکند.

http://www.jamali.info/chashniha )

دسته‌ها
چاشنی های اندیشه

آنکه نمیتواند اندیشه ای تازه بیافریند، از ناتوانی، به رد کردن اندیشه ها و آموزه های پیشین …

آنکه نمیتواند اندیشه ای تازه بیافریند، از ناتوانی، به رد کردن اندیشه ها و آموزه های پیشین، میپردازد و بدینسان دارنده اندیشه یا آموزه ِ رد کرده را، نه تنها به مقاومت، بلکه به تازه کردن آن اندیشه و آموزه میانگیزد و نیرو میدهد. او هر چه بیشترآن اندیشه و آموزه را رد میکند، بیشتر آنرا مقاوم و باقی و طبعا اثبات میسازد. خیلی از اندیشه ها و آموزه ها برای آن ازسرزنده شده اند و مانده اند، چون آگاها نه یا نا آگاهانه همیشه رد شده اند. رد کردن، نشان نا توانی در آفریدن اندیشه تازه هست.

http://www.jamali.info/chashniha )

دسته‌ها
چاشنی های اندیشه

هیچ چیزی فانی نمیشود. «فنا»، در وغیست که اجتماع را دوزخ میسازد …

هیچ چیزی فانی نمیشود. «فنا»، در وغیست که اجتماع را دوزخ میسازد. انسان، خوشه تخمه های گفتار و کردار و اندیشه هائیست که در سراسر زندگیش در اجتماع میپراکند و همه در نهان مردم کاشته میشوند، و همه در فردا و پس فردا از نو، میرویند. انسانها در اعمال و افکار و اقوالشان در ضمیر و روان مردمان، دفن میشوند، و همه سپس از وجود مردمان در آینده در اجتماع نا آگاها نه سبز میشوند، و سرنوشت اجتماع را در آینده، معین میسازند. « فـنا »، بزرگترین دروغیست که بر آن، ایمان به آخرت و عدالت و سعادت نسیه، در جهان دیگر، ساخته شده اس.

http://www.jamali.info/chashniha )

دسته‌ها
چاشنی های اندیشه

در فرهنگ ایران، دین به معنای «خـود» هست. چرا؟ چونکه « دین »، بینشی است که از گوهر آفریننده و سرشار فردِ انسان، زائید میشود …

در فرهنگ ایران، دین به معنای «خـود» هست.
چرا؟ چونکه « دین »، بینشی است که از گوهر آفریننده و سرشار فردِ انسان، زائید میشود. از این رو چنین بینش زَهـِشی است که « خودی خودِ هرانسانی » هست. به سخنی دیگر، خود، پیکریابی آزادی فردی است که با بینش زهشی از گوهرش، پیدایش می یابد. طبعا هر دینی که آموزه ای تعلیمی و تحمیلیست، نابود کننده آزادی فرد و خودی خودِ هرانسانیست. فرهنگ ایران، حکومت را درست برپایه چنین دینی و چنین خودی میخواهد، و برضد هرگونه شریعتیست که میخواهد جانشین چنین بینشی و چنین خودی بشود.

http://www.jamali.info/chashniha )

دسته‌ها
چاشنی های اندیشه

آنچه اجزاء گوناگون و حتا متضاد را به هم می پیوندد و …

آنچه اجزاء گوناگون و حتا متضاد را به هم می پیوندد و به آنها یگانگی میدهد، یک معنا هست، نه اشتراک منافع
یگانگی اجتماع و ملت، بیش از، و غیر از، اشتراک منافع است

http://www.jamali.info/chashniha )

دسته‌ها
چاشنی های اندیشه

سیمرغ به زال گفت که نام من پیروزاست، چون همیشه …

سیمرغ به زال گفت که نام من پیروزاست، چون همیشه
هر شکستی برایم، آغاز «از نو آزمودن» میباشد
آزادی را هـمیشه میسـوزانـنـد
ولی همیشه نیز از خاکسترش، آتشی نوین زبانه میکشد

http://www.jamali.info/chashniha )

دسته‌ها
چاشنی های اندیشه

در فرهنگ ایران، انسان، خدا را در آسمان نمیجُست …

در فرهنگ ایران، انسان، خدا را در آسمان نمیجُست
و خبرش را نیز از هیچ پیامبری و واسطه ای نمیگرفت
بلکه خدا را در درون تن خود میجست و می یافت
و چون خـدا با گـوهـرانسان آمیخته اسـت
و معنای نهفته زندگی، در تن ِ خود اوست

http://www.jamali.info/chashniha )

دسته‌ها
چاشنی های اندیشه

حکومتی که قوانین خود را، معیار کمال انسان و جامعه میداند …

حکومتی که قوانین خود را، معیار کمال انسان و جامعه میداند
انسـان و جامعـه را از پیشـرفـت باز میـدارد
این انسان و جامعه است که اندازه خود را میگـذارد

http://www.jamali.info/chashniha )

دسته‌ها
چاشنی های اندیشه

خدعه گر، دروغ میگوید و میداند که دروغست و با خدعه است که قدرت را می رباید …

خدعه گر، دروغ میگوید و میداند که دروغست و با خدعه است که قدرت را می رباید. ولی خود فریب، به خودش هم دروغ میگوید، و لی می انگارد که حقیقت است. خمینی و هر ملائی دیگر، تا در ضعفند، برای غالب ساختن شریعت اسلام خدعه کرده اند و خواهند کرد، ولی روشنفکران دینی یا ملایان فکلی، خودفریبند. چون نا خواسته، رکابدا را رتجاع و تاجبخش به ملایان هستند. از این رو نیز برزگترین دشمنان ایران و خودشان هستند.

http://www.jamali.info/chashniha )

دسته‌ها
چاشنی های اندیشه

شریعت اسلام، فاقدِ جاذبه است، چون ترساندن (ارهاب، انذار، خوف از عذاب، وحشت اندازی) که گرانیگاهش هست …

شریعت اسلام، فاقدِ جاذبه است، چون ترساندن (ارهاب، انذار، خوف از عذاب، وحشت اندازی) که گرانیگاهش هست، در سراسر قرآن، ریشه دوانیده است. از این رو نیز برضد همه عقاید و آموزها و ادیان و نهضت هائی هست که گرانیگاهشان، مهر و عشق، میباشد، و همه آنها را به ناچار سرکوبی و طرد و نابود میکند، چون شریعت اسلام از این جاذبه است که بیش از همه چیز میترسد.

http://www.jamali.info/chashniha )

دسته‌ها
چاشنی های اندیشه

کسیکه، آموزه ای که، شریعتی که، اخلاقی که گرانیگاهش، ترساندن دیگرانست …

کسیکه، آموزه ای که، شریعتی که، اخلاقی که گرانیگاهش، ترساندن دیگرانست، منشاء جنگست. با ترساندن، میخواهد، فرد یا ملت یا بشریت را مطیع و تابع خود سازد. ولی انسانی یا جامعه ای که از ترس، بظاهر تسلیم به تابعیت میشود، در باطن، خود را آماده جنگ میکند و منتظر فرصت می نشیند. در آغاز، با ریاکاری، در اطاعت کردن، از اطاعت کردن میگریزد، ولی ناگاه بر میگردد، و برای رهانیدن خود از ترس، که سر آغاز آزادیست، میجنگد.

http://www.jamali.info/chashniha )

دسته‌ها
چاشنی های اندیشه

بزرگترین دشمن ملت ایران، حکومت اسلامیست. حکومت اسلامی …

بزرگترین دشمن ملت ایران، حکومت اسلامیست. حکومت اسلامی، دهه هاست که در همه جبهه های سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و هنری و ملی، با نهایت درندگی و خشونت با ملت ایران می جـنگـد. اندیشیدن برای پیروز شدن ملت ایران بر حکومت اسلامی در این جنگ و حشتناکست که اندیشیدن حقیقی است.

http://www.jamali.info/chashniha )

دسته‌ها
چاشنی های اندیشه

هنر نزد ایرانیان است وبس ندارند شیر ژیان را به کس – شیردرنده، و مفهوم شرّوخیر …

هنر نزد ایرانیان است وبس
ندارند شیر ژیان را به کس

شیردرنده، و مفهوم شرّوخیر

نام شیردرّنده ، همان « شِـر یا شـَر» است که به معنای « پاره کننده » یا بطور دقیقتر، ازهم پاره کننده زندگی( ژی ) هست . درست واژهِ« شرّ »، معرب ِ همین واژه است . شیرازهم درنده که پیکریابی خشم ( قهروخشونت وتهدید) است ، برای این عمل جان آزاریش ، « شرّ» است . معنای اصلی « شرّ» این بوده است که هیچ کسی وقدرتی نباید « جان انسانی » را بیازارد ، و« خیر» نیز که مفهوم مقابل شرّ است ، بازمعرب واژه « هیر= ایر» ایرانیست . چنانکه « خیر وخیری » که درعربی به « گل همیشه بهار» گفته میشود نام سیمرغ یا ارتافرورد ( خوشه های جانها= جانان) است ( خدای روزنوزدهم هرماه ، نام دیگرش ، کاوه است که برضد ضحاک برمیخزد ، چون جانها را میآزرده است ) و نام دیگرش « گل بوستان افروزیا حی العالم » است . چون خود خدا ، همه جانهاست، پس آزردن هرجانی ، آزردن خداست ، و هیچکس را نمیشود به « حق » کـُشت ، چون خدا که جانان باشد ، اصل همه حق هاست . پس « خیر» ، مقدس شمردن هرجانی است ولو مشرک وکافروملحد وبودائی وچینی و..باشد. ولی سپس همین اصطلاحات « خیروشرّ » را اسلام ، مصادره کرد ومعانی آنهارا به کلی تحریف ومسخ ساخت . موءمن به اسلام ، خیرشد ، وکافرومشرک ، شرّ گردید ( لعبد موءمن خیرمن مشرک ) . آنچه الله ،برای بنا وحفظ ِ قدرتش خیروشرمیداند ، همه مردم را امتحان میکند،تا همه ، سربه اطاعت او فرو آورند . و« الله خیرالماکرین » میشود . مکرکردن ازالله ، خیرمیشود ، و فخربدان میکند که میتوان سرابلیس را هم کلاه بگذارد . درحالیکه مکروخدعه ، نتیجه ناتوانیست . منش خشمگین ( غضب وارهاب) شیردرنده که درالله هست ، معیارخیروشرّ او میشود . معیارشرّ وخیر، تسلیم شدن به قدرت مطلق اوست و « نیازردن جان » هرانسانی ، که معنای اصلی خیروشربود ، بیکسو نهاده میشود و « کشتن به حق » معیاراصلی خیروشر میگردد . حق آنست که انسان، تابع قدرت الله گردد وناحق آنست که خواهان آزادی باشد و « جان هرانسانی » را معیار نهائی ، حق بودن بداند . ازاین رو هست که هنر، نزد ایرانیانست وبس ، نه نزد اسلام .

http://www.jamali.info/chashniha )

دسته‌ها
چاشنی های اندیشه

هنر نزد ایرانیانست و بس – ندارند شیرژیان را به کس … فرهنگ زنخدائی ایران (ارتائی = سیمرغی)، استوار، بر اندیشه «مهر» …

هنر نزد ایرانیانست و بس
ندارند شیرژیان را به کس

فرهنگ زنخدائی ایران (ارتائی = سیمرغی)، استوار، بر اندیشه «مهر»، و برضد خشم (جنگ و قهر و خشونت و تهدید) بود، و از این رو، نمادش «شیر ِمادر» بود، که «خشیر» باشد. نام دیگراین شیر، جیوام (جیو + وام) است، و وام در سانسکریت هم به معنای پستانو هم به معنای زنخدای مهرمیباشد، و جیو، به معنای شیرو زندگی وخونست. با نوشیدن شیرازپستان زنخدای مهر، پیمان، آفریده میشد که بازپیمان به معنای شیراست. از آنجا که گیاهان زمین، پستان این زنخدا شمرده میشدند، با نوشیدن آمیزه ای از سه گونه شیرابه، پیمان مهر باهم بسته میشد (بدون خونریزی). به همین علت، بلخ زادگاه مولوی، شیربامی (شیروامی) نامیده میشد، چون دربلخ، نیایشگاه این زنخدا بود که نام دیگرش شاده ونوشاد است. همین جیوام، چون سپیدبود، معنای «روج = روشنی» را نیزداشت و نام دیگراین خدا، بهروج بود. سپس جنبشی دیگر پدید آمد تا جنگجوئی ارتشتاران را مقدس سازد و بدان حقانیت بخشد. نماد آنهانیز «شیردرنده» بود که دراصل شِر باشد. شِـر به معنای پاره کردن ودریدنست، و درکردی «شه ر» به معنای جنگ و شه رکار به معنای جنگاور و «شه ر ژی کرن» به معنای سربریدنست، ونام شیر درنده، شیرشرزه است، تا معنای اصلی شیرکه شِر باشد، درآن گسترده شود، و شیرشرزه، یعنی جانوری که ژی یا زندگی را ازهم پاره میکند. شیردرنده، نماد خشم و قهر و تهدید و جان آزاری بود، نه نماد دلیری وعظمت. این شیردرنده، نماد خدای ارتشیان بود، که برایش روشنی معنائی دیگر داشت. برعکس روشنی زنخدای مهر که اینهمانی با سپیدی شیرداشت، این شیر درنده، باشمشیرنورش دربریدن، چیزها را از هم روشن میکرد. بدینسان، درفش شیروخورشید و شمشیر، بوجود آمد. این خدا نیز نام خود را مهر، گذاشت، ولی مهربرای او معنای قرارداد و عهد و میثاق را داشت نه معنای عشق را. بدینسان دوگونه پیمان درایران بوجود آمد. یکی پیمان بستن با نوشیدن سه نوشابه از یک جام که (جام جم) باشد، و دیگری، پیمان بستن، دردست بهم زدن برروی آتش سوزان. این تضاد میان ملت ایران و حکومتش که ارتشیان بودند همیشه باقی ماند. ملت، درفش کاویان را داشت وحکومت، درفش ارتشیان را .

http://www.jamali.info/chashniha )