دسته‌ها
سـرمـایـه فلـسفـی ایـران جلد ۶

منوچهرجمالی : « انسان ، اصـل ِخـودگـُستـر» « اصـل ِوسعـت یابـنـده » درفرهنگ ایران،انسان، خالق ندارد بلکه نیروی آفرینندگی درگوهرخودش(خوی=اخو)هست

VIEW THIS ARTICLE AS WORD.DOC — VIEW THIS ARTICLE AS PDF

منوچهرجمالی

« انسان ، اصـل ِخـودگـُستـر»
« اصـل ِوسعـت یابـنـده »
درفرهنگ ایران،انسان، خالق ندارد
بلکه نیروی آفرینندگی
درگوهرخودش(خوی=اخو)هست

دانی که بحر، چرا موج میزند به جوش ؟
ازمن شنو ،………….که بحریم و بحر، اندرم
تنگ آمده است ،  ومیطلبد ، موضع فراخ
برمیجهد به سوی هوا ، آب  لاجرم  – مولوی

درفرهنگ ایران، انسان، خالق وآفریننده ندارد ، بلکه نیروی آفرینندگی خودش ، درگوهرخودش هست، و « اخو» یا « چیتره = چهره» یا « فـَرَن= پرن » نامیده میشود ، و« اخو=axv» ، همان اصطلاح « خوی » شده ا ست که امروزه برای ما ، معنای اصلیش را به کلی گم کرده است . از این رو نیز، فرهنگ اصیل ایران را نمیتوانیم بشناسیم .

دسته‌ها
سـرمـایـه فلـسفـی ایـران جلد ۶

منوچهرجمالی : درفرهنگ ایران « بُنمایه زندگی » درانسان ، خود را ، درنقشها میگسترد خودرا به نقـشها، تحوّل میدهـد

VIEW THIS ARTICLE AS WORD.DOC — VIEW THIS ARTICLE AS PDF

منوچهرجمالی

درفرهنگ ایران
« بُنمایه زندگی » درانسان ،
خود را ، درنقشها میگسترد
خودرا به نقـشها، تحوّل میدهـد

سرشاری ِجان انسان،هم سرچشمه ِیقین انسان به خود، وهم سرچشمه صمیمیت اوباگیتیست

پیدایش فطرت زیبای انسان دربُت پرستی
……………………………………………
در« بُت پرستی » ، نخستین وبرترین ویژگی گوهری انسان، به خود شکل گرفت ، وآن ،« عشق ورزی به زیبائی درنقش کردن » است . « پرستیدن » ، درفرهنگ ایران ، به معنای « تعظیم » کردن نیست ، بلکه  به معنای شاد وخوش وسعادتمندشدنست . انسان دربُت پرستی ، درجستجوی اصل زیبائی درنقش ها ، به اوج شادی وسعادت میرسد . هیچ بت پرستی ، تنها یک بت را نمی پرستد ، بلکه در بتکده یا « نگارستان » ، بت ها را می پرستند . بت ها یا نقشها ، تنوع یابی یک اصل هستند . نگارستان یا پانتئون یا ئوز دس چار( uzdeschaar) ، انجمن خدایان ، است .  اصل زیبائی ، درنقشها ، تنوع وغنای خود را دررنگها جلوه میدهد . درتنوع ِنقشهاست که میتوان اصل زیبائی را جست . انسان ، اصل زیبائی را درنقشهای گوناگون خدایان می بیند .

دسته‌ها
سـرمـایـه فلـسفـی ایـران جلد ۶

منوچهرجمالی : درفرهنگ ایران طبیعتِ انسان ، بُت پرستی است

VIEW THIS ARTICLE AS WORD.DOC — VIEW THIS ARTICLE AS PDF

منوچهرجمالی

درفرهنگ ایران
طبیعتِ انسان ، بُت پرستی است

ما چندصنم بهرمحمد بشکسـتـیــم
تا در« صنم ِدلبر ِدلخواه »  رسیدیم
مولوی

درفرهنگ ایران
« دین» ، به معنای ِنیروی ِصورتگر( نقاش)
درگوهرانسانست
…………………………..
انگاریدن( نقش کردن) و انگاشتن(تصورکردن)
………………………………
طبیعت انسان، نقش میکند وازنقش، شادمیشود
دین ، پرستیدن یا شادشدن ازنقش آفرینی است

آرمان فرهنگ ایران، « انسان بُرنا وجوان » است ، نه فیلسوف ونه موبد وآخوند،ونه عالم و نه موءمن ونه سیاستمدار، ونه قدرتمند . انسان که مردم ( مر+ تـُخم ) باشد، تخمیست که خوشه میشود ، یا به عبارت دیگر،سرچشمه پـُری وسرشاری وغنا هست . «عنصرنخستینِ» انسان، که آتش جان، یا تخم آتش باشد ،« ارتا ی هوچهره» ، یا «هـُوپری= پری زیبا » است. ارتا، ارتای خوشه هست . ارتا ، تخمیست که خوشه میشود  درهرتخمی، خوشه ، ( پری وسرشاری وغنا) ، بالقوه هست .

دسته‌ها
سـرمـایـه فلـسفـی ایـران جلد ۶

منوچهرجمالی : زیبائی را نمیتوان تصرف کرد بانوگشسپ،زیبائی ِتصرف ناپذیراست

VIEW THIS ARTICLE AS WORD.DOC — VIEW THIS ARTICLE AS PDF

منوچهرجمالی

زیبائی را نمیتوان تصرف کرد
بانوگشسپ،زیبائی ِتصرف ناپذیراست
………………………………………..
تضاد « اراده » با « زیبائی »
گلاویزی « قدرت» با « زیبائی»
……………………………………
خدائی که به انسان، صورت میدهد
انسان را « دروغ » میکند

داستان بانوگشسپ ، یکی از بنیادی ترین ویژگیهای ِ ژرف ِ فرهنگ ایران را برجسته وچشمگیرمیسازد . بانوگشسپ ، که دختر رستم ونوه زال هست ، نقش زیبائی ِ خدای زندگی وموسیقی وشادی ، رام یا بیدخت، یا « فرطوس طوش » میشود . دردیدن وکشیدن نقش این خدا ، گوهر زیبایش ، پدیدار میشود و به خود صورت میدهد . چهره او ، تحول به نقش خدای زیبائی یافته است ، که ناگرفتنی است . ناگرفتنی است ، چونکه هیچکس نمیتواند به اوصورت بدهد ، و به او نقشی را که بدهد که میخواهد ( اراده میکند ) . صورت دادن به او ، تحمیل قهر کردن به او  وتصرف کردن اوست .  هرقدرتی میکوشد با صورت دادن به انسانها ، آزادی را ازانسانها بگیرد .

دسته‌ها
سـرمـایـه فلـسفـی ایـران جلد ۶

منوچهرجمالی : چرااین زن هست که نخستین نقاشست چون این زن هست …

VIEW THIS ARTICLE AS WORD.DOC — VIEW THIS ARTICLE AS PDF

منوچهرجمالی

چرااین زن هست که نخستین نقاشست
چون این زن هست
که خودش،« نقش زیبای ِخدا» میشود
« نقش» ، برضد« نقاب » هست
……………
نقش،اصل ِپیوندِمیان ِانسان وحقیقت
………………….

پیشگفتار: نقش ، انسان وحقیقت را به هم می پیوندند
زال ، زیبا هست

درفرهنگ ایران، انسان، در دیدن رنگ ( نقش وگونه وچهره ) و درشنیدن موسیقی ( آوازوآهنگ)، خدا را که اصل زیبائی ( هوچهره ، سریره ) است ، مستقیما وبی هیچ واسطه ای ، با حواس وخرد خود درمی یابد وبا آن انبازوجفت ویارمیشود . ازاینرو، سیمرغ که ارتا باشد ، سیرنگ (سه رنگ = رنگ ونقش) نامیده میشود ، ونام دیگرش ، عنقا است که « انگ = نای = گلو باشد، که سرچشمه آوازو آهنگست . « انگ » ، هم شیره نی ( رنگ= ار- انگ ) و هم نوا وآواز نی است . خدا ، درنقشها ورنگها وشکلها وآهنگها ونواها و مزه وچشش ها ، بیواسطه با چشم وگوش وحواس ( خرد) انسانها ، انبازوجفت میشود ومیآمیزد . نقش ونوا ومزه وبوی ، گره اتصال وارتباط بیواسطه خدا با انسانست . بحسب مثال درشاهنامه ، سیمرغ ، زالی راکه هم خودش پیکریابی زیبائی است ، با پری که ازخود به اومیدهد به جهان میفرستد و درست این پر، هم پیکریابی رنگارنگی وهم ، نشان اتصال وپیوند همیشگی  او با انسانهاست .

دسته‌ها
سـرمـایـه فلـسفـی ایـران جلد ۶

منوچهرجمالی : زنی که نخستین نقاش جهان بود ازدست شدن و با دست آفریدن

VIEW THIS ARTICLE AS WORD.DOC — VIEW THIS ARTICLE AS PDF

منوچهرجمالی

زنی که  نخستین نقاش جهان بود
ازدست شدن و با دست آفریدن

………………………………..
بانـوگـُشسـپ ، دخـتررسـتـم، بادیدن نقشِ
زنخدای زندگی وموسیقی وشادی وجویندگی  که برپرنیانی نقش بسته بود که شاه پریان برسروشانه داشت ، به نقاشی انگیخته میشود
…………………………………

چرا ، خدای زندگی وموسیقی وشادی وجویندگی، بر«پرنیان»، نقش بسته است ؟ نقش این زنخدا، که دخترشاه پریانست ،چه رابطه ای با سرشاه پریان دارد ؟ چرا نقش برپرنیان، چنین انگیزنده است ؟ چرا دیدن نقش خدا دربانوگشسپ ، نقش آفرین هست ؟ چرا فرامرز، بادیدن این نقش برپرنیان، دل خود را یکباره از دست میدهد .و چرا بانوگشسپ بادیدن همان نقش زنخدا برپرنیان ، به نقاشی انگیخته میشود ، تا جهان را ، عاشق زیبائی این خدا سازد  ؟  تا عشق به زیبائی را همه گیرسازد ؟

دسته‌ها
سـرمـایـه فلـسفـی ایـران جلد ۶

منوچهرجمالی : نخستین نقاش جهان، زنی بود که خدا را نقش کرد

VIEW THIS ARTICLE AS WORD.DOC — VIEW THIS ARTICLE AS PDF

منوچهرجمالی

نخستین نقاش جهان، زنی بود
که خدا را نقش کرد

………………………………..
بانـوگـُشسـپ ، دخـتررسـتـم
زنی که نخستین بار،
با کشیدن ِ« صورت خدا »
، هنر نقاشی را درجهان میآفریند
…………………………………
چراخدای ایران،فقط شکارمیشود؟
خدا وحقیقت ، متحوّلند
ازما میگریزند ولی هرچه بیشتر ازما میگریزند ، بیشترمارا میکشند

ای قوم که شیرگیر بودیت    آن آهو را کنون شکارید
شکارگاه ، بخندد ، چو شه ، شکار رود
ولی چه گوئی آن دم ، که شه ، شکار شود ؟

ایرانیان به کارنیک،« کرفه » میگفته اند که دراصل « کیربگ=  kirbagh» میباشد. کیربگ ، مرکب از دوواژه « کیرب kirb+ بغ bagh» میباشد، و به معنای « شکل خدا + جسم خدا » میباشد . کیرب = هم به معنای صورت وشکل است وهم به معنای جسم وگوشت وتن است . کارنیک انسان ، پیکریابی وصورت یابی خدا هست . خدا درعمل نیک انسان، شکل وجسم میشود .

دسته‌ها
سـرمـایـه فلـسفـی ایـران جلد ۶

محتویات این مقاله، ازنو بازبینی وگسترده شده است — منوچهرجمالی : درفرهنگ ایران ، نخستین بار « زن »، صورت خدا را نقش میکند

محتویات این مقاله، ازنو بازبینی وگسترده شده است

VIEW THIS ARTICLE AS WORD.DOC — VIEW THIS ARTICLE AS PDF

منوچهرجمالی

درفرهنگ ایران ، نخستین بار
« زن »، صورت خدا را نقش میکند

………………………………..
بانـوگـُشسـپ ، دخـتررسـتـم
زنی که نخستین بار،
با کشیدن ِ« صورت خدا »
، هنر ِنقاشی را درجهان میآفریند
وخدا درنقش زیبایش،همه رامیکشد
…………………………………

بانوگشسپ = آذرگشسپ
…………………………………

«اندیشه جز زیبا مکن » ، کو تاروپود« صورت » است
زاندیشهِ اَحسَن ، تـنـد ، هرصورتی، اَحسَن شده
مولوی

خلاصه گفتار

درآغازکتابِ « بانوگشسپ نامه » ، داستانیست که ریشه بسیارکهن درفرهنگ ایران داشته است و دربرگیرنده یکی از شاخصه های ممتازاین فرهنگ میباشد. درتورات دیده میشود که کشیدن « صورت خدا » ، تحریم شده است ، چون خدا هیچ صورتی ندارد ، ولی درفرهنگ ایران ، درست وارونه این حکم ، این زن هست که نخستین بار، صورت خدا را نفش میکند، و دراین نقش هست که همه جهان ، « مجذوب زیبائی خدا دراعمال وافکارواحساسات انسانی» میشوند . گوهرخدا وحقیقت ، زیبائیست، و نیاز به امرونهی وعـنف ودرشتی( خشونت) وتهدید ندارد ، چون زیبائی، گوهرانسان را میکشد .

این داستان، گواه براین پیشینه میباشد که این « زن » بوده است که نخستین بار ، تجربه دینی داشته است و با زن هست که « دین » درگیتی ، بنیادگذارده شده است  و « فروزه بنیادی  تجربه دینی زن » چه بوده است . دراین تجربه دینی زن ، خدا وحقیقت ، اصل کشش هستند . درفرهنگ ایران که زن ، بنیادش را گذاشته است ، کشیدن نقش ازصورت خدا، برای «شناخت زیبائی خدا» ، ضروریست، چون « زیبائی خدا، در اندیشه وگفتاروکردارانسانست که صورت به خود میگیرد ونقش می بندد » . این دوگونه جهان بینی ، بیان دو تجربه ژرف ِ متضاد انسانها در تاریخ باهمست که شناخت آن ، همه گستره های اخلاق وهنروسیاست واجتماع را معین میسازند . البته واژه « داستان = داته استان » ، دراصل به معنای «دین » است (در هزوارش داستان، به معنای دین است) ، و « داته » ، به « بینش زایشی ازگوهر ِخود ِ انسان» گفته میشده است . اصطلاح « داد » هم  بیان چنین گونه بینشی است .  « دین » ، آموزه ای وحی شده ازغیب ( ترانسندس ) به فردی برگزیده  نبوده است .  مثلا به بدعت و عقیده باطل و الحاد و مخالف دین رسمی ومسلک غلط « جوت داتستان =yut daatastaan » گفته میشده است ( جوت = درمتون زرتشتی به معنای جدا وغیروضد است) .