سکولاریسم، به معنای آنست که انسان، درطبیعت وفطرتش،«حق به زندگی ِشاد، یا بهزیستی درگیتی »دارد. حکومت ، یا سازمانهای اقتصادی وحقوقی وسیاسی، فقط موقعی « حقانیت » دارند، که این حق ِگوهری را که مردم مطالبه میکنند، واقعیت ببخشند. این «حق فطری انسان به بهزیستی درگیتی»، به جامعه ، حق میدهد که هرحکومتی را که « غایتی دیگر» دارد، واژگونه سازد
دسته: چاشنی های اندیشه
این اندیشه که دنیا، جسم وحسّ وصورتست، وطبعا فانیست،براین اندیشه استواراست که حرکت وتغییر، فقط زوال وفساد وفنا وگذراست. سکولاریته جنبشی برای مثبت ساختن مفاهیم حرکت و تغییراست، که جدا ناپذیر ازاحساس روند زمان درزندگی درگیتیست. احساس ِتحول یافتن، جانشین احساس ِفنا میشود
Faranak
مسئله بنیادی اجتماع، فقط گفتگوکردن باهم نیست، بلکه « جستجوکردن شیوه های ِهمزیستی درشادی باهمست » واین را درفرهنگ ایران، « همپرسی » مینامند
آنانکه باتئوری حقوقی« قانون اساسی» آشنائی دارند، میدانند که آنچه درحکومت اسلامی ایران، قانون اساسی نامیده میشود نه قانونست نه اساسی، ولی همه جنایاتی که این حکومت کرده و میکند، طبق همین « ِشبهِ قانون اساسی » میباشد
چراباید منتظر« امام زمان » شد که بیاید وجهان را ازستم وتعدی برهاند. درحالیکه درگوهرجان هرایرانی، رام ، « خدای زمان » ، نهفته هست. این خدا، نه تنها خدای زمان،بلکه اصل زندگی وموسیقی وشادی وشناخت نیزهست. هرگاه این خدای زمان را درخود برانگیزیم ، خودمان جهان را آبادوشادوخرّم خواهیم کرد ونیازی به امام زمان نیست
مسئله بنیادی دموکراسی وسکولاریزاسیون آنست که ازدید حقوقی، « ملت، اینهمانی با خدا می یابد». طبعا هم قانونگذاروقاضی میشود وهم دارنده کل قدرت اقتصادی میشود، و می بایست کل اموال ِسازمانهای دینی (اوقاف) وعلما وملازمانشان را که ازملت،غصب کرده اند، مصادره کند وبه خود بازگرداند.کلیه قدرتهای قضائی وحقوقی و اقتصادی، باید ازعلماوفقها وسازمانهایشان وملازمانشان، سلب گردد
بیدارکردن خردعوام ، گرانیگاه کسب آزادیست. خرد عوام را بیدارکردن،غیرازآنست که کسی، سوائق ِطمع وکینه وانتقام و دشمنی را درآنها با آشوبگری برانگیزد.درست بابرانگیختن این سوائقست که خرد، ازآنها سلب میگردد . خرد،هنگامی بیدارمیشود که دیگرتابع ومطیع وعبد هیچ قدرتی ( آخوندو شاه وروشنفکرویا رهبری و آموزه ای ) نشود. با برانگیختن خردِعوام هست که میتوان قدرت آخوند را که استواربرایمان وتقلیداست درهم شکست
خردی که تابع ایمان است ، مرغیست که بال اورابریده اند، تادرقفس، با داشتن آب ودانه ، بهشت را داشته باشد. ایمانی که تابع خردشـد ، قفس تنگش رادرآخرمیشکند، ولی چون بالی ندارد که پروازکند، ازسر، بسراغ قفس دیگر میرود
فرهنگ ایران، ازهمان آغازپیدایشش، سکولاربوده است.
فرهنگ ایران، براصل « رستگاری زندگی انسان (بدون هیچ تبعیضی ) درگیتی، از آزاروازقهروتهدید ودرُشتی وستم » بنا شده است ، نه براصل « رستگاری روح ، ازگناه درآخرت » . حکومت ، فقط نقش رستگارکردن جان مردمان را دراین گیتی، ازقهروتهدید ودرشتی وستم دارد
آرمان فرهنگ ایران درمعرفت ، «جستجوی همیشگی » است ، نـه « همه دانی، و دانستن حقیقت، ومالکیت آن، وماندگارشدن دریک آموزه وشریعت»، که ویژگی«الله» و«اهورامزدای زرتشت» هست. رام، خدای زمان وزندگی وموسیقی وشادی و شناخت ، میگوید که : نام من ، جوینده است – رام یشت
واژه « مردم = مَر+ تُخم » خودش به معنای « تخم ارتایاخدایاسیمرغ » هست،وفرزندِ خدا،نیازی به پیامبروخلیفه اش ندارد
انسان درهرعملی واندیشه ای که مانع آزردن جان وخرد ازهرگونه قدرتی بشود، جان خودرابرمیافروزد و سیمرغ دراو،ازخاکسترش برمیخیزد
خدائی که بترساند وتهدیدکند، اهریمنست
مردم را تهدیدکردن وبوحشت انداختن، برترین آزار ِجان وخرداست
جوانمرد، جهان را، به شریعت وحکومتی نمی سپارد که برشالوده وحشت انگیزی بنا شده اشت

