در فرهنگ ایران، نیکی و هنر و شادی و حقیقت و فرهنگ، از گوهر خودِ انسان آشکار میشوند، و با قدرت و قهر و خشونت (درشتی) و تهدید به کیفر، هرگز نمیتوان بد انها رسید. فرهنگ ایران، برضد- تقوا-در اسلام هست که دوری کردن از ترس از عقوبت الله میباشد. چنین فضیلتی، برضد فطرت انسان و برضد خدای ایرانست
دسته: چاشنی های اندیشه
راه حل مسائل سیاسی و اجتماعی غرب با قرار دادن مسیحیت در فضای ِفرهنگِ یونان پیداشد. مسائل سیاسی و اجتماعی ایران نیز، با قرار دادن ِشریعت اسلام در چهار چوبه فرهنگِ اصیل ایران، حل میشوند
حقیقـت، با قدرت و هـیبت و عظمت، اثبات نمیشود
حقیقت را مردم بـو می بـرند
انسان در فرهنگ ایران، عـبـد نیست. خدای ایران، عـبـد، خلق نمیکند تا از آنها عبودیت و تابعیت و اطاعت بخواهـد
در فرهنگ ایران، انسان، کلیدِ حل همه مسائلست، نه الله و نه رسولش و نه امامش و نه ولایت فقیه اش، چون هر انسانی، تخم ارتای ِخوشه، یعنی فرزند خدا میباشد
اندیشیدن فلسفی، در فرهنگ ایران، بر این شالوده نهاده میشود که بهمن (اصل خرد آفریننده) در تن هر انسانی هست و نیاز مند به هیچ پیامبری نیست
بهشت کجاست؟ نام خدای ایران، سیمرغ، اردیبهشت = ارتاواهیشت = ارتاخوشت بود. ارتا، خوشه ای بود که دانه هایش را «می هشت». هیشتن، کاشتن تخم در زمین یا نهادن نطفه در زهدانست. «هِشته» به معنای یوغ = جفت = مهراست. ارتا که درتن انسان، یا هر چیزی در گیتی، هشته، در گستردن و آشکار شدن، بهشت یا ارتاوهیشت میشود. تخم خدا در تن ها کاشته شده تا بروید و بهشت بشود. وقتی خدای خوشه را نابود ساختند، بهشت موهومی و خیالی بوجود آمد
الله، باید بر همه حکومت کند، ولی این الله است که غلام حلقه بگوش ِقدرتمندان و قدر تخواهان میگردد. چگونه؟ قدرتمندان و قدرتخواهان، خود را با الله یار سولش، عینیت میدهند. بدینسان، الله « وسیله و عـبدِ» انها میشود. ولی در فرهنگ ایران خدا، خوشه ایست که دانه هایش انسانها هستند، و هیچکس نمیتواند دیگری را وسیله و عبدِ خود سازد، چون خدا در همه هست
اسلام و مسیحیت و یهودیت، در واقع، خودشان، اتئیسم = آموزه بیخدائی، هستند، چون خدا، در هیچ چیزی در درون جهان نیست، او بی مهرا ست چون همگوهری خدا با انسان و جهان، مهراست. در این ادیان، خدا در هیچ چییزی نیست، بلکه حاکم بر هر چیزیست. ولی هر چیزی که در گوهرش بیخداست باید خدارا به عنوان تنها قدرت حاکم بر خود بپذیرد. این را تئیسم یا خدا پرستی میدانند. این نفی خدا در خودِ انسان ولی تثبیت حکومت خدا بر خود را، تئیسم مینامند
خدا در فرهنگ ایران، اصل خودزائی و خودآفرینی در هر جانی و هر انسانی هست. بیخدائی یا اتئیسم در فرهنگ ایران، به معنای نفی اصالت از همه جهان هستی و هر انسانیست . اتئیسم، در ادیان یهودی و مسیحی و اسلام، معنا دارد، چون خالقی فراسوی جهان، جهان را خلق میکند
ایرج که نخستین شاه ایران در داستان (دین) بوده است، همان خدای ِخوشه (ارتا = اِر ِز = سیمرغ) هست که تخم جان هر انسانیست. از این رو نیاز ردن جان و خرد، دین مردمیست. از سوئی، خرد، نخستین پیدایش جان (خدا) هست و جان ِهر انسانی، اولویت بر هر ایمانی و ایدئولوژئی دارد
نخستین گناهی را که ادیان ابراهیمی به انسان نسبت میدهند، نتیجه نقص شناختِ خودِ خدای آنها از انسانست که «بینش زاده از انسان»، متضاد با اطاعت از هر خدائیست
جمشید، نخستین انسان ایرانی، « دربِ بیم» را بروی ِمردم بَست. برای آنکه نهان و آشکار مردم، یکی باشد. جائی راستی هست که بیم نیست. آزادی، روندِ پیدایش گوهر انسان بدون بیم است. خدای ایران هم حق ترساندن ندارد
ما تابازور، مسلمان هستیم، دروغ بودن، ضرورتِ زنده بودنست. اسلام بازور، اصل ِهمه دروغهاست. حکومت اسلامی، حکومت زور هست که دروغ را خلق میکند
سروش در فرهنگ ایران، نیروئی در هر انسانیست که میتواند در جستجو، نیک را از بد بیابد. یزدا نشناسی زرتشتی، سروش را پیکریابی اطاعت ساخته است و فرهنگ آزادی ِانسان را از بین برده است