کورانی که با عصای قرآن راه میروند و عصای خود را نور آسمانها و زمین میدانند، میخواهند مردمان را به تفکر بگمارند تا دریابند که جاهل و صغیر و کنودند و عقل ناقص و ضعیف دارند و نیاز مند هدایتند. ولی خردی که میاندیشد، بی نیاز از هدایتست، و نقص خرد، سرمایه آزادیش هست. چون در اشتباه کردن و آزمودن، به معرفت خوب و بد میرسد و خود را هدایت میکند
دسته: چاشنی های اندیشه
با شادی ِحواس انسانست که نیکی و زیبائی و رادی و سرفرازی و راستی، از جان خودش، میجوشد و نیاز به امر و نهی ِاکراه آمیز الله، ندارد
در فرهنگ ایران، خرد انسان، اصل فردیتِ اوست
سروش و رشن، دو رویهِ خرد، در فطرتِ انسانند
سروش، خرد کلیدی و پیشرو انسانست
رشن، ترازوی ِداد آفرین انسانست
جامعه ای که عقل در آن خلاقیت نداشته و در آن جامعه برترین معیار زندگانی حساب نمیشده است، برای درک و جذب اندیشه های انتراعی مانند «آزای و تساوی و استقلال و عدالت» ناتوان میباشد، چون اینها، مفاهیم انتزاعی هستند. برای رفع این نقیصه که عدم آمادگی برای جذب اندیشه های انتراعی باشد، احساسات و عواطفی که ریشه مذهبی دارند، به این اندیشه ها فریفته میشوند. آنان ایده آلها را نمیفهمند، بلکه بد انها فریفته میشوند. کسیکه جامعه را به این ایده آلها میفریبد، غیر از کسیست که جامعه را به اندیشیدن درباره این ها ایده آلها برمیانگیزد – از کتاب آتشی که شعله خواهد کشید
خدا را با محمد، عوضی گرفته اند
(از کتاب آتشی که شعله خواهد کشید 1987)
قرآن را قرنها به عنوان «کلمات خدا» گرفته اند، به جای آنکه آنرا به عنوان آئینه ای که زندگانی و تفکرات و احساسات خود محمد را بازتاب میکند، بگیرند. و تفکرات و احساسات محمد را که در آنات متعالیش داشته است، به حساب خدا گذاشته اند و بدینسان، راه شناختن محمد را از قرآن، به خود بسته اند، و تصویری غلط یا حقیر برای خود از خدا ساخته اند. خدا بیش از حد، شبیه محمد شده است و محمد را عوضی، خدا گرفته اند. ولی قرآن، سراسرش تصویر محمد است
برترین میزان و مرجع، خرد خود مردمان ایرانست که در همپرسی باهم، کلید حل مسائلست، نه ولایت فقیه، نه امام زمان، نه محمد، نه قرآن، نه الله
خدا ی ایران، خوشهِ همهِ ملت است
بزرگترین مانع پیدایش و بقای دموکراسی، شریعت اسلامست، و فقط با بسیج ساختن محتویات فرهنگ اصیل ایرانست که میتوان، اسلام را در ایران در چهار چوبهِ «خردِ انسان، به عنوان برترین مرجع و کلید حل همه مسائل» قرار داد و آن را مهار کرد
در فرهنگ ایران، تن انسان، زهدان ِ تخم (حبه آتش ِ) خداست، و روشنی و بینش، از همآفرینی این زهدان و تخم خدا، پیدایش مییابند. در فرهنگ ایران، انسان، عبد خدا نیست، بلکه جُفت و قرین خداست، و باهم، بینش و روشنی را میآفرینند
در فرهنگ ایران، عمل انسان، اولویت دارد. از این رو اصل دنیای سیاست آنست که «همه مقامات در اجتماع»، باید اکتسابی باشند. نظام سیاسی بایستی حقانیتش را از عمل مفید انسان در اجتماع بگیرد، نه از دین و از خدا، نه از سّنت، نه از وراثت. جمهوریّت برپایه این اصل، استواراست. قدرت و نظامی که حقانیتش را از سنت و وراثت و مشیّت الهی میگیرد، نفی جمهوریت را میکند. کسی حقانیت به قدرت دارد که عمل مفیدبرای اجتماع بکند و تنها اجتماعست که قضاوت در مفید بودن این عمل میکند
فـقـر، از خود نبودن، و همیشه از دیگران و اندیشه های ِدیگران زیستن است. سرمایه، از خود بودن، و از اندیشه های خود زیستن است
در فرهنگ ایران، بنیاد جامعه و تاریخ و سیاست و دین، مهر است. چرا ؟ چون مهر، همآفرینی است. همه اجتماع باهم ارزش (نیک و بد) و قانون و نظام را میـآفرینند. در فرهنگ ایران، حاکمیت = تابعیت، خالق و مخلوق، زیر بناور و بنانیست. جامعه را همه باهم سامان میدهند. در تاریخ، همه مسئولند. دین، واقعیت بخشیدن همآفرینی ِمردمان در اجتماعست
الله و یهوه و پدر آسمانی، قربانی (=از خودگذشتن) میخواهند، که درد ناکست. انسان باید در هر عملی برای اطاعت از آنها درد بکشد. در فرهنگ ایران، خدا، دهنده ِخود هست. خود را در همه جانها میافشاند، و نیکی، پراکندن شدن ِبوی این خدا از گوهر هر انسانی هست
در فرهنگ ایران، همه بینشها و روشنیها (=آموخته ها، سنت، معلومات، کتابها، علوم) تابع آزمودن حواس و «خرد استوار بر حواس» فرد انسان، هستند و به خودی خود، مرجعیتی ندارند و مکلف نمیسازند. روشنی هائی که به من تابیده میشوند، تابع آزمایشهای ِحواس من میگردند
انسان بارد کردن «یک فکر»، راه را برای ورود «فکر نوین دیگر» میگشاید، و با رد کردن یک عقیده و ایمان، راه رابرای جایگزین شدن عقیده و ایمان دیگر، باز میکند، نه برای «یک فکر دیگر». اگر فکری هم جایگزین ِعقیده اش بشود، آن فکر نوین، فوری تبدیل به عقیده میگردد
( http://www.jamali.info/chashniha )
خدا در فرهنگ ایران به معنای اصل ِخود آفرینی است که در هر جانی هست. بدینسان، بیخدائی یا اتئیسم در فرهنگ ایران، به معنای نفی ِاصالت همه جهان هستیست. اتئیسم فقط در ادیان اسلام و یهودیت و مسیحیت معنا دارد