سربرافرازی ِسروهای ِهمیشه سبز ایرانی
انقلاب نوین، برپایه «تصویرانسانی آزاد» که بنیاد حکومت و قانونست
دسته: چاشنی های اندیشه
اسلام، به طور کلی، به عنوان «اصل وحدت دهنده کثرت اجتماعی»، واقعیتی ندارد، بلکه به شکل«مذاهب مختلف» واقعیت دارد، و مذاهب گوناگون اسلامی، در اثر همان اختلافات به ظاهرجزئی، بزرگترین دشمنان همند. اینست که اولویت ایمان، بایستی به کنار گذاشته شود، و «جان = زندگی» اولویت بیابد، تا بتوان همه را باهم آشتی داد
( http://www.jamali.info/chashniha )
اسلام، اساسا، «ضداخلاقی»هست، چون بر «اصل ضداخلاق»، که «دو شیوه رفتار متضاد» باشد، بنیاد شده است. شیوه رفتار با همعقیدگان (خودیها) و شیوه رفتار با «ناخودیها». بدی کردن با ناخودی، خوبی کردن و واجبست. از آنجا که اسلام، به معنای دین واحد، واقعیت ندارد، بلکه فقط به شکل مذاهب متعدد واقعیت دارد، همه این مذاهب، با این دو معیار متضاد اخلاقی، رفتار میکنند. به عبارت دیگر، مذاهب اسلامی را نمیشود در یک جامعه باهم آشتی داد. همه باهم، ریشه اخلاق را که رفتار با یک معیار با همه انسانهاست، ازریشه میکنند
مسئله ایران، جنگ با الله هست نه با یک دیکتاتور
مسئله بنیادی، غصب ِحاکمیت انسان از الله است
عاشورای ِسیمرغی را به «حسین»، نسبت داده اند
عاشورا = آشورا = آشوری = آسوری = سوری
چهارشنبه سوری = جشن رستاخیز سیمرغ در نوروز
جامعه های سیمرغی، سوری، آسوری، آشوری خوانده میشدند
این جامعه ها، رستاخیز یا از سرسبز و تازه شدن همیشگی زندگی در گیتی را میخواستند
بـه نـام ِمـلـّت
بـه جـای
الـلـّه اکـبــــر
با نخستین قتل در شاهنامه، سوگ سراسر اجتماع، برای قیام برضد جان آزار، بنیاد گذارده میشود. ماتم یا سوگ برای آزردن جانی، برای شعله و رشدن ِسرکشی ملت در برابر اصل جان آزارنده است
با دوزخ ساختن زندگی مردمان در این جهانست که اسلامِ ِرحمانی، واقعیت مییابد
انسان، در فرهنگ ایران، تخم ِآتش است. به سخنی دیگر، انسان، تخم ارتای خوشه یا سیمرغست، که هم «خوشه همه جانها» یا «کانون همه آتشها»ست. این تخم آتش در جان انسان، زبانه میکشد و بلندی و سرفرازی میجوید و به هیچ خدائی و قدرتی، سجده نمیکند و از هیچ خدائی، اطاعت نمیکند
ملت ار جمند ایران، این بار به هوش باشید
موسوی و کروبی، اصلاح حکومت اسلامی را میخواهند، نه تغیر حکومت اسلامی را
کاوه، یک فرد نیست، بلکه سیمرغ، یعنی «همه ملت باهمست» که علیه حکومتهای استبدادی برمیخیرند. کاوه، در شاهنامه، هیجده پسر دارد، یعنی با خودش «نوزده تاهستند» و روز نوزدهم هر ماهی، روز فروردین یا ارتا فرود است که سیمرغ یا جانان (همه جانها باهم) باشد
انقلابی که ما در ایران داشتیم، انقلاب یک کور، با عصای شریعتش بود، که یک ملت را تبدیل به کورانی کرد که باهمان عصا راه رفتند. بجای انقلاب خردها، و نوزائی خرد در استقلال، و گشودن راه تازه با خرد خود، انقلاب کوران در پی کوری دیگرراه افتاد
در فرهنگ ایران، خرد انسان، جوشیده از جان یعنی زندگی انسان در این گیتی است و طبعا خویشکاریش، پرورش و نگاهداری و نگاهبانی زندگی همه مردمان بدون هیچ تبعیضی در ین گیتی است. خرد انسان که از زندگی میجوشد، اصل سامانده اجتماع است. در فرهنگِ ایران، جان بر ایمان،ا ولویت دارد
خدای ایران، اصل ِجویندگی و پژوهندگی و آزمودن هست. او میگوید که: نام من، جوینده است. از این رو گوهر انسان، که بذری از خوشه خداهست، اصل نوآوری و ابداع و ابتکاراست، و طبعا برضد تعیین ِدین حقیقی یا مذهب و ایدئولوژی حقیقی است
بزرگترین ظلم، آنست که بنام «حقیقتِ منحصر بفردی که باید بر همه حکومت کند»، حق آزادی اندیشیدن را ازافراد بگیرند