کامنت ها در بالاترین( شما تاچه میزان به دین اسلام معتقدید؟
در پاسخ به Iraj2531
اولا- 28 سال است که دکانداران دین اسلام ولایت مطلقه فقیهی است که با شمشیر خونریز خود بر این مملکت حاکم اند و ابتدایی ترین حقوق طبیعی انسانها را تحت آموزه های اسلام زیر پا گذاشته اند و دگر اندیشان را یا کشته ، زندانی و در بدر و آواره کرده اند و پول حاصل از صادرات نفت را به جای سرمایه گذاری مولد و ایجاد اشتغال صرف باج دادن به کشور های روس و چین و توسعه اسلام ( کمک به حسن نصر الله و مقتدای صدر و … ) کرده و همزمان حرکت های اعتراضی دانشجویان ، کارگران ، معلمان و زنان را با شدید ترین وجه سرکوب کرده اند.ثانیا- کسی از ساسانیان و موبدان زرتشتی دفاع نکرده است . فرهنگ سیمرغی ایرانزمین و پرنسیپ های آن ( قداست جان ، خرد ، مهر و دادورزی ) هزاره هاست که توسط دکانداران دین ( زرتشتی ، میترایسم ، اسلام ) سرکوب شده است.
ثالثا- فرض می کنم که تا حالا در باره فرهنگ و هویت ایرانی چیزی نمی دانستی، ولی وقتی به تو و امثال تو می گویم اگر واقعا درد هویت ، ملیت و دین دارید بروید مقالات استاد منوچهر جمالی را بخوانید ، دیگر نمی توانی طفره برویو خود را به کوچه علی چپ بزنی. استاد منوچهر جمالی بیش از چهل سال از عمر خود را صرف کنکاش و فلسفیدن در فرهنگ اصیل و کهن ایرانزمین کرده است. فرهنگی گه رد پای آن در شاهنامه فردوسی کبیر و دیگر بزرگان فرهنگ و ادب این آب وخاک ( مولوی ، حافظ ، عطار و … ) به جای مانده است. دین در فرهنگ سیمرغی ایران در تضاد کامل با اموزه های ادیان نوری است که خدای آنها از بنده بریده است و بنده را فقط عبد و عبید خود می خواهد. دین یعنی وجدان خویش آفریده که همچون رستم باید وارد هفت خوان آزمایشها شد تا به چشم خورشید گونه رسید. یعنی چشمی که نورش از خودش باشد نه از ر…
+ – رأی ۳ iraj2531 حدود ۳ سال قبل گفت
آقاي bijankbr
اول سلام.
دوم تصور شما بر اينكه آنچه ج.ا. انجام مي دهد اسلامي است نشانگر آن است كه شما اگرچه نادلخواه تحت سيطره ي اسطوره ها و پيشفرضهاي تبليغي ج.ا. هستيد. نخستين و مهمترين مطلبي كه ج.ا. مايل است در اذهان حقنه كند “اسلامي بودن” اين حاكميت است. نه به دليل اينكه مثلا از اين طريق جلب حمايت كند بلكه بيشتر به دليل اينكه چنين تصوري است كه موجب مي شود اين حاكميت خود را از تناقض ميان تعريف و ماهيت بركنار ببيند. وقوع تناقض در هر حاكميت ايدئولوژيك موجب تغيير در گرانيگاه قدرت و نهايتا تغيير نيروهاي حامل قدرت مي شود كه در چنين حاكميتي جز معناي سرنگوني نمي دهد.
به همين دليل است كه در عين سرپيچيهاي بسيار حاكميت از آموزه هاي اسلام و حتي نظام فقاهتي اسلامي همچنان هدفگيري تبليغاتي نظام به اين موضوع متوجه است كه همه (حتي متنفرين از اسلام)اين حاكميت را اسلامي بدانند.
برويد در رساله ي خود آقاي خميني بخوانيد كه نماز واجب اگر موجب سد معبر شود باطل است و از خود بپرسيد پس برگزاري نماز جمعه (كه واجب عيني قطعا نيست) به اين شكل كه عبور و مرور در منطقه ي مركزي شهر را مختل مي كند چه معنا دارد. از اين دست نمونه ها بسيار است از رفتار محمد بن عبدلله با اتباع معترضش (كه اصطلاحا منافقين ناميده مي شوند و هيچيك توسط محمد تعقيب يا اعدام نشد) تا مسئله ي ربا و … مطالب بيشماري هستند كه گواه بر متفاوت بودن بنيانهاي فكري ج.ا. با اسلام مي باشند. با اينهمه چون بحث بر سر اين موضوع نيست كوتاه مي كنم و مي گذرم.
دوم.نكته ي عجيبي است كه شما معتقديد هويت راستين ايراني امري است كه هيچگاه در تاريخ اين كشور به صورت مستمر بروز نيافته است. اسلام( و در نتيجه اين 1300 سال اخير) كه هيچ! زرتشتيگري و ميترائيسم …
+ – رأی ۱ Borzo حدود ۳ سال قبل گفت:
دوستان معنی و تفسیر واحدی دربارهء هویت و ملیت ایرانی نایافتنیست. این واژه در دوران مشروطیت یک معنا دارد، در دورهء پهلوی یک معنا، در دورهء بهشت اسلامی یک معنا، حالا چپهایمان یکطور معنا میکنند (حق تعیین سرنوشت خلقها)، شریعتی معنی خودش را دارد، مهندس بازرگان هم به همچنین، و آخرین آنها از همین دسته، سروش که بن مایهء تفکرات دوم خردادیست معنی خود را. مذهبیونی هم که میگویند مرغ یک پا دارد فعلاً از حکومت جهانی اسلام دست برداشته اند (یادمان که نرفته) و سرگرم حفظ وطن اسلامیند! که البته کم کم هویت و ملیت ایرانی را از عملکردشان میشه پیدا کرد، همانا شیعه بعد ایرانی (چون بعضی از ایرانیها را در شعبهء دوّم ایران در لبنان میتوان پیدا کرد) بقیهء ایرانیهای ساکن ایران غیرخودیند و متأسفانه حق و حقوقی ندارند (آره دیگه)
در مورد اینکه تک تک این افراد چه میگویند، از مطالعهء کتابهایشان میتوان به جواب رسید (اگر خواستید بفرمایید از هر کدام چند جمله بنویسم)، اما آنچه که باعث تأسف است اینه که هیچکدام از اینان بر روی نقاط مشترک تعاریفشان کار نکرده اند و یا نشده، اگر این نقاط مشترک را بتوان تحلیل و تفسیری علمی کرد، آن زمان به تعریف مشخصی که همه آن را قبول دارند دست خواهیم یافت.
+ – رأی ۰ bijankbr حدود ۳ سال قبل گفت:
در پاسخ به iraj2531
با درود
1- استاد جمالی مقالات محتلفی در باره نظریه پردازان اسلام راستین( از مجاهدان خلق بگیر برو تا بازرگان و شریعتی و سروش و دیگر شیادان معاصر ) دارد که می توانید به آنها مراجعه نمایید.
2- بحث کردن خود هدف نیست ، بلکه هدف از بحث و دیالوگ انگیخته شدن به پژوهش و آبستن شدن ذهن برای اندیشیدن است.
3- فرق یک انسان پژوهنده با یک غیر پژوهنده در این است که اولی با تلنگری انگیخته شده و برای بر طرف کردن جهل خود به هفت حوان تاریکی ها وارد می شود تا به چشم خورشید گونه برسد و دیگری فقط میخواهد بحث کند که بحث کرده باشد و به واگویی و تکرار داده های ذخیره شده در سیلوی خود می پردازد.
4- علم و دانش از جایی آغاز میشود که انسان خود فریبی را کنار می گذارد. یک انسان مومن به الله و رسول و امام و ولی فقیه هرگز نمی تواند خود فریبی و عوام فریبی را کنار بگذارد جون اسیر ایمان است و ایمان پذیرش دربست و صد در صد است بدون هیچ لم و بمی که در قران می اید . این کتاب برای هدایت کسانی است که ایمان به غیب دارند و نه دیگران.
ارجاع دادن من به مقالات استاد جمالی رفتن به سفر انطاکیه شام نیست ، بلکه جسارت و همت چند کلیک را می خواهد تا تمام مزخرفات خورانده شده توسط خانواده و دکانداران دین یکباره از ذهن زدوده شده و انسانی آزاد به دنیا بیاید که با مغز خودش بیاندیشد و نه بارساله امام خمینی.
منوچهرجمالی
هرکسی دینی غیرازاسلام بپذیرد ، هرگزازاو پذیرفته نخواهدشد
قرآن
هرکه خواهد گوبیا و هرچه خواهد گو بگو
کبرونازوحاجب و دربان ، دراین درگاه نیست
حافظ
کاه ، هرگز به ژرف دریا نمیرسد ، و منکرآن میشود که دریا ژرفست . ولی سنگِ سنگین است که به ژرف دریا میرسد . سود ِ خواندن ، در ت…
+ – رأی ۱ bijankbr حدود ۳ سال قبل گفت:
چرا خطرآن هست که خلق ایران
به کفرقدیم بازگردد
ایـران ، دومین کشوری خـواهد بـود که
خـود را در آسـیا ، ازبـنـد اسـارت اســلام
آزاد خواهـد ساخت
منوچهرجمالی
میرزاحسن شیرازی ، درواقعه تنباکو ، پیش ازوقوع مشروطیت ، متوجه این مسئله شده است ، که « انچه را اسلام و آخوندها » سده ها ، محال ساخته اند، و در ذهن مردم ایران ، تبدیل به « محال هست » کرده اند ، برغم سده ها تحمیق ، تحول پذیر است . درتلگراف دوم به ناصرالدین شاه مینویسد که با این امتیاز، درثر آمد وشد ایرانیها با خارجیها ، عقایدایرانیان، فاسد میگردد ، وآنگاه او، نتیجه نمیگیرد که خلق ایران ، پیروان کانت و هگل و هایدگرو پست مدرنیسم و« پوزیتیویسم علمی …میشوند ، بلکه با قاطعیت میگوید که : « خـلـق ایـران
بـه کـفـر قـدیـم بـاز مـیـگـردد » ( تاریخ بیداری ایرانیان
)
بررسیهای گسترده من درباره غزلیات حافظ و مولوی ، فقط دوراین محور میگردد که آنها درغزلیات خود ، با گستاخی به کفرقدیم و شرک وصنم پرستی در گستره ادبیات ، بازگشتند، وراه را برای آزادی گشودند، چون گوهر آزادی ، شرک وکفراست، و عصرروشنگری را دراروپا ، «عصربازگشت کفر» میخوانند . مشروطیت ، فقط این مایه موجود در ژرفای فرهنگ و روان ایران را بر انگیخت ، و کوتاهی آنان که خود را روشنفکر و روشنگر میخوانند اینست که نتوانستند این کفروشرک را به گستره تفکرات اجتماعی و سیاسی بکشانند .
سلسله مقالات من درباره « غزلیات مولوی بلخی » که اکنون چهارجلد گتاب شده است ( این بررسیها درباره مثنوی اش و فیه مافیه اش نیست ) نشان میده که غایت این پژوهشها یافتن ردپای فرهنگ سیمرغی ( =یا زنخدائی ایران) در غزلیات اوست . دراین بررسیها نشان داده میشود که فرهنگ سیمرغی دراین غزلیات ، بطورزنده وشفاف باق…
+ – رأی ۱ bijankbr حدود ۳ سال قبل گفت:
علی سجّادی
خشونت و دروغ، بُنمایه های اسلام است.
آیت الله خمینی: اسلام از روز اول
« برنامه اش این بود كه بزند و بكشد و كشته شود»
نامه ای به مسؤول همیشگی انتشارات علمی و فرهنگی
جمهوری اسلامی ایران
حاشیه ی آ. زاگرسی: [ آفرینهای ممتد من بر آقای سجّادی باد که سیمرغ دلیر و رادمنشی برای رسوا کردن خاصمان جان و زندگی می باشد. ]
جناب آقای نصر الله پورجوادی
مطلب اخیری كه در نشر دانش زیر عنوان «11 سپتامبر و گفتگوی ادیان» نوشته اید (نشر دانش، مورخ پائیز 1382 ) بسیار مومنانه، غیر منصفانه، یكجانبه بود و توهین به شعور ملی ایرانیان. این نوشته مطلقاً ربطی با اكثر مطالبی كه قبلاً از شما خوانده بودم نداشت؛ گویی نویسندهٌ مقاله مومنی ست متوهم كه اساس تفكرش را تئوری توطئه تشكیل می دهد و هیچ ارتباطی با آن نصرالله پورجوادی ندارد، كه در كنار دانش خود، به میمنت انقلاب اسلامی و نقش خالِ خود در ایجاد تشكیلات امنیتی در تمام سالهای انقلاب مسؤولیت «نشر دانش» را در كشور اسلامی برعهده داشته است.
انتشار این گونه مطالب خاصه از قلم كسی كه می تواند بر روی نسل جوان و كم اطلاع از تاریخ جهان و ایران و اسلام تاثیر فراوانی بگذارد قابل تامل است. بسیاری از مطالبی كه شما به عنوان حقایق تاریخی در این مطلب عنوان كرده اید یا مطلقاً نادرست است یا محیلانه دستكاری شده و با حقیقت واقع وفق نمی دهد. و احیاناً اگر هم به قصد دستکاری در وجدان خوانندگان به رشته تحریر در نیامده باشد، در این امر موفق است. به نمونه هایی از آن اشاره می كنم. اما ابتدا به این ادعای شما می پردازم كه گویا مسیحیان و یهودیان صهیونیست اسلام را دین خشونت معرفی كرده اند. آیا این طور است؟
شما كه در تهران نشسته اید، لابد هر روز روزنامه های …
+ – رأی ۲ iraj2531 حدود ۳ سال قبل گفت:
آقاي bijankbr
سلام
از اينكه پاره اي از نوشتجات آقاي جمالي را اينجا نقل كرديد متشكرم. منتها به نظرم هيچيك از اين نوشته ها نمي تواند “هويتي” خاص براي ايرانيان را نشان دهد. سخن بر سر اين است كه بر فرض كه پژوهشهاي آقاي جمالي صحت داشته باشد (كه قطعا ندارد و بر پايه ي التقاط و چينش دلبخواهي و گزينشي از آثار مولانا و حافظ و …. ساخته و پرداخته شده است) حداكثر اين است كه نشان مي دهد افكار ايرانيان پيش از گسترش دين زرتشتيگري خيلي افكار خوبي بوده است و اصلا ايرانيان دموكراسي را با جان و دل لمس كرده بوده اند و خلاصه خيلي آدمهاي خوبي بوده اند!
اما آيا اين هويت ملي ايرانيان مي شود؟!
مسلما چنين نيست. هويت هر انساني زاده ي همه ي لحظات عمر او است. به قول سارتر “هر انسان آن چيزي است كه زيسته است.” اينكه بنده بخواهم ادعا كنم چون در كلاس اول ابتدايي همه ي نمراتم بيست بوده است پس من يك دانشمند تمام عيار هستم سخن گزافي است. به همين ترتيب اينكه يك آقايي ادعا كند چون ايرانيان باستان چنين و چنان بوده اند؛ پس هويت ايراني همان چنين و چنان است نيز جز گزافه گويي به حساب نمي آيد.
براي شناخت هويت ايراني مي بايد سير تاريخي را كه بر يك گروه از مردمان گذشته است در نظر گرفت. اصلا تشكيل مليت چيزي جز حاصل “سرگذشت مشترك” نيست. اينكه بنده و شما و آن دوست آذري و آن رفيق كرماني همه خود را متعلق به ملت ايران مي دانيم ناشي از اشتراك همه ي ما در امري به نام “تاريخ” است. وگرنه چه از جهت فرهنگي و چه از نظر زباني و چه از ديدگاه عقيدتي و مذهبي قطعا با يكديگر اختلافاتي عميق داريم. آنچه بنده و شما را در ايراني بودن؛ در هويت ايراني مشترك ساخته است اين است كه من و شما هردو وارثان تاريخي مشترك هستيم. وگرنه خوب مي د…
+ – رأی ۰ axmxixn حدود ۳ سال قبل گفت:
من صرفا مدعيم كه هويت ايراني امري است ناشي از تاريخ معيني به نام تاريخ ايران و اين تاريخ در سه چهار هزار سال پيش خلاصه نمي شود. بلكه شامل هزار سال و پانصد سال و يكصد سال گذشته نيز مي شود. اسلام در هزار و سيصد سال اخير در اين تاريخ( و بالنتيجه در ساخته شدن هويت ايراني آنگونه كه مي شناسيمش) حضوري مستمر و موثر داشته است و بر اين اساس سخن از تضاد اسلام با هويت ايراني امري مضحك است
اگه تاریخ کشور مثلا فرانسه رو مطالعه کنیم در قسمتی از اون میخونیم که از سال فلان تا فلان فرانسه تحت نفوذ نازی ها بود.امروز وقتی از یک فرانسوی بخواهید که راجع به هویت ملی خودش صحبت کنه من فکر نمیکنم از این که هیتلر هم نقش بسزایی در شکل دادن هویت ملیش داشته حرفی بزنه.
اگه یک روز که دارید تو خیابون راه میرید یهو چند نفر بریزن سرتون و به قصد کشت بزننتون طبیعتا اگه شما از نظر مغزی انسانه سالمی باشید که تا آخر عمرتون نمیشینید هی یادی از اون قضیه بکنید و روح خدتون رو عذاب بدین.حداقل کاری که میکنید اینه که اون قضیه رو فراموش کنید.دوستانی هم که گزینه آخر رو انتخاب کردن چون به واقعه حمله مسلمین به ایران به چشم یک ضربه نگاه میکنن دقیقا همین کار رو کردند.آخه چرا زور میگید آقای محترم؟من نمیفهمم اشکال این گزینه آخر چییه که اینقدر بعضی هارو عصبانی کرده.بد نیست یه نگاهیم به نتیجه نظر سنجی بکنید.
پیامبر اسلام یک دروغگو بود و اسلام را در تضاد با هویت ملی خود میبینم 22%
+ – رأی ۱ iraj2531 حدود ۳ سال قبل گفت:
آقاي axmxixn
سلام.
بنده كه زوري ندارم كه بگويم.
اما بعد….
آنچه در تاريخ اتفاق افتاده است چه خوشايند و چه ناخوشايند بر ماهيت و چگونگي مردمان ساكن آن تاريخ موثر خواهد بود. حد اين تاثير نيز به طول و مدت و گستردگي و عمق آن واقعه بستگي دارد. به اين ترتيب شما نمي توانيد اشغال سه ساله ي فرانسه توسط آلمان نازي را با عموميت مذهب اسلام در ايران در مدتي هزار و سيصد ساله مقايسه كنيد.
من از شما مي پرسم: آيا امثال ابومسلم (بيرون راندن اعراب از فلات ايران زير پرچم الرضا من آل محمد) يا يعقوب ليث (جنگ با مركزيت خلافت در عين پايبندي رسمي به دين اسلام) يا آل بويه (نفوذ اسلام در سرزميني كه شايد هرگز كاملا به اشغال اعراب درنيامده باشد) يا شاه اسماعيل صفوي (رستاخيز ايران پس از قرنها عدم استقلال و اتحاد زير پرچم يكي از شاخه هاي دين اسلام) و …. در “آنچه كه امروز ايران شناخته مي شود” موثر نبوده اند؟! شما تصور مي كنيد مخالفت با اسلام صرفا به معناي تلاش براي فراموشي اشغال ايران توسط اعراب است؟! اينطور نيست. همه ي آنچه در هزار و سيصد سال اخير بر اين سرزمين گذشته است تحت تاثير گفتمان دين اسلام بوده است. آيا پيشنهاد شما فراموش كردن همه ي اين هزار و سيصد سال است؟! يعني معتقديد طي اين هزار و سيصد سال اخير اصلا كشوري به نام ايران وجود نداشته است؟! در اين صورت شما از كجا خوابنما شده ايد كه “ايراني” هستيد؟!
حرف من ساده است و درك آن نبايد خيلي سخت باشد:
من و شما به عنوان ايراني وارثان مشترك تاريخ ايران هستيم. انكار اين تاريخ و تلاش براي فراموشي آن جز به معناي انكار وجود اين كشور نيست.
سخن بر سر اينكه پيامبر اسلام به راستي پيام آور خدا بود؛ يا شاعري بلندپايه بود؛ يا متوهم بود؛ يا دروغگو بود يا …..
+ – رأی ۱ bijankbr حدود ۳ سال قبل گفت:
در پاسخ به iraj2531
1- ایران به دلیل موقعیت جغرافیای خود در طول تاریخ بارها توسط اقوام مختلف مورد هجوم قرار گرفته است ( رومی ها ، عربها ، مغولها ، تاتارهاو … ) ولی توانسته است قوم های مهاجم را در خود هضم کرده و فرهنگ و زبان و ارزشهای فرهنگی خود را تا حد ممکن حفظ کند. شکست خوردن از اقوام بدوی و مهاجم یک مطلب است و پذیرش فرهنگ و آیین آنها که توسط شما تبلیغ می شود یک مطلب دیگر.
2- ایرانیان به دلیل فرهنگ غنی خود هیچگاه دین و آیین تازی ها و دیگر اقوام مهاجم را به دلخواه بپذیرفته اند. و از همان بدو سلطه تازی ها به اشکال مختلف بسته به شرایط زمانی در حفظ آیین باستانی خود همت کرده اند. حفظ آیین های کهن ایرانی ( همچون نوروز ، جشن مهرگان ، جشن سده و … ) علیرغم تاریخ 1400 ساله اسلام در ایران در مقایسه با کشور های دیگر همچون مصر ، سوریه و غیره همگی دلیل بر این است که ایرانیان هیچگاه نخو.استه اند ایین و خدای تازی ها و بت قبیله قریش را به عنوان خدا و تصویری که ایرانیان از خدا داشته اند بپذیرند.
2- تمام فرقه های مختلف مذهبی از معتزله بگیر تا اسماعیله و حتی شیعی گری در واقع یک نوع دهن کجی به تازیها و خدای آنها بوده است.
3- تمام فرقه های صوفی گری و عرفان در ایران تلاشی بوده است توسط بزرگان ایرانزمین برای پالایش اسلام خون ریز و ضد بشری تا چهره ای انسانی و مطابق آیین سیمرغی بسازد.
4- تمام فجایع اخلاقی مردمان ایران ریشه در اسلام دارد که مردمان ایرانزمین را از بدو ورود به ایران دروغ گو و ریاکار بار آورده است.
5- تا رسوبات این دین جاهلیت در اذهان ایرانیان باقی است دست یابی به دمکراسی واقعی در ایران امکان پذیر نمی باشد.
6- مسئله روشنگری در ایران باید حول محور پالایش ذهنی ایر…
+ – رأی ۱ iraj2531 حدود ۳ سال قبل گفت:
آقاي bijankbr
سلام
اصلا مي فهميد چه مي گوييد؟! نكند اين كامنتگير در حاشيه افتاده را با يك تريبون رسانه اي اشتباه گرفته ايد كه اينطور علايق خود را تبليغ مي كنيد؟!
به من چه مربوط كه استاد شما جمالي چه ياوه هايي به هم بافته و چه مزخرفاتي سر هم كرده است؟! مگر من از شما دليل نفرتتان از اسلام را خواستم كه اين دري وري ها را كپي پيست مي كنيد؟!
پرسشها و سخن من واضح بودند و شما هيچيك را جواب نداديد. سهل است مطمئنم هنوز معناي هيچيك را به درستي درك نكرده ايد. چرا كه ذهنتان متصلب و متحجر شده است.
مثلا پرسيده ام : آيا به نظر شما يك مسلمان مي تواند هويت ايراني داشته باشد يا نه؟! و با اين پرسش نشان داده ام كه تضاد ميان هويت ايراني و دين اسلام چه ادعاي سخيفي است كه معنايش ديكتاتوري به تماميت خواهانه ترين وجه آن است كه حتي به هويت و مليت مخالفان خود دست اندازي مي كند.
اين اشكال ساده و در عين حال دقيق را آقا آمده است مثلا پاسخ بدهد:
8- شما می توانید دین خود را داشته باشید ولی حق ندارید همچون نظام ولایت فقیهی مطلقه خون ریز دین خود را به مردمان ایرانزمین زرورچپان و اماله کنید.