Categories
مهمانان سخن میگویند

ب. بی نیاز (داریوش) : اصلاحات سیاسی در روسیه و اثرات جانبی آن بر ایران

اصلاحات سیاسی در روسیه و اثرات جانبی آن بر ایران

ب. بی نیاز (داریوش)

فروپاشی سوسیالیسم در اتحاد جماهیر شوروی و تبدیل آن به یک جامعه‌ی سرمایه‌داری اگرچه به معنی سکولار شدن جامعه‌ی دینی- ایدئولوژیکی روسیه بود ولی اساساً به معنی استقرار دموکراسی نبوده است. هفتاد سال حاکمیت ایدئولوژی (دین سیاسی) در شوروی عملاً تمامی ظرفیت سرمایه‌ی اجتماعی آن را به نابودی کشانده بود.

در فرآیند دگرگونی سوسیالیسم به سرمایه‌داری دو موضوع اساسی پیش روی سیاستمداران روس و اروپا قرار داشت، یکی خصوصی‌سازی سرمایه‌های دولتی و دیگر شکل‌گیری دموکراسی لیبرالی (پارلمانی). به طور کلی می‌توان گفت که روسیه در هر دو عرصه ناکام بوده است. از خصوصی‌سازی، اولیگارش‌های اقتصادی بیرون آمدند و از دموکراسی، نئوتزاریسم پوتین.

اقتصاد روسیه کلاً در دست یک عده افراد نظامی، امنیتی و سران سابق حزب کمونیست افتاد و سرانجام اقتصاد کلان آن به یک اقتصاد تک محصولی متکی به نفت و گاز (و تا حدودی صنایع نظامی) باقی ماند. سرمایه‌های بین‌المللی حاضر به سرمایه‌گذاری در روسیه نشدند و سازمان تجارت جهانی به دلیل عدم شفافیت اقتصادی، از پذیرش روسیه در این سازمان خودداری کرد. در حال حاضر منابع مالی اصلی اقتصاد روسیه از نفت و گاز تأمین می‌شود که بخش اعظم آن در ساختمان سازی به مصرف می‌رسد. روسیه عملاً در حوزه‌ی اقتصادی به بن رسیده است، حتا نسبت به چین در بسیاری از حوزه‌های تکنولوژیکی بسیار عقب مانده است. زیرا چین توانسته خود را با سرمایه‌ی جهانی تطبیق بدهد، وارد سازمان تجارت جهانی شود و از امکانات سرمایه‌ی جهانی حداکثر بهره‌ را ببرد.
در حوزه‌ی سیاست داخلی، روسیه به علت نداشتن تجربه‌ی دموکراسی طبعاً نمی‌توانست یک باره و یک شبه مانند کشورهای غربی دگرگون شود. تا این جا هم برای گروباچف و مشاورانش قابل درک بود و هم برای سیاست‌مداران غربی. در همین فرآیند بود که نظریه‌ی «دموکراسی هدایت‌شده» (gelenkte Demokratie) تدوین شد. قرار بر این شد که دموکراسی لیبرالی گام به گام و به صورت کنترل شده به جامعه‌ی استبداد زده‌ی روسیه تزریق شود. ولی صاحبان قدرت به رهبری پوتین، رئیس سابق کا گ ب، که مجموعه‌ای از اولیگارش‌ها را تحت رهبری خود داشت، دیگر حاضر به تغییر نبودند. روسیه عملاً هم در عرصه‌ی اقتصاد و هم در عرصه‌ی سیاست داخلی و خارجی تبدیل به یک نئوتزاریسیم شده بود. کا گ ب در روسیه به سازمان مخوف اف اس ب (FSB) تبدیل شد با یک سلسله سازمانهای موازی در آن که هدفش فقط سرکوب و ترور مخالفین بود. دهها نفر از مخالفین دولت ترور شدند، هر گونه مخالفتی به شدیدترین شکل خود سرکوب می‌شود و حتا کار به آنجا کشید که پوتین به طور غیررسمی یک «بسیج» برای خود سازماندهی کرد که بازهم به طور غیررسمی به نام سازمان جوانان پوتین شهرت یافت. وظیفه‌ی این سازمان جوانان مانند بسیج وطنی خودمان سرکوب مخالفین است.
در حوزه‌ی سیاست خارجی، تمامی سیاست خارجی این کشور بر شکل‌دهی کشورهای وابسته به روسیه (شکل کلاسیک) بود. این سیاست یا می‌بایستی با نیروی نظامی (چچن) یا با ابزارهای سیاسی متحقق می‌شد (تلاش برای نفوذ سیاسی روسیه‌ی پوتین در ایران). در عرصه‌ی بین‌المللی تلاش روسیه این بود که با استفاده از قدرت هسته‌ای خود بتواند یک منطقه‌ی آزاد به خود اختصاص بدهد و جهان را به گونه‌ای دیگر به یک جنگ سرد نوین هدایت کند.
امروز دیگر جامعه‌ی روسیه به بن رسیده است، هم در عرصه‌ی داخلی (اقتصادی و سیاسی) و هم در عرصه‌ی بین‌المللی. به همین دلیل نیروهای سیاسی، هم در حاکمیت و هم در اپوزیسیون، به دنبال راه‌حل‌های سیاسی هستند. همه‌ی این نیروها بر این نظر هستند که نه تنها باید اقتصاد شدیداً بیمار روسیه را درمان کرد بلکه باید در ساختارهای سیاسی آن نیز تجدید نظر اساسی به عمل آورد.

مدودف و پوتین
بارها شنیده شده که مدودف «نوچه» پوتین است. این که مدودف مورد اعتماد پوتین بوده است شکی نیست. ولی در این موضوع نیز شکی نبوده که او با پوتین بسیار فرق می‌کند. هم به دلیل گذشته‌اش و هم به دلیل تحصیلاتش. او بر خلاف پوتین نه در سازمان امنیت کار کرده و نه در زمان شوروی کاره‌ای بوده است (متولد سال 1965) او در سال 1987 تحصیل خود در رشته‌ی حقوق (حقوق شهروندی) به پایان رساند و در سال 1990 در همین رشته کارشناسی ارشد خود را گرفت. به همین دلیل انتخاب او از سوی پوتین از نظر غربی‌ها یک گام به جلو بود. به هر رو، امروز مدودف نشان داده است که او توانایی تغییر را دارد.
در عرصه‌ی سیاست خارجی که جزو اصلی حوزه‌ی رئیس جمهور است، همواره بین پوتین و مدودف کشمکش وجود داشته است. این کشمکش‌ها به ویژه در عرصه‌ی بین‌المللی به ویژه در رابطه با اروپا و ناتو از یک سو و از سوی دیگر در رابطه با کشورهایی مانند ایران خود را نشان می‌داد. اساساً مدودف مخالف سیاست سنتی روسیه، پوتین، در مقابل ایران بوده است. تمامی تلاش پوتین این بوده که ایران را هم به لحاظ رایزنی و مشورتی در امور سیاسی کمک کند و هم به لحاظ نظامی. همین اختلافات باعث شد که بسیاری از قراردادهای روسیه با ایران به فرجام نرسد. در حال حاضر، مدودف توانسته سیاست درست خود را در مقابل ایران جا بیندازد. در عرصه‌ی بین‌المللی سرانجام مدودف با اعلام بلادرنگ خود برای شرکت در سران ناتو به پوتین نشان داد که می‌خواهد راه خود را برود. از سوی دیگر او توانست در روسیه برای اولین بار به اپوزیسیون اجازه دهد (23 اکتبر 2010) که در مرکز مسکو به تظاهرات بپردازد بدون این که چماق‌داران پوتین تظاهرات را به هم بزنند.
با خارج شدن روسیه از صف حامیان بین‌المللی ایران، جمهوری اسلامی ایران وارد یک مرحله‌ی دیگر از بحران خود شده است. جمهوری اسلامی ایران در حال حاضر در یک بن بست تنگ اقتصادی و سیاسی (داخلی و بین‌المللی) قرار دارد. به جرأت می‌توان گفت که تاکنون هیچگاه جمهوری اسلامی این چنین در تنگنا قرار نگرفته بود. سه پروژه‌ی بزرگ اقتصادی ایران یعنی خصوصی‌سازی، هدفمند کردن یارانه‌ها و اجرای قانون مالیات بر ارزش افزوده عملاً به بن بست رسیده است. از یک سو اقتصاد ایران به اجرای این سه پروژه نیازمند است ولی از سوی دیگر هیأت حاکمه‌ی ایران توانایی اجرای آن را ندارد. برای اجرای این سه پروژه‌ی کلان تنها راه حل، اشتغالزایی انبوه است که خسارات وارده بر بخش بزرگ جامعه را جبران نماید. گام‌های روسیه برای باز کردن فضای سیاسی در آن کشور از یک سو و تغییر در سیاست خارجی روسیه از سوی دیگر، جمهوری اسلامی ایران را دچار ترس و وحشت کرده است. این فشار روانی- سیاسی بین‌المللی در کنار کشمکش‌های سیاسی در درون هیأت حاکمه باعث خواهد شد که ما در آینده‌ی نه چندان دوری شاهد تلاش‌های فوری‌تری برای برون‌رفت حاکمان از این بحران باشیم.
***

اخیراً یک کنفرانس مطبوعاتی از سوی مشاوران سیاسی و امنیتی بین‌المللی با مدودف صورت گرفته است. ولفگان ایشنگر (Wolfgang Ischinger) رئیس کنفرانس امنیتی مونیخ نیز در این کنفرانس مطبوعاتی شرکت داشته است. در زیر مصاحبه‌ی دیرک مولر (Dirk Müller) با ایشنگر آمده است. این مصاحبه یک تصویر کلی از مدودف عرضه می‌کند.

به نظر این مرد قاطع است
ولفگان ایشنگر درباره‌‌ی سیاست خارجی مدودف، رئیس جمهور روسیه
ولفگان ایشنگر درگفتگو با دیرک مولر
برگردان از آلمانی: ب. بی‌نیاز (داریوش)

رئیس کنفرانس امنیتی مونیخ، ولفگان ایشنگر، معتقد است که جامعه روسیه تحت ریاست جمهوری دمیتری مدودف می‌تواند به جامعه‌ی بازتری تبدیل شود. البته ایشنگر تقسیم کار بین مدودف و نخست‌وزیر را بدون تفسیر رها می‌‌کند، ولی پاسخ مثبت مدودف به شرکت در نشست ناتو در لیسبون را «شجاعانه» خواند.
ولفگان ایشنگر: بله، صبح بخیر.

مولر: آقای ایشنگر واقعاً این احساس را داشتید که این مصاحبه حال و هوای واشنگتن را داشت؟

ایشنگر: حداقل این احساس را داشتم، بقیه‌ی کسانی هم که در این میزگرد دو ساعته با رئیس جمهور بودند این احساس را داشتند که این بار لحن گفتگوها با همیشه فرق می‌کرده، به اصطلاح دیگر پافشاری روی مواضع روسی کلاسیک نمی‌شد، بلکه طرف مقابل هم گوش می‌‌داد، باز و صادقانه برخورد می‌کرد و آماده بود که با دیگران بحث کند، و این جمله خیلی به گوش می‌رسید که ما در روسیه به فضای بازتری نیازمندیم، به دموکراسی و چندصدایی احتیاج داریم.

مولر: یعنی هم لحن جدید بوده و هم واقعاً جدی بوده؟

ایشنگر: حداقل رئیس جمهور این احساس را انتقال می‌داد که به آن چه می‌گوید اعتقاد دارد. همه‌ی ناظران و منتقدان جامعه روسیه بر این نظر هستند که برای تغییر در روسیه، به چیزهایی بیش از سخنرانی‌ یا میزگرد احتیاج است. ولی حداقل در حال حاضر فضا گفتگوی تغییر کرده، موضوعات بحث عوض شده و این خود یک گام در جهت درست است.

مولر: آقای ایشنگر شما در گفتگوی پیش از مصاحبه گفتید که ظهور مدودف در مقابل خبرنگاران نه تنها فارغ از طمطراق نوع تزاری بوده، بلکه خیلی ساده بوده. آیا او واقعاً انسانی متواضع است؟

ایشنگر: او مردی است که برای دیگران زمان می‌گذارد و دو ساعت تمام با یک گروه ناهمگون از مشاوران امنیتی سابق، وزیران خارجه سابق، کارشناسان دیپلماتیک بحث می‌کند و به همه‌ی انتقادها گوش می‌کند. واقعاً این در خور توجه است که او تلاش کرد به همه‌ی پرسش‌ها که البته خیلی از آنها هم آن چنان پرمغز نبودند، با جدیت و مفصل پاسخ دهد. به نظر می‌آید که او به خود این زحمت را می‌دهد که نه تنها با لحن جدیدی با مخاطبان خود سخن بگوید بلکه مخاطب خود را به آن جا بکشاند که با ایده‌ها جدید و تازه و خلاق با او به بحث بنشیند.

مولر: آیا رئیس جمهور روسیه از نخست‌وزیر قدرتمند‌تر و موثرتر است؟

ایشنگر: درباره‌ی این موضوع نمی‌توانم گمانه‌زنی کنم. فکر می‌کنم که او در صدد است که خود را با موضوع تقسیم قدرت درگیر کند، شاید هم در این جا یک مرکز قدرت جدید در کرملین در مقابل مرکز قدرت نخست‌وزیری در حال شکل‌گیری است. ببینیم چه می‌شود! ولی با این حال خوب است که چنین جریاناتی در مسکو رخ می‌دهند و این که رئیس جمهور روسیه، اگر بخواهم یک مورد مشخص را عنوان کنم، در هفته گذشته این ریسک را کرد که برای شرکت در سران ناتو بدون درنگ «بله» خود را بگوید، بدون آن که بخواهد دو سه هفته وقت به خود بدهد. این خیلی شجاعانه بود.

مولر: و به نظر شما این می‌تواند به یک همکاری سازنده منجر شود، بعد از این همه سال که همه‌ی تلاش‌ها با شکست مواجه شد؟

ایشنگر: حداقلش این است که او دست همکاری را دراز کرده است، شاید بهتر است بگویم: حداقل او این آمادگی را نشان داده که دست همکاری‌ای که به سویش دراز شده بود، رد نکند. من در گفتگو با او به این نتیجه رسیده‌‌ام که شاید ضروری باشد بعد از این به اصطلاح آغاز دوباره، ما هم به دنبال آن باشیم که برنامه‌ها و مضامین نوینی عرضه کنیم تا بتوانیم به توافقات مشخصی برسیم. رئیس جمهور به این رفتار ما پاسخ مثبت داد. ما به طور فشرده‌ای درباره‌ی پروژه‌ی مشترک دفاع موشکی گفتگو کردیم. او نیز تلاش خواهد کرد که به این همکاری مضمون جدیدی بدهد. به نظر می‌رسد که این مرد قاطع است.

مولر: شما گفتید که یک لحن جدید وجود دارد، شما شخصاً این را تشخیص دادید، یعنی یک رئیس جمهور گشاده‌نظر، پراگماتیست و بدون برخورد از بالا. و حالا خیلی صاف و ساده و بدون این که وارد عمق سیاست در روسیه بشویم، آیا واقعاً شما این احساس را داشتید که مدودف با نوع برخورد خود چیزی را تغییر می‌دهد یا تغییر داده است؟

ایشنگر: تا آن جا که حافظه‌ام قد می‌دهد، رئیس جمهور گفت، این جا در روسیه سیاست خارجی وظیفه‌ی رئیس جمهور است و هر رئیس جمهور سیاست خارجی خود را دارد که با رئیس جمهور سابق یا دیگر روسای جمهور متفاوت است. دیگر روشن‌تر از این نمی‌توان بیان کرد که این رئیس جمهور حق خود می‌داند که در حوزه‌ی سیاست خارجی تأکیدات خود را داشته باشد. البته این یک چرخش 180 درجه‌ای نیست، ولی یک گشایش سیاسی است که مجموعاً در یک راستای مناسب‌تری قرار گرفته است؛ برای نمونه به مناسبات روسیه و لهستان توجه کنید که یک سلسله حوادث ناگوار آن را آلوده کرده بود و امروز تنش‌زدایی می‌شود. این برای کل مناسبات شرق و غرب از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار است. به بسیاری از مناسبات خوب و متقابل آمریکا و روسیه فکر کنید که امروز شکل گرفته‌اند. همه‌ی این ها این امکان را بوجود آورده است که ما امروز واقعاً می‌توانیم بین روسیه و غرب درباره‌ی موضوعاتی که ما امنیت کل اروپا می‌نامیم بحث کنیم، یعنی راجع به
خطراتی که همه‌ی ما، روسیه، آلمان، اسپانیا، آمریکا و غیره به طور واقعی با آن مواجه هستیم. اگر واقعاً خوب فکر کنیم می‌بینیم که چنین است و به نظر می‌آید که ‌این رئیس جمهور به این قضیه پی برده است.

مولر: آیا مدودف چیزی درباره‌ی رابطه‌اش با اوباما گفته است؟

ایشنگر: خیر، این موضوع، یعنی رابطه شخصی، مورد بحث نبود، ولی او علاقه‌ی خود را به پروژه‌ی مشترک دفاع موشکی که پروژه‌ی رئیس جدید ناتو است، ابراز کرده است. فکر می‌کنم که این رئیس جمهور متوجه شده است که فقدان اعتماد در حوزه‌ی جامعه مدنی و حوزه‌ی نظامی را نمی‌توان با سخنرانی‌ها بوجود آورد، بلکه این کار نیازمند پروژه‌های مشخص و همکاری‌های مشخص است. ما به پروژه‌های مشخص نیازمندیم. ما به راه‌حل‌های مشترک برای اختلافات نیاز داریم، به طور نمونه در کشمکش ترنسنیسریا (Transnistria). دفاع موشکی مشترک بین آمریکا، ناتو و روسیه بهترین چیزی است که می‌تواند مناسبات ما را در یک سطح جدید تعریف کند. بر همه‌ آشکار است که این یک پروژه‌ی بسیار بلندپروازانه است. این که این پروژه تحقق یابد، نمی‌دانم. اگر بشه، خوبه!

منبع: رادیو آلمان (Deutschlandfunk)
www.dradio.de

http://www.biniaz.net

پاسخ دهید