چندیست سلسلهگفتارهایی در موضوعات مختلف از اقای منوچهر جمالی در صفحات اینترنت دیده میشود كه بشدت اغواگرند. در این گفتارها سعی میشود خرافات قرون و اعصار كه بعضا ساختگی بوده، اندیشه و خرد متعالی بشری نامیدهشوند. نویسنده با توسل به تشریح برخی ازواژگان برگرفته از زبان غنی كردی و بكارگیری انها به شیوهی نادرست تلاش دارد اوهام خودرا اندیشههای بكر بشری و فرهنگ ناب ایرانی قالب زند. شیوهی نگارش نویسنده پراز تكلف و نا پیوستگی موضوع و انباشته از هر رطب و یابس است. كمتر كسی میتواند در پایان گفتار نتیجهگیری كرده از اتلاف وقتش برای خواندن ان همه موضوعات بیربط متاسف نگردد.
ماه: دسامبر 2011
23 – سخنرانی منوچهرجمالی
آبادی در فرهنگ ایران، مدنیت و فرهنگ و جهان آرائیست
انسان، از شیرابه حقیقت ِ روان در گیتی، آباد میشود
شیرابه گیتی، دریای مهر و رادی است
و انسان، از این دریا، آبیاری و آباد میشود
دوستی، دوسیدن است که باهم آمیختن باشد. در فرهنگ ایران، خدا، شیرابه یا اِسانس گیتیست که با خاک میآمیزد، و با خاک باهم دوست میشود، تا باهم بیافرینند. خاک، چیست؟ خاک (خاکینه)، هاگ یا آگ، یعنی تخم است، و انسان نیز تخمیست (مردم = مر + تخم) که خدا که همان حقیقت یا شیرابه هستیست با او میآمیزد، و معرفت و روشنی و شادی و خوبی و زیبائی از آن میبالد.
اهریمن و دخترش
نویسنده : علی خزائی – ساعت ۱۱:۳٦ ق.ظ روز سهشنبه ۱٩ مهر ،۱۳٩٠
آیا اهریمن و دخترش رام (زهره) همان خدایان ایران باستان بوده اند؟!!! ایا بقول منوچهرجمالی سیمرغ و فرزندش رام ، همان سیمرغ یاد شده در شاهنامه فردوسی میباشند که در اساس با تعالیم اسلامی در تناقضند و فردوسی بصورت رمز برای احیای فرهنگ ایرانی در تقابل با فرهنگ اسلامی آن را علم کرد و اسلام هم برای مبارزه با همین سیمرغ پرچم برافراشته است؟
زنده باد پهلوان آزادی ایران، سیامک مهر
وبلاگ نویس زندانی خطاب به سرابی: سرنوشتی همچون قذافی در انتظار شما است
30 آذز 1390
بنابه گزارشات رسیده به “فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران”وبلاگ نویس زندانی صبح امروز با تهدید و برخوردهای غیر انسانی در دادگاه انقلاب کرج مورد محاکمه قرار گرفت.
ویلاگ نویس زندانی محمد رضا پور شجری (سیامک مهر) روز چهارشنبه 30 آذر ماه حوالی ساعت 10:00 به شعبۀ 109 دادگاه انقلاب کرج با دست بند و اقدامات شدید امنیتی منتقل شد و توسط فردی بنام غلام سرابی رئیس شعبۀ 109 مورد محاکمه قرار گرفت.
چرا در فرهنگ ایران، خدا، دوست انسانست، نه حاکم بر انسان. چون آنکه حاکم بر انسانست، انسان، وسیله اوست. او وسیله را قربانی میکند تا از قدرتش کام ببرد. خدا در فرهنگ ایران، دوست انسانست تا با انسان باهم بیافرینند و باهم شادی کنند.
22 – سخنرانی منوچهر جمالی
فرهنگ ایران استواربر«اندیشه آبادی» است
نیروی آفریننده جهان، در «خانه آباد» هست
چرا، جهان آفرینی، آبادیست؟
خانه آباد = آبادیان = یاقوت سرخ
چرا دین نمیتواند پایه دمکراسی باشد؟
مهدی مظفری
mehdi@ps.au.dk
به سه دلیل دین نمی تواند پایهء دمکراسی باشد.
اول اینکه نقش دین ایجاد دموکراسی نیست. هیچ دینی وجود ندارد که که رسالت خود را ایجاد دموکراسی یا حتا بسط آن اعلام کرده باشد. آیا کسی دینی میشناسد که پیامبرش وعدهء دمکراسی به پیروان اش داده باشد؟ اگر چنین نیست، بنا بر این اصولاً بحث دین و دمکراسی و به طور مشخص تر اسلام و دمکراسی، که این همه کتاب و مقاله راجع به آن نوشته می شود، اصولاً موضوعیت ندارد. یعنیبحثیاست به دون معنی و عاری از موضوع.
زنده باد پهلوان آزادی ایران، سیامک مهر
وبلاگ نویس زندانی خطاب به سرابی: سرنوشتی همچون قذافی در انتظار شما است
30 آذز 1390
بنابه گزارشات رسیده به “فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران”وبلاگ نویس زندانی صبح امروز با تهدید و برخوردهای غیر انسانی در دادگاه انقلاب کرج مورد محاکمه قرار گرفت.
ویلاگ نویس زندانی محمد رضا پور شجری (سیامک مهر) روز چهارشنبه 30 آذر ماه حوالی ساعت 10:00 به شعبۀ 109 دادگاه انقلاب کرج با دست بند و اقدامات شدید امنیتی منتقل شد و توسط فردی بنام غلام سرابی رئیس شعبۀ 109 مورد محاکمه قرار گرفت.
آنکه در هر چیزی، فقط گذر و فنا می بیند، از دیدن تحول در آن، کور و ناتوان میشود. گذر و فنا، سطحیست که ژرفای تحول یابی را میپوشاند و تاریک میسازد. آنگاه، احساس گذر و فنا، او را میآزارد و از آن میهراسـد و غایت زندگیش در گیتی، یافتن ثبات و ماندگاری، فراسوی جهان گذرا میشود، تا خود را از ترس ِفنا و گذر، نجات دهد. در فرهنگ ایران، خدا، اصل تحول بود (فروهر = فرا + وَرتَن) و در آغاز به انسان، تحول می یافت، و سپس انسان، در آنچه مرگ مینامند، باز به خدا تحول می یافت. از این رو انسان از مرگ، نمیترسید، و غایت زندگی نیز رسیدن به آخرت نبود.
چرا نام زنخدای ایران، «دیـن پژوه» بوده است؟ روز پانزدهم یا روز میان هر ماهی، «دی به مهر» است، که به معنای آنست که «دی»، همان «مهر» است. به عبارت دیگر، میان هر ماهی، زنخدای مهر و دوستی و عشق پدیدار میشود که اصل زیبائی و نیکی و بزرگی در همه انسانها و چیزهاست. نام دیگر این روز، نزد ایرانیان، «دین پژوه» بوده است. دین، در فرهنگ ایران، به معنای شریعت و آموزه ای نیست، بلکه به معنای ِ «اصل زیبائی و خوبی و بزرگی و نیرومندی در نهاد ِهر انسانی» است. به عبارت دیگر، در میان ماه، اصل جستن و پژوهیدن زیبائی و خوبی و بزرگی در خود انسان و در همه انسانهای دیگر، و چیزهاست.
پيش به سوی فرهنگ سيمرغی
درود به منوچهر جمالی که آثارش مرا ياری کرد تا از خوان هفتم در پژوهشهای بالای 35 سالی که در آن هستم بگذرم …
21 – سخنرانی منوچهرجمالی
آتشی که درهمه جهان ، درهر چیزی زبانه میکشد
از این آتشست که همه چیزها در جهان پیدایش می یابند
ماه دی یا دسامبر، ماه خرّم وماه بهی نیز نامیده میشده است، چون بـِه وبِهی، نام زنخدای عشق (ونوس = زُهره = افرودیت) یعنی، خرّم و بیدخت و شاده هست. نام دیگراین زنخدا، شـاده و «ژی = جِی»است. نام روز یکم و هشتم این ماهِ دی، هردو، خـرّم (هو + رام = هور + رام) میباشند. این روزها، ملت ایران، «جشن دموکرسی = جشن خرّم» میگرفته است، که جشن تابعیت حکومت از خواست ملت، و انبازی ملت با حکومت باشد، که فراموش ساخته شده است. این تنها ماهی هست که سه روز درماه، با ماه، اقتران میکنند، یعنی سه بار ماه و خورشید، همآغوش هم و جفت هم میشوند، و سه بار جشن عروسی ماه با روز ها گرفته میشوند. این سه روز، عبارتند از روز هشتم، دی به آذر (دی = آذر)، و روز 15 که دی به مهر (دی = مهر) باشد، و روز 23 که روز دی به دین (دی = دین) میباشد. این اصطلاحات به معنای آن بودند که زنخدا «آذر» و زنخدا «مهر» و زنخدا «دین»، و زنخدا «دی»، چهارچهره یک زنخدا هستند. مردم روز هشتم را که دی به مهر باشد (وارمنیها در گذشته، مهرمینامیده اند) غـم زدامینامیدند. روز پانزدهم را که دی به مهر باشد (دی= مهر)، دین پژوه مینامیدند، و روز دی به دین (دی= دین) را جانفـزایمینامیدند، و روز 24 که «دین» باشد، «بُت فریب» خوانده میشد، که به معنای آن بود که این خدا، اصل زیبائی در هر انسانی است و، دل همه را با زیبائیش می رباید. این دو روز، که روز 23 و 24 ام ماه باشند، و باهم اینهمانی دارند، زمان ِ «زایش خدای عشق و زندگی و شادی» بود ند، و این درست معنای یلدا (ایل + دا) هست.
سبز ایرانی
مهرانگیز کار
حسین شریعتمداری نماینده ولی فقیه در کیهان، روزگاری که جوش آورده بود و دلش می خواست رنگ سبز را از ساحت طبیعت و از پرچم ایران حذف کند، به جان کوشید تا یک پسوند لجنی بر آن اضافه کند و آن را از نظر بیاندازد. به گمانش لجن پراکنی های سیستماتیک و جنایتکارانه خودش و روزنامه اش کم بود و ضرورت داشت