پنچشنبه ۲۳ دي ۱۳۸۹
سرنوشت آینده منطقه با آینده ایران گره خورده است
۱۳۸۹.۱۰.۲۳
شاهین فاطمی
کشورهای شمال آفریقا از نقطه نظر سیاسی و فرهنگیي به کشورهای خاورمیانه بیشتر شباهت دارند تا دیگر کشورهای قاره آفریقا. زبان عربی و مذهب اسلام عاملی است که بیش از هر چیز دیگر آنها را به کشورهای منطقه خاورمیانه مرتبط میسازد.
در سال نو یکبار دیگر نام این کشورها سرلوحه روزنامه ها و مورد توجه دیگر رسانه ها قرار گرفته است، در مصر فاجعه کشتار مسیحیان موجب شد که توجه بیشتری به ساختار سیاسی آن کشور مبذول شود . انتخابات به اصطلاح آزادی که قرار بود در آن کشور انجام پذیرد سرانجام طبق معمول با موفقیت کامل حزب حاکم به انجام رسید. در حالیکه بیشتر توجهات به مصر و حوادث قریب الوقوع در آن کشور متمرکز شده بود ناگهان در دو کشور دیگر شمال آفریقا طوفانی به پا خاست که تا زمان نوشتن این یادداشت همچنان ادامه دارد. .بحرانی ترین شرایط در در تونس حکمفرماست، در این کشورکه در تمام دوران استقلالش تنها دو حاکم دیده است کمتر انتظار تشنج و آشفتگی میرفت. دیکتاتور آن کشور، زین الدین بن علی، که با براندازی حبیب برقیبه به روی کار آمد اکنون با حوادثی رو به رو است که سرانجام آن چندان برای “ژنرال سابق”امیدوارکننده به نظر نمیرسد .
تونس در سال 1965 استقلال خود را از فرانسه باز یافت و تا 23 سال پیش همچنان به عنوان یک کشور آرام در شمال آفریقا از مصائب روزگار در امان مانده بود. ازسال 1987 که بن علی رئیس سابق سازمان جاسوسی آن کشورطی یک کودتای آرام زمام امور را در دست گرفته است کمتر کسی از آنچه در درون این دیکتاتوری میگذرد مطلع میشد. باید خاطر نشان کرد که هردو کشور یعنی تونس و الجزیره از متحدان آمریکا و اروپای غربی هستند و چون در مبارزه با تروریسم اسلامی به کشورهای غربی یاری میرسانند کمتر در مورد نحوه حکومت دیکتاتوریهای شمال آفریقا خبری یا مطلبی منتشر میشود.
در حالیکه امروز شورش علنی در هردو کشور یعنی تونس و الجزیره ظاهراٌ حساس و خطرناک به نظر میرسد در کشور مصر که از هردوی آنها بزرگتر و پر جمعیت تر و همچنین برای غرب پر اهمیت تر است ظاهراٌ اوضاع آرام است. با در نظر گرفتن موقعیت حسنی مبارک و نزدیک شدن انتخابات ریاست جمهوری در آن کشور احتمال تغیرات ناگهانی و حتی در صورت لزوم یک کودتای نظامی دیگر محتمل به نظر میرسد. فعلاٌ بیش از 20 سال است که در مصر اوضاع غیر عادی اعلام شده است و این شرایط بدون حضور حسنی مبارک در صحنه سیاسی دوام پذیر نخواهد بود.
اما آنچه در الجزیره میگذرد از اهمیتی کمتر از مصر برخوردار نیست زیرا که الجزیره فعلاٌ توسط همان رهبران و بازماندگان دوران جنک استقلال اداره میشود و همانگونه که انتظار میرفت قهرمانان پیروزمند دیروز به دیکتاتورهای فاسد و ستمگر امروز مبدل شده اند. اتفاقات اخیر درالجزایر ظاهرا رنگ و بوی اقتصادی داشت و پرزیدنت عبد العزیز بوتفلیقه در برابر خیزش عمومی ناچار شد ازدیاد بهای شکر و انرژی را منحل اعلام کند به امید اینکه شاید بتواند بر اوضاع مسلط شود .اتفاقات همزمان در میان دو کشور همسایه تونس و الجزایر ممکن است بر حسب اتفاق به وقوع پیوسته باشد اما هم اکنون به مرحله ای رسیده است که میتوانند بر روی هم تأثیرگذار باشند . حوادث تونس و اعتراضهای عمومی پس از خودسوزی جوانی بیکار اتفاق افتاد و زمانی که دانشجویان و دانش آموزان و کارگران و پیشه وران دراکثر شهرهای تونس و پایتخت آن به خیابانها ریختند رئیس جمهور ژنرال بن علی که طبق یکی از گزارشات ویکی لیکس با شیوه ای “شبه مافیائی” آن مملکت را اداره میکند امیدوار بود که بتواند با خشونت از توسعه این تشنجات پیشگیری کند. تا کنون ده هاکشته و صدها زخمی روی دست حکومت مانده است وهر روز اوضاع وخیمتر میشود.
با آنکه قرار است خانم کلینتون وزیر خارجه آمریکا که فعلا مشغول بازدید در منطقه است علناٌ در مورد پیشرفت به سوی دموکراسی بیشتر در کشورهای دوست امریکا در منطقه تذکر دهد نباید انتظار داشت که در این مورد از سوی آمریکا شدت عملی نشان داده شود . در واقع باید گفت که دولت اوباما حتی کمتر از دوران بوش دوم برای رعایت پاره ای از موازین دمکراسی و انتخابات آزاد در این کشورها موثر واقع شده است. مشکل آمریکا در این است که در شرایط کنونی موج نارضائی عمومی در این کشورها آنچنان زیاد شده است که در صورت انتخابات آزاد امکان انتخاب شدن تندروهای اسلامیست بسیار زیاد است. در اخرین انتخابات آزاد الجزایر،درسال 1991، زمانیکه که اسلامیستها در دور اول موفق شدند، زمامداران آن کشور به نتیجه انتخابات پشت پا زده و دور دوم راهرگز انجام ندادند و در برابر موج آدم کشی و ترور اسلامیستها آنچنان خشونت عملی نشان دادند که هم اکنون نسل جدیدی از جوانان الجزایر که حوادث سالهای 1990 را به خاطر ندارد قد برافراشته و خواستار گسترش آزادیهای سیاسی است. این معضل بزرگ دموکراسیهای غربی که ناچار شده اند در مقابل رژیمهای متمایل به غرب از زیاده رویهای آنان چشم پوشی کنند در درازمدت به زیان دموکراسی های غرب تمام خواهد شد.
آنچه امروز در دیگر کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا میگذرد بی گمان برای مردم ایران تجارب مفیدی را به نمایش خواهد گذاشت. آنچه در الجزایر اتفاق افتاد بی شباهت به اوضاع کنونی ایران نیست ، چرا که رژیم الجزایر هم سعی کرد با حذف یارانه ها به خیال خود دست به صرفه جویی اقتصادی بزند اما در مقابل استقامت و اعتراض یکپارچه مردم مجبور به عقب نشینی شد و در این میان بخشی از اعتبار و حیثیت سیاسی خود را قربانی کرد . تفاوت اساسی میان دیگر دیکتاتوری های منطقه و جمهوری اسلامی رنگ و بوی تعصب مذهبی است که تنها در ایران و تا حدودی در عربستان سعودی بر جوامع این کشورها حاکم است ، در حالیکه در مصر، تونس و الجزایر ، سوریه و سایر کشورهای منطقه که با رژیمهای دیکتاتوری –پلیسی – نظامی اداره میشوند از نظر اجتماعی مردم از آزادیهای اجتماعی نسبتاٌ بالایی برخوردار هستند.
حوادث منطقه ودگرگونی هائی که در این کشورها به وقوع خواهد پیوست از دو جنبه میتواند در مورد شرایط مبارزاتی مردم ایران موثر واقع شود .از یک نظر مقاومت مردم در برابر این رژیم های دیکتاتوری و استفاده از انواع وسائل و شیوه های مقاومت و سر انجام احتمال پیروزی مردم در براندازی این نوع حکومتهای دیکتاتوری برای مردم ما هم خوشایند خواهند بود و هم بر امید و اعتماد به نفس آنها خواهد افزود. اما اگر از طرفی در این کشورها به ویژه مصر اسلامیستها به حکومت برسند که احتمال آن کمتر به نظر میرسد، جمهوری اسلامی میتواند در عوض رو به رو بودن با یک دیکتاتوری نظامی متمایل به غرب که حاضر نشده است با ایران رابطه برقرار کند ، سر و کارش با یک حکومت شبه اسلامی باشد و چنین رویدادی احتمالاٌ به سود رژیم خواهد بود. ولی با در نظر گرفتن اوضاع استراتژیک مصر در ارتباط با اسرائیل، عربستان سعودی ، کانال سوئز و دیگر ملاحظات بسیار حیاتی بعید به نظر میرسدد که در صورت تغییر و تحول در مصر تندروهای اسلامی امکان به دست گرفتن قدرت را داشته باشند، چنانچه مسأله جانشینی به سهولت انجام پذیر نباشد برای راه حل باید در انتظار یک کودتای نظامی دیگر باشیم.
اوضاع الجزایر هم بیشتر به مصر شبیه است و کمتر امکان دارد که دمکراسی به این زودی بتواند در کشوری که با یک سیستم تک حزبی و نظام دیکتاتوری از سال 1962 تا هم اکنون اداره شده است مردم فرصت برقراری نظامی دمکرات را به دست آورند . در این میان یگانه کشوری که از نظر سیاسی، فرهنگی و اجتماعی کاملا آمادگی نوعی دموکراسی را دارد کشور تونس است . سرانجام آنچه در تونس اتفاق خواهد افتاد مربوط خواهد شد به دور اندیشی طبقه روشنفکر و سیاستمداران آن کشور. جمعیت جوان کشورهای شمال آفریقا بزرگترین سرمایه و سازندگان آینده این ممالک خواهد بود. تونس هم از نظر رشد سیاسی و هم از نقطه نظر اقتصادی توانسته است بیشتر از الجزایر و حتی بیشتر از مراکش خود را با جهان امروزی وفق دهد. از دوران دستیابی به استقلال تا به امروز حکومتهای تونس در حفظ رابطه دوستانه و تعامل سیاسی، اقتصادی و فرهنگی با فرانسه بسیار فعال بودند و حتی تعطیلات کشور تونس همانند فرانسه روزهای شنبه و یکشنبه است و نه پنجشنبه و جمعه. افراد تحصیلکرده ، مدیران لایق و سطح بالای سواد آموزی در تونس این فرصت را به وجود آورده است که بتواند از یک سیستم پلیسی و دیکتاتوری به مراحل ابتدائی جوامع دموکراتیک وارد شود.با آنکه کشورهای آفریقای شمالی از نظر مذهب و زبان مشترک شباهت هایی دارند اما هریک از این چهار کشور به دلیل تجارب تاریخی متفاوت ، مسیرهای جدا گانه ای را انتخاب کرده اند. در مراکش آرامش نسبی برقرار است و سیستم نوعی پادشاهی مشروطه همچنان در حال پیشرفت است. الجزایر گذشته ای انقلابی و متلاطم پشت سر گذاشته، مصر پس از کودتای عبدالناصر و دیگر نظامیان مسیر دموکراسی را پشت سر نهاد و از سال 1955 تا کنون حکومتهای نظامی در آن کشور پیاپی حکمرانی کرده اند، از این رودر مورد آینده تونس ، میان این چهار کشور میشود بیش از بقیه در دستیابی به نوعی سیستم دموکراتیک امیدواربود.
آنچه مسلم است فرهنگ اسلامی و سیاستهای استعماری هر دو آثار غیر قابل انکار خود را بر فرهنگ، سیاست و اقتصاد این کشورها باقی گذارده اند. هیچ یک از این چهار کشور را نمیتوان از نظر رشد اجتماعی ، سیاسی و حتی اقتصادی با ایران پیش از انقلاب مقایسه کرد. اما امروز هر چهار کشور به نوعی از ایران اسلامی آزاد تر و در مسیری روشن تر قرار دارند. شاید مجاورت آنها با اروپا و کمرنگ تر بودن تمایلات مذهبی در مستعمرات سابق فرانسه یکی دیگر از دلایل این دگرگونی باشد. انچه مسلم است مسیر تحولات و دگرگونی ها در خاورمیانه بزرگ که شامل شمال آفریقا هم میشود تعیین شده است. امروز در حالیکه تمام این کشورها گرفتار نظامهای دیکتاتوری هستند ناظران دقیق میتوانند دو جریان متضاد را در یکایک این جوامع مورد مطالعه قرار دهند. در حالیکه تجدد خواهی، تمایل به دموکراسی و دسترسی به آزادی های اجتماعی هم از نظر تاریخی و هم از نظر اهمیت در اکثر این کشورها دست بالا را دارد در چند دهه اخیر این نهضت دموکراسی خواهی و پیشرفت از سوی جریان ارتجاعی و مذهبی به چالش کشیده شده است . در حالیکه در ایران نیروهای واپسگرا به حکومت رسیده اند و احتمالاٌ نتایج اعمال آنها درسی آموزنده برای دیگر کشورها فراهم آورده است. امامتاسفانه هنوز هم هواداران حکومتهای اسلامی در کشورهای مورد بحث از اهمیت و پشتیبانی نگران کننده ای برخوردار هستند .
امروز بیش از پیش سرنوشت منطقه با سرنوشت ملت ایران گره خورده است، اگر در ایران مردم موفق شوند و نوعی دموکراسی و آزادی در میهن ما مستقر شود، مسلما با بیشتر آشنا شدن با فجایع حکومت اسلامی در ایران ، دیگر کشورها هرگز در این مسیر قدم نخواهند گذارد . اما اگر جمهوری اسلامی پابرجا بماند و بتواند با استفاده از ثروت مردم ایران به ماجراجوئی و خرابکاری ادامه دهد سرانجام این سیاست به فاجعه ای بزرگ برای تمامی منطقه خواهد انجامید.
پاریس
2011/12/1