دسته‌ها
نظرات خوانندگان ارجمند

کامنت از تبادل نظر پرنیان – سلام نارمکی جان می‌‌خواهم برایتان بگویم آنچه را که من می‌‌اندیشم …

کامنت از تبادل نظر پرنیان

سلام نارمکی جان

می‌‌خواهم برایتان بگویم آنچه را که من می‌‌اندیشم …

برای من دینهای زرتشتی و ابراهیمی پاسخگوی نیاز من نبودند و نیستند. هرچند که حق باشند. من این پیامبران را هرگز ندیده‌ام، پس با آنها آنچنان برخورد می‌‌کنم که با نویسندگان و فیلسوفان؛ که آنها را هم هرگز ندیده‌ام. من نمی‌‌دانم که خدایشان یکی‌ است یا چهار تا است. نمی‌‌دانم که آیا این خدا هست یا نیست. خدایشان را همچنان می‌‌خواهم بشناسم پس کتابشان را می‌‌خوانم مانند هر کتاب دیگری، هرچند به تفسیرها نگاهی‌ می‌‌اندازم، ولی‌ هیچ تفسیری را درست نمی‌‌دانم. من برداشت خودم را دارم. اگرچه نادرست باشد.
فرهنگ ایران از سوی هیچ خدایی نیامده است، همه ی ما ایرانی‌‌ها در گذر از هزاران سال به آن رسیده‌‌‌ ایم. همچون زبان است که هیچ کس نمی‌‌داند که نخستین بار، زبان پارسی‌ را چه کسی‌ سخن گفت؟ همه ی ما در بستر هزاران سال این زبان را پدید آورده ایم و هنوز هم آن را پدید می‌‌آوریم، من و شما هم داریم اکنون و در اینجا، این کار را می‌کنیم.
ریشه ی فرهنگ زنخدایی ایران در درون هزاران سال پنهان است. ۱۹۰۰ سال است که می‌‌خواهند آن را نابود کنند. من نمی‌‌دانم چرا، ولی‌ چنین است. چرا که همه را کشتند؛ و می‌‌کشند. من این فرهنگ را دارم. مرا اگر بیابند می‌‌کشند. من در زندگی‌ خود نمی‌‌توانم بگویم: ان الحق. سرم بر دار خواهد رفت. و سرها بر دار رفته است. پس باید به راز در می‌‌آمد و سینه به سینه می‌‌گذشت تا به ما می‌‌رسید. شما از عطار اسلام را می‌‌بینی‌، که من هم می‌‌بینم. ولی‌ من آن دیگری را هم می‌‌بینم، که هیچ هماهنگی‌ با اسلام ندارد و عطار مسلمان آن را نوشته است. این را می‌‌گویند رندی! اگر مولوی نبود؛ من هیچ گاه نمی‌‌دانستم که من ایرانی‌ کیستم؟ درست است که اسلام در مولوی موج می‌‌زند ولی‌ از آن بهتر را در قرآن داریم. اسلام بسیار بیشتر در قرآن موج می‌‌زند. من از مولوی، الله را می‌‌بینم و زُهره را. الله را که در قرآن بهتر می‌‌توان یافت، ولی‌ زُهره را کجا می‌‌توان یافت؟ هیچ جای دیگری. این را می‌‌گویند رندی! سینه به سینه از پدر او؛ بهاء ولد و سپس شمس؛ این فرهنگ به او رسید. به من و شما هم رسیده است، ولی‌ شاید نمی‌‌بینیم. من این زنخدا را می بینم و صدها خدای دیگر را، الله را هم می بینم ولی‌ دوستش ندارم. زُهره و بهرام و زروان و بهمن و سیمرغ و …رام را دوست دارم. برای عشق برهان نمی‌‌خواهم. شما اگر همان قرآن را به جّد بخوانی همه ی این خدایان را خواهی‌ دید. هر کس از همان چیزی که هست به حقیقت می‌‌رسد. من تبلیغ هیچ چیزی نمی‌‌کنم، خود را بیان می‌‌کنم، فرهنگ خود را؛ فرهنگ ایران. من نمی‌‌خواهم که مرا بپذیری! خود باش! خوش باش!

من نگویم خدمت زاهد گزین یا می فروش
هر که حالت به کند در خدمتش چالاک کوش

قرآن بهتر از مولوی از الله برایمان می‌‌گوید، ولی‌ مولوی بهتر از قرآن این فرهنگ زنخدایی را بیان می‌‌کند. سرچشمه اینجاست: مولوی!

http://www.jamali.info/khanandegan )

دیدگاهتان را بنویسید