نامه صدری ها و دباشی به هابر ماس:-
استاد محترم آقای هابرماس:
اخیراً آقای آرامش دوستدار طی نامه مفصلی برخی از مواضع اخیر شما در باره دگرگونی های فکری در ایران، حقوق مسلمانان در غرب، و شرایط همزیستی دین و مدرنیته در جهان معاصر را مورد انتقاد شدید قرارداده اند.
دیدن انسانی چنین تهی از امید و خوشبینی، نه تنها نسبت به ایران و ایرانیان بلکه نسبت به همه انسانیت، جداً تاسف آور است. امیدواریم که نامه ایشان را بعنوان نشانه و نمونه ای از شرایط اخلاقی و فکری سرزمین ما تلقی نفرمائید. آشکار است که چنین حمله های شخصی ، چنین داوری های مغشوش و اصالت انگارنه درباره اسلام و ایران، و چنین تخیلات ساده انگارانه و اغلب مضحکی در باره مسلمانان، ایرانیان، دین، و مدرنیته می بایست از ذهنی تلخ و کین ورز بر خاسته باشد.
آقای دوستدار شما را سرزنش می کنند که چرا در باره تعدیات جاری در جمهوری اسلامی ایران سکوت اختیار کرده اید در حالیکه نامه های امضا دار شما در حمایت از حقوق مدنی در ایران بر عموم آشکار و در همه جا ثبت است. ایشان ادعا می کنند که شما فریب “شعبده بازی ایرانی – شیعی” گروهی فیلسوف نمای حرفه ای را خورده اید و می پرسند چرا می بایست شخصیتی چون شما مجذوب چنین نمایشی شده باشد. آنگاه به پاسخ سوال خویش شتافته می گویند: “ما ایرانیان استعداد این را داریم که مخاطب را به گونهای جذب کنیم. بیتفاوت است که وسیلهاش تفاهم چاپلوسانه باشد یا جا زدن خود همچون حریفی بیهراس.” حتی در بدنام ترین نوشته های شرق شناسنانه قرون اخیرنیز به ندرت به چنین ادعای نژاد پرستانه و خصمانه ای بر می خوریم که تمامیت فرهنگ و تاریخ ملتی را به تزویر و سالوس مزمن متهم کند. این جمله و سایر جملات شبیه به آن در این نامه نشانگر ذهنی مملو از احساس حقارت و نفرت از خویش است.
آقای دوستدار در این نامه و در سایر آثار خود از یکسو برای پیشرفتهای دوران پهلوی، که به گمان ایشان ایران را به آستانه تمدن طلائی رساند اظهار دلتنگی می کنند و از سوی دیگر اسلام را خطری بی بدیل برای سلامت جامعه بشری می شمارند. شاهد مثالشان هم عکسی است که بر جلد یکی از مجلات آلمانی (اشترن) ملاحظه کرده اند. از سوی دیگر با ندیده گرفتن انواع بنیاد گرائی و خشونت زاده از مسیحیت، این دین را نمونه بی خطری از ادیان توحیدی قلمداد می کنند. شگفت آور است که کسی سه دهه از عمرش را در قلب اروپا زیسته باشد و به این اندازه از تاریخ و تمدن آن نا آگاه باشد. در اینجا نیز مانند موارد دیگر، آقای دوستدار شعر و عرفان ایرانی- اسلامی را که ریشه در سنت های مزدائی، بودائی، هندو، و مسیحی دارد توطئه ای برای “منحرف کردن اذهان” و “کشتن علم و فلسفه” تصور می کنند.
در جهانی که مورخین علم فراخنای جهان ایده ها را در نوردیده، تاریخ کنش ها و واکنش های محلی و جهانی در بین جوامع انسانی را باز سازی کرده، و با ارائه نظریات کار سازی در باره انواع مدرنیته سکه “اروپا مداری” را از دور تفکر خارج کرده اند، آقای دوستدار همچنان متعصبانه بر نظریه پیشرفت خطی و همگون تمدن اروپائی پافشاری میکنند و با تعمیم آن جهان غیر اروپائی را به برهوتی از جهل و بلاهت تبعید می کنند.
یکی از مکرر ترین ادعاهای آقای دوستدار اینست که زبان فارسی موجد امتلاء و ابتلای ذهنی است و توانائی پدید آوردن علم و فلسفه را ندارد. با اینحال خود ایشان بجز به فارسی چیزی ننگاشته اند. جای سوال است که اگر به زعم ایشان این زبان محدود و سترون است، چرا حضرتشان چنین به آن معتاد و گرفتارند؟ و نیز جای سوال است که چرا این فیلسوف (که ظاهراً از زندان قید زبان فارسی و دین اسلام آزادست) از امتیاز این رهائی وسکونت سی ساله خود در غرب بهره نگرفته تا حتی یک اثر قابل ذکر در فلسفه منتشرکند!
سرانجام، آقای هابرماس، ما بر این باوریم که ماهیت اخلاقی و فکری نهضت دموکراسی و عدالت اجتماعی در ایران با نامه نگاری به شما یا هیچ فیلسوف غربی دیگری حلاجی نخواهد شد. خیزش خود جوش مردم ما و خلاقیت و شجاعت اخلاقی مبارزات آنان در خیابان های روشن و زندانهای تاریک ایران و در آمال ایرانیانی که در سرتاسر جهان نگران سرنوشت سرزمینشان هستند به محک تجربه خواهد خورد. تنها هدف ما در نگاشتن این نامه این بود که شهادت دهیم آرامش دوستدار نه از سوی ایرانیان بلکه تنها از سوی خویش سخن می گوید و آنچه میگوید تنها نمایانگر ابتذال تخیلات شخص اوست.
با احترام
حمید دباشی، استاد مطالعات ایرانی، دانشگاه کلمبیا، نیویورک
احمد صدری، استاد جامعه شناسی و صاحب کرسی جیمز گوردن در مطالعات جهان اسلام، کالج لیک فورست، شیکاگو
محمود صدری، استاد جامعه شناسی در دانشگاه تگزاس وومن، و در فدراسیون دانشگاههای شمال تگزاس
٣۱۹٨۹ – تاریخ انتشار : ۹ آبان ۱٣٨۹