ملت ار جمند ایران، این بار به هوش باشید
موسوی و کروبی، اصلاح حکومت اسلامی را میخواهند، نه تغیر حکومت اسلامی را
برچسب: چاشنی ها
کاوه، یک فرد نیست، بلکه سیمرغ، یعنی «همه ملت باهمست» که علیه حکومتهای استبدادی برمیخیرند. کاوه، در شاهنامه، هیجده پسر دارد، یعنی با خودش «نوزده تاهستند» و روز نوزدهم هر ماهی، روز فروردین یا ارتا فرود است که سیمرغ یا جانان (همه جانها باهم) باشد
انقلابی که ما در ایران داشتیم، انقلاب یک کور، با عصای شریعتش بود، که یک ملت را تبدیل به کورانی کرد که باهمان عصا راه رفتند. بجای انقلاب خردها، و نوزائی خرد در استقلال، و گشودن راه تازه با خرد خود، انقلاب کوران در پی کوری دیگرراه افتاد
در فرهنگ ایران، خرد انسان، جوشیده از جان یعنی زندگی انسان در این گیتی است و طبعا خویشکاریش، پرورش و نگاهداری و نگاهبانی زندگی همه مردمان بدون هیچ تبعیضی در ین گیتی است. خرد انسان که از زندگی میجوشد، اصل سامانده اجتماع است. در فرهنگِ ایران، جان بر ایمان،ا ولویت دارد
خدای ایران، اصل ِجویندگی و پژوهندگی و آزمودن هست. او میگوید که: نام من، جوینده است. از این رو گوهر انسان، که بذری از خوشه خداهست، اصل نوآوری و ابداع و ابتکاراست، و طبعا برضد تعیین ِدین حقیقی یا مذهب و ایدئولوژی حقیقی است
بزرگترین ظلم، آنست که بنام «حقیقتِ منحصر بفردی که باید بر همه حکومت کند»، حق آزادی اندیشیدن را ازافراد بگیرند
تا دیکتاتورها میروند، ولی افکار و آموزه هائی که رویشگاه دیکتاتوری هستند، و بر «استبداد حقیقت و احدوانحصاری» نهاده شده اند، میمانند، دیکتاتورهای دیگر، جانشین دیکتاتورهای رفته خواهند شد. حاکمیت آموزه هائی که خود را حقیقت و احدوانحصاری جهان میدانند، باید از بین بروند، تا امکان پیدایش ِدیکتاتوری از بین برود
من هیچگاه نمیاندیشم که قرآن درباره مسائل انسانی، چنین و چنان میگوید. با این شیوه، حق و قدرتم را از خود، میگیرم. من خودم درباره مسائل انسانی میاندیشم، چون این حق و قدرت، از خردم فوران میکند و نمیگذارم که قرآن از من غصب کند
برترین اصل در فرهنگ ایران، «قداست جان = گزند ناپذیر بودن زندگی» میباشد. طبعا نخستین اصل حکومت نیز، اندیشیدن همه مردمان درباره «جستجوی شیوه همزیستی» است. فرهنگ ایران، در پی آن نیست که معلوم کند که «دین یا مذهب یا ایدئولوژی که حقیقت منحصر به فرد را دارد» کدامست و آنرا ترویج و تثبیت کند
ارجمند کردن ِخاک (جهان خاکی = دنیا) برجسته ترین عبارت بندی «سکولاریته» هست که نخستین بار، زال در فرهنگ ایران، با بانگ بلند میخواهد و حکومت کیخسر و رابدین علت، حکومت بیداد میخواند، چون پشت به زندگی میکند و طالب مرگ میگردد. این گرانیگاه اختلاف خانواده رستم با حکومت زرتشتی بود
در فرهنگ ایران، خدایان، هم گلهای خوشرنگ و خوشبوی گوناگون ِدرخت زمانند، و هم شاخه هایش، مرغانی هستند که آهنگها و لحن ها و دستانهای گوناگون مینوازند و میسرایند. حقیقت در تنوع و گوناگونی، در زمان، آشکار میشود – این، همان سکولاریسم هست
کسیکه قدرت را از مردم، همیشه از نو، کسب نمیکند، غاصب قدرتست. قدرت را فقط از مردم میتوان کسب کرد. قدرتی را که در اثر غارت و غصب بدست میآید به الله نسبت میدهند. چون آنچه از مردم کسب نشده، حقانیتی ندارد. قدرت غصبی، با نسبت دادن به الله و امام زمان، مشروعیت پیدا میکند
چرا آخوندها و روشنفکران دینی، اینقدر با اعتماد به خود، دروغ میگویند؟ چون مردم، زکام مزمن اسلامی دارند و نمیتوانند حقیقت را بوکنند
جمهوری ایرانی بر تصویر «انسان ِکلیدی» بنیاد میشود
انسان، کلید ِهمه بندهاست
جنبش ِسبز اسلامی، افول کرد، چون مبهم و مه آلوده بود، و طلوع جنبش ِسبز ایرانی آغاز میشود که روشن و شفافست