گرانیگاه فرهنگ ایران
رستگاری زندگی و خرد، از آزار، در گیتی است، نه رستگاری روح از گناه، در آخرت
برچسب: چاشنی ها
ایزد، به معنای ِنوازنده نای است. خدا در فرهنگ ایران، با کلمه و حرف، امر و نهی نمیکند، بلکه با سرود و نوا، گیتی را میآفریند. موسیقی، زبان خدائیست. خدا با کشش کاردارد، نه با رانش و زَنِش. خدا با نواختن آهنگ و سرود، گیتی را جشنگاه زندگی میکند
جائی، آزادی و مدرنیته هست، که حقیقت در انحصار کسی نیست. جائیکه حقیقت انحصاری، حاکم شد، همه افرادِ ملت بدون استثناء در حصر، در حصار زندان، محاصره و بازداشت شده اند. سراسر مملکت، تبدیل به زندان شده است. رفع بیداد، آزاد کردن این و آن ازحصرنیست، بلکه نفی حق ِانحصار از حقیقت و حاکمیت آنست
آیا بنابر قول دکتر عبدالکریم سروش، این بزرگترین جُرم جمهوری اسلامی آنست که کافر می پرورد؟ آیا پروردن کافر (= دگراندیش) جُرم و جنایتست؟ آیا اساسا دین اسلام، میتواند «بپرورد»، و افزوده بر آن، دگراندیش (کافر)را بپرورد؟ کاراسلام، هرگز پروردن ِِکافر یا دگراندیش نبوده است، و هیچگاه، شمشیر، «نمی پرورد»، بلکه در بریدن و کشتن (خوف) و چاک کردن، می ترساند و وحشت میاندازد (ترور) و جان و جزیه و انفال میگیرد، و ملت هار انفله میکند
موسوی و کروبی، فقط «بهانه ای» هستند، برای رسیدن به غایتی فراسوی آنها، و آنچه آنها میخواهند
غایت جنبش ملت ایران، در تنگنای غایت خواستهای موسوی و کروبی نمیگنجد. مسئله ما، رسیدن به غایت است، نه نفی بخشی از آنچه حکومت میکند. غایت ملت ایران، تنها نفی این یا آن مستبدِ اسلامی، و نفی اصل استبداد در خود شریعت اسلام نیست، بلکه بنیاد گذاری ِحکومتی برپایه مرجعیت نهائی ِخردِ شاد و ارزش آفرین ِخود انسانها و همپرسی (دیالوگ) آنهاست
تصویر انسان، در فرهنگ ایران، سرو آزادِ همیشه سبز است
چون، تخم خداست
سرو کوهی، اردوج نام دارد، که به معنای ِ تخم ِارتا = خداهست
سبز، تنها رنگ نیست، بلکه نام اصل آفرینندهِ جهان = ساپیزه است
سربرافرازی ِسروهای ِهمیشه سبز ایرانی
انقلاب نوین، برپایه «تصویرانسانی آزاد» که بنیاد حکومت و قانونست
اسلام، به طور کلی، به عنوان «اصل وحدت دهنده کثرت اجتماعی»، واقعیتی ندارد، بلکه به شکل«مذاهب مختلف» واقعیت دارد، و مذاهب گوناگون اسلامی، در اثر همان اختلافات به ظاهرجزئی، بزرگترین دشمنان همند. اینست که اولویت ایمان، بایستی به کنار گذاشته شود، و «جان = زندگی» اولویت بیابد، تا بتوان همه را باهم آشتی داد
( http://www.jamali.info/chashniha )
اسلام، اساسا، «ضداخلاقی»هست، چون بر «اصل ضداخلاق»، که «دو شیوه رفتار متضاد» باشد، بنیاد شده است. شیوه رفتار با همعقیدگان (خودیها) و شیوه رفتار با «ناخودیها». بدی کردن با ناخودی، خوبی کردن و واجبست. از آنجا که اسلام، به معنای دین واحد، واقعیت ندارد، بلکه فقط به شکل مذاهب متعدد واقعیت دارد، همه این مذاهب، با این دو معیار متضاد اخلاقی، رفتار میکنند. به عبارت دیگر، مذاهب اسلامی را نمیشود در یک جامعه باهم آشتی داد. همه باهم، ریشه اخلاق را که رفتار با یک معیار با همه انسانهاست، ازریشه میکنند
مسئله ایران، جنگ با الله هست نه با یک دیکتاتور
مسئله بنیادی، غصب ِحاکمیت انسان از الله است
عاشورای ِسیمرغی را به «حسین»، نسبت داده اند
عاشورا = آشورا = آشوری = آسوری = سوری
چهارشنبه سوری = جشن رستاخیز سیمرغ در نوروز
جامعه های سیمرغی، سوری، آسوری، آشوری خوانده میشدند
این جامعه ها، رستاخیز یا از سرسبز و تازه شدن همیشگی زندگی در گیتی را میخواستند
با نخستین قتل در شاهنامه، سوگ سراسر اجتماع، برای قیام برضد جان آزار، بنیاد گذارده میشود. ماتم یا سوگ برای آزردن جانی، برای شعله و رشدن ِسرکشی ملت در برابر اصل جان آزارنده است
با دوزخ ساختن زندگی مردمان در این جهانست که اسلامِ ِرحمانی، واقعیت مییابد
انسان، در فرهنگ ایران، تخم ِآتش است. به سخنی دیگر، انسان، تخم ارتای خوشه یا سیمرغست، که هم «خوشه همه جانها» یا «کانون همه آتشها»ست. این تخم آتش در جان انسان، زبانه میکشد و بلندی و سرفرازی میجوید و به هیچ خدائی و قدرتی، سجده نمیکند و از هیچ خدائی، اطاعت نمیکند