نه با درّندگی که تعصبات دینی میآورد، میتوان مردمان را از «کراهت ونفرت، ازسنـّتِ قساوتمندانه قرآن» باز داشت، نه کراهت ونفرت ازسنـّتِ قساوتمند قرآن، میتواند با آتش زدن هزاران قرآن، ازتعصب موءمنان و سبعیتشان بکاهد. فرهنگ ایران، بنیاد مدنیت را، «مهر» میداند، نه جهاد. این مهراست که حقیقت را درد لهامیگسترد، نه جهاد
برچسب: چاشنی ها
اوپوزیسیون یک دولت (government)، میکوشند که آلترناتیوهای گوناگون، برای استقرار ودوام همان یک حکومت (state = رژیم) موجود بسازند. ولی اوپوزیسون یک حکومت موجود، میکـوشند که حکومتهای گوناگون ومتضاد (رژیمهای متضاد) به عنوان آلترناتیوآن حکومت بسازند، وتنها خودشان، جانشین آن حکومت شوند، اینست که همبستگی میان آنها ازمحالاتست.
ملتی که عقب افتاده است، اینگونه پیشرفت نمیکند که پیروی از جامعه پیشرفته بکند، بلکه بدینگونه پیشرفت میکند که پیشرو بشود، تبدیل به جامعه مبتکربشود، که فقط در آزادی تفکر ممکنست. ایده آل ابتکار در علم و فلسفه و تحقیقات و تفکر و هنر، به جای ایده آل پیشرفت دروام گیری فن و معلومات از جامعه غرب، باید بسیج ساخته شود
یکی، تاریخ را برای تجلیل دین و ایدئولوژیش و دفاع از آن، مسخ میکند، یکی تاریخ را برای تجلیل ملتش و دفاع از آن مسخ میکند، یکی تاریخ را برای تجلیل طبقه اش و دفاع از آن مسخ میکند، و یکی، تاریخ را برای تجلیل نژادش و دفاع از آن، مسخ میکند، و «چنین آگاهبودِ تاریخی» است، که علم و حقیقت شمرده میشود. پس حقیقت و علم، دانشهای مسخ شده اند
وقتی «خیال ضعیف بودن قدرت» به همه سرایت کرد، و مثل حریق همه را فرا گرفت، دستگاه قدرت آغاز به فرو ریختن میکند. حتما نبایستی یک رژیم ضعیف باشد، تا متزلزل شود، بلکه بایستی «خیال ضعیف بودن آن دستگاه»، مردم را تسخیر کند. این ایمان مردم، در پایان به خود قدرت و همدستانش سرایت میکند، و همه آنها را فلج و ناتوان میسازد
در فرهنگ ایران، خدا، دگردیسی به گیتی می یابد ،تا به مهر خود پیکر بدهد. در اسلام، الله، دنیا را خلق میکند، تا قدرت خود را واقعیت بدهد
روان (ur-vaan) که در اصل (ur-va) میباشد به معنای «وای ِآتش افروز» است. در گزیده های زاد اسپرم (29 – پاره 7) میتوان دید که روان هر انسانی، اصل آتش افروز و آتش انگیز و نگهبان آتش است. این آتش وای (یا سیمرغ) است که هم در تن انسان، نظام میآفریند، و هم این آتش روان، در هر انسانی، بنیاد گذار و سرچشمه توافق و تفاهم و قرارداد و دوستی و قانون در اجتماعست.
در فرهنگ ایران، جان انسان، آتشست (آتش جان). این بیان فطرتِ آزادِ انسان میباشد. آتش، در روشن شدن (افروختن) به خود، صورت میدهد، و هیچکس نمیتواند به او صورت بدهد. الاهان قدرتمند، هنگامی حاکم بر انسان، میشوند که به او صورتی که میخواهند بدهند. از این رو محمد، آتش جان انسان را ابلیس ساخته است
قدرتمندان، نمیخواهند بشنوند و بدانند که قدرت و هستیشان، از ملت سرچشمه گرفته و عاریه از ملت است. و از این اصل ِفرهنگی ایران، رو برمیگردانند، و قدرتشان را عاریه از خدائی واهی یا یک اصل متافیزیکی میدانند. از این رو باید قدرتمندان را بطور مداوم، آگاه ساخت که قدرت و هستیشان، فقط وامی از ملتست. این اصل «مردمشاهی، یا حکومت دموکراسی»، بنیاد ِفرهنگ ایران بوده است
در فرهنگ ایران، جان، اینهمانی با آتش (زندگی) داشت، و «ارتا» یا «هوپریان = شاه پریان» نامیده میشد، و پری = فری، به معنای دوستی و مهراست. این خدا، در هر انسانی، آتش جانست که سر بر میافرازد و می بالد و هیچگاه در برای هیچ قدرتی نمی خمد. محمد، این خدای ایران را در قرآن، ابلیس نامید که باید سنگسار گردد، چون بزرگترین دشمن انسانست
چرا فرهنگ ایران، ملی نیست و جهانشمولست؟ خدا، یا «انچه خدائیست» در فرهنگ ایران، خوشه است، و تخمهای او، آتش جان همه انسانهاهست. جان هر انسانی، تخم یا اخگرآتش ِخدائیست، ولی هر تخمی بالقوه، خوشه است و دررویش و افزایش، خوشه، یعنی «کـلّ جهانشمول» میشود. از این اندیشه «و جودِکل در تخم»، تصویر جام جم که خرد بهمنی هر انسانی باشد، پیدایش یافت. خردهای بهمنی انسانها، کل جهان را باهم میآرایند. هر تخمی، اصل آراستن ِآفرینش نظم و زیبائیست. اینست که از خرد بهمنی انسان، نظم زیبای جهانی پیدایش می یابد
الله در اسلام، انسانها را با اراده اش خلق میکند و همه انسانها در برابر الله، «مساوی در هیچ هستند». سیمرغ یا ارتا (ارتاواهیشت) خدای ایران، خوشه ایست که تخمهایش، جانهای همه انسانها هستند و همه انسانها (ایرانی و هندی و ترک و بلوچ و پشتو و عرب و یهودی …) در قائم به ذات بودن و سرفرازی و سرچشمه روشنی بودن، باهم برابرند. فرهنگ ایران، ملی نیست بلکه جهانشمول است
اسلام، عدالت را در اجرای کامل و موبه موی شریعتش میداند و بیعدالتی در اجتماع را، نتیجه آن میداند که شریعت با نهایت سختگیری و قساوت تنفیذنشده است. ولی سختگیری در اجرای شریعت یا هر آموزه و ایدئولوژئی، هیچگاه به عدالت نمیرسد. درست قساوت درست دلیل بر آنست که در خود آن شریعت و آموزه و ایدئولوژی، عدالت نیست. اگر پیکر یابی عدالت بود، نیاز به قساوت نداشت. عدالت، هنگامی عدالتست که همآهنگی باجان همه انسانها دار دو از جان انسانها جوشیده و از قساوت میپرهیزد
تا «اسطوره امام حسین» که تفاوت فوق العاده با تاریخ امام حسین دارد، براذهان مردم ایران، چیره است، مفهوم «دشمنی» درگستره سیاست، از آن معین ساخته خواهد شد، و این مفهوم ِ«دشمنی»، بزرگترین سدِ پیدایش و بقای دموکراسی در ایران است
فریدون فرّخ فرشته نبود زمشک و زعنبرسرشته نبود
به داد ودهش یافت، آن نیکوئی توداد ودهش کن، فریدون توئی
همه، میتوانند با داد ودهش کردن، فریدون، بنیاد گذار نظام و عدالت و حق بشوند. کار و عمل سازنده انسانی در اجتماع، راه
رابه هر مقامی میگشاید. راه رسیدن به هرمقامی در اجتماع به روی همه گشاده است