در فرهنگ ایران، خرد، اصل جفتی و انبازیست. اندیشیدن، اصل مهرورزی با همه پدیده ها و آفریدن با همدیگراست. در آموزه زرتشت، گرانیگاه خرد، به کلی عوض شد. خرد، اصل شناختِ دوست (راستی = حقیقت) ، ازدشمن (دروغ = باطل)، و جنگیدن و جهاد، برضدِد شمنان گردید. بدینسان، خرد، نخست در خود، و سپس در اجتماع خود، و سپس در همه اجتماعات، کارش، دشمنیابی میگردد، تا با آنها به جهاد بپر دازد. چنین خردی، که همگوهر عقل اسلامیست، جهان و اجتماع و تاریخ را، میدان جهاد میکند. مسئله ما، دور انداختن چنین خرد و چنین عقلیست
برچسب: چاشنی ها
اسلام، وقتی میخواهد به قدرت برسد، راستین میشود، ولی وقتی به قدرت رسید، دروغین میگردد و راه را برای حکومت اسلام راستین دیگر، باز میکند. این گوهر واژگونه شوی را ، حکمت مینامند که همیشه میتواند مردم را بفریبد و همیشه از نو، حکومت کند
این اندیشه که هرچه گذشته است، کاملا مُرده است و در مطالعات تاریخی، ما فقط با مردگان همیشگی کار داریم، بسیاری را میفریبد و غافل میسازد. چون در آنچه گذشته است، تخم هائی نیرومند، از انساندوستی و مهر و دادخواهی و شادی و جوانمردی و جهان آرائی هست که روزی بازکاشته میشوند و باز سر از خاک بر میآورند. فرهنگ ایران، چنین تخمهائی هستند که هیچگاه در تاریخ گذشته نمی میرند
گـُمان، که امروزه معانی ظن و شک و دودلی و تردید و عدم اطمینان را یافته، به واژه «گومه» در پهلوی باز میگردد، که به معنای «باهم و تواءمان» است، که در واقع همان «ویمان» باشد، و این، به معنای «ترکیب و سنتز دو چیز در یک لحظه شتاب آمیز» بوده است. از این رو گمان در فرهنگ ایران «پیک تیزبال» است و در سانسکریت همین واژه به معنای «تخت روان و گردونه تیزپرواز» میباشد. اندیشیدن آفریننده، گمان تیزپریست که میتواند ادراکات مختلف را در آنی باهم سنتز کند. با تحریف مفهوم «گمان»، یکی از آفریننده ترین تجربیات و اصطلاحات خود را از دست داده ایم. گمان، اندیشیدن سنتزی بوده است
سائقه پیشرفتِ همیشگی بسوی کمال و آزادی و سائقه بازگشت همیشگی به عقب و تکرار گذشته، همیشه باهم گلاویزند. هر پیشرفتی در کمال و آزادی، ناچار دچار بازگشت قهقرائی میشود. از اینکه همیشه میتوان بسوی کمال و آزادی پیشرفت کرد، یک خیال خام هست. این دیالکتیک پیشرفت بسوی آزادی و، بازگشت به قهقرا هست که سیر تاریخ را معین میسازد. هر جنبش پیشرونده ای در مدنیت، سائقه بازگشت توحش را برمیانگیزد. توحش همیشه در انسان، آتش زیر خاکستراست
ایرانیان « اندیشیدن باخـرد» را «غربال کردن» میدانستند. درمتون عرفانی، غربال کردن، فقط به مفهوم « جستجوکردن» کاسته شده ، و درآئین زرتشتی ، ازخرد ، فقط برگزیدن میان دوبدیل روشن ازهم میخواهند. درحالیکه این اندیشه بیان میکند که این خرد است که فقط درجستجوکردن وآزمودن ، برمیگزیند. خرد انسان، نیک وبد رادرجستجوو تجربه برمیگزند. برگزیدن درست همان واژه « پـر+ ویـزن » است که نام الک هم هست. «wizen » همان واژه « ُگزیدن » است. wizindan به معنای برگزیدن وترجیح دادن وتشخیص دادن درجداکردن ازهمست .واژه « وزیر= wizir»که عربی شده است،به معنای قضاوت وتصمیمست.خرد،الک وغربالیست که درجستجوکردن برمیگزیند .
حقیقت را میتوان در پاساژهای پرپیچ و خم و بی سروته و رنگارنگ زندگی جست، نه در تنهاراه مستقیم بیایانی که سرانجام به «کاخ حقیقت» خواهد رسید. این پاساژهای پرپیچ و خم زندگی پر از دیدنیهای شگفت انگیزهستند که باید در آن ولگردی کرد، نه در راههای مستقیم ملال آور و تهی، با شتاب دوید، تا روزی به پایانش رسید که کاخ حقیقت است، ولی درش به روی همه بسته است
معمولا بزرگترین اشتباهات، همان حقیقتی هست که مردم بدان ایمان و اعتقاد دارند، و با آن اشتباه، همه حقایق واقعی را پایمال کرده و بدان افتخار میکنند که در جهاد و پیکار برای غلبه حقیقت بر باطل، جانفشانی کرده اند. چرا حقیقتشان بزرگترین اشتباهست، چون می پندارند که در حقیقتشان، اشتباهی نیست و با حقیقتشان، هیچ اشتباهی نمیکنند
( http://www.jamali.info/chashniha )
ما تمام اوقات خود را، خرج تبلیغات افکاری میکنیم که به عنوان ِ«مُدرن و پیشتاز و تجدد و روشنگری» از دیگران به ذهن سپرده ایم و سراپا شیفته آن شده ایم. اگر اندکی از این نیرو را صرف اندیشیدن ِاز خود، و صرف انگیختن مردم ایران به اندیشیدن از خود میکردیم، از خود، پیشتاز و نو زاینده میشدیم، و از«نو شدن ِعـاریه ای» ننگ داشتیم
هیچ چیزی فانی نیست و نمیگذرد، بلکه همه چیزها، تحول می یابند. شعرای ما، برلب جوی می نشستند و گذر عمر و زندگی خود را می دیدند، ولی ایرانیان پیشین، برلب جوی می نشستند، تا از همبوسی آب با خاک (= تخم)، تحول عشق را به سبزی و درخت و گل ببینند، که برکنار جوی می روئید، و به این عشق میان آب و خاک، نام جـوی دادند که یوغ و جفت باشد
بهمن، «خدای ِاندیشه و بینش» در فرهنگ ایران، گـمی هست که در روشنائی، پیدا میشود، ولی در روشنائی نیز، همیشه گم هست. به عبارت دیگر، حقیقت در روشنائی، نیست، بلکه در روشنائی، گم هست، و همیشه باید آن را در تاریکی جُست. و همه مشکلات ما در اینست که همه می پندارند که در روشنی، حقیقت، هست
اهل سیسیل میگویند که «کـُود» بیش از همهِ مقدسین، معجزه میکند. در ایران، واژه «وَرز» که از کشت و وَرز میآید، معنای معجزه داشته. این کار مردمست که معجزه میکند، و نیازی به امامان و پیامبران و الاهان، برای معجزه کردن نیست
آزادی برای این پیدایش نیافت که تا تعصبات دینی و مذهبی و نژادی و قومی و طبقاتی و حزبی و جنسی راهِ فوران پیدا کنند و آتش به کینه توزیها بزنند. آزادی برای این پیدایش یافت که همه عقاید و افکار و اقوام و ملل و طبقات و احزاب، باهم بسگالند، یعنی باهم گفتکو کنند و بیاندیشند، و در همپرسی باهم، از نو حقیقت را بجویند. ولی همه از آزادی، سوء استفاده میکنند و در آزادی برضد آزادی برمیخیزند
جهالـت اینست که انسان، اندیشه خودرا، تنها حقیقت مُسـلـّم دنیا بـداند، و با آن همه حقایق را جهالت و باطـل سازد




