برچسب: جمهوری ایرانی
42 سخنرانیهای منوچهرجمالی درباره جمهوری ایرانی
http://www.jamali.info/alternate/sokhanraniha-jomhouri-irani
ایرانی
جمهوری ایرانی
امروز در عرصه سیاست گروهها و احزاب بسیاری وجود دارند که تلاش میکنند نوعی ایدئولوژی را بر گستره جغرافیایی ایران حاکم کنند اکثر این گروهها جمهوریخواه هستند تجربه نشان داده که این گروهها با هم وارد گفتگو نمیشوند .گفتگو در میان گروهها بندرت صورت میگیرد چون فصل مشترکی بین آنها نیست.
امروز در عرصه سیاست گروهها و احزاب بسیاری وجود دارند که تلاش میکنند نوعی ایدئولوژی را بر گستره جغرافیایی ایران حاکم کنند اکثر این گروهها جمهوریخواه هستند تجربه نشان داده که این گروهها با هم وارد گفتگو نمیشوند .گفتگو در میان گروهها بندرت صورت میگیرد چون فصل مشترکی بین آنها نیست. توجه داشته باشید هر ایدئولوژی امر والای خاص خود را دارد به عنوان مثال در لیبرالیسم مسئله اصلی آزادی است در حالی که در مارکسیسم مسئله برابری اقتصادی است. بدلیل نبود فصل مشترک و روشن نبودن مسائل من میتوانم ادعا کنم به تعداد گروههای جمهوریخواه انواع مختلف جمهوری ایران وجود دارد جمهوری ایران این ظرفیت را دارد تا بستری برای حاکمیت انوع ایدئولوژیها باشد و نظر نگارنده این است بر خلاف نظر خانم آرنت این خود ایدئولوژیها نیستند که در جامعه مشکل ایجاد میکنند بلکه ایدئولوژی وقتی در مسند حاکمیت قرار میگیرد دشواریها آغاز میشوند
بخش چهارم از
« ایران با «جمهوریایرانی» بر پا میخیزد»
« مقدس بودن زندگی درزمان یا “سکولاریته”؟ »
رضا ایرانی
«جمهوری ایرانی» ِفردا، بر شالوده «مقدس بودن زندگی درزمان» که بزرگترین ارزش فرهنگ ِانساندوست وجهانی ایران است، برپا خواهد گردید.
انسان ایرانی، دیگر در میهناش ، نه برطبق «خواستِ» این اِلاه، و آن اِلاه، و نه برطبق «خواستِ» این حزب و آن گروه سیاسی، یا “راهبر” و امام و شاه، و یا شریعت اسلام، و یا این و آن آموزه، که آنطورکه خود میخواهد، آنطورکه خود او «معین» خواهد کرد، آنطورکه بُن اوست، «زندگی ِدرزمان» را بمعنای واقعی آغازخواهد نمود. زندگی درست آنزمان«اصالت» ِ به سرقترفتهاش را باز مییابد. ایرانی دیگر لزومی بر دورانداختن زندگی خود برای “حقیقتی الهی و آسمانی” نمیبیند چون از این پس، معیار ارزش زندگیاش، در «پیدایش» خود اوست، در شکوفایی بُن زندگیاش درخود، دراین گیتی است. او دسترد بهآخرت ، به اراده و مشیت الهی و هرآنچه به نام”حقیقتی” فراسوی زندگی اوست، میزند. او تنها به ارزش زندگی، یعنی به پروردن و نگاهبانی زندگی، که چیزی جز دادن امکان پیدایش بُن زندگی ِتک تک افراد در گیتی نیست، میاندیشد. «زمان» برای او بریده و پاره شده نیست که دو گیتی با ارادهی “الاهی” خلق شود، و یکی را “فانی”و “لهو و لعب” بنامد و یکی “رستگاری از گناه” باشد! « زندگی بخودی خود برای ایرانی مقدس است ». به سخنی دیــگر در ذهنیت انسان ایرانی این دگرگونی و جابجائی ارزش زندگی پدیدار گشته ویا دستکم درحال پدیدآمدن است که « زندگی در همین گیتی» و یا «زندگی عوامی» استکه بزرگترین ارزش را دارد. این معنای سکولاریته است.