درفرهنگ ایران، بُن همه جهان وهمه انسانها، « ساپیـزه » نامیده میشد، وواژهِ « سـبز »، سبک شده آنست. رام و بهرام، دوخدای ایران هستند وسیمرغ یا ارتا، اصلی سومست که آن دورابه هم می پیوندد وباهم یکی میشوند. ازاین رو« سبز » درفرهنگ ایران، معنای « مهرنخستین » یا « عشق ازلی » راداشت. جهان وانسان، ازتخم عشق، سبزمیشوند
برچسب: جمالی
درفرهنگ ایران
انسان ، « درختِ همیشهِ سـبزِسـرو » است
چون درخت سرو، تخم سیمرغ ، خدای ایرانست
هرانسانی ، فرزند مستقیم سیمرغ ، یا خداهست
VIEW THIS ARTICLE AS WORD.DOC — VIEW THIS ARTICLE AS PDF
منوچهرجمالی
مستی و راستی
« انسان، سرچشمه حقیقت است »
ایرانیان به « می یا شراب » نام « باده » داده بودند ، چون درباده ، ویژگیهای » باد = وای= واز» را میدیدند . ویژگیهای « باد» چه بود ؟ باد که دراصل « وای » باشد، درسانسکریت ، « دوای» است که به معنای « دوتا باهمست » ، و آنچه دوپا یا دوبال باهمست ، میتواند ازخودش ،برود و پروازکند وبوزد .
ملت، نمایندگانی راانتخاب میکند تادرمجلس، برپایه خردانسانی خودش، قانون بگذارد، واین با « مجلس شوردراجرای شریعت اسلام » فرق دارد. انتخاب، مجرای تنفیذاین قدرت قانوگذاری خردملت هست
سکولاریسم اینست که، خردِانسان، کاربند میشود، یا به سخنی دیگر، « گیتی-خرد » میشود. خرد، به گیتی در زمان میاندیشد، تا آنرابرای بهترساختن زندگی، دگرگون ونوسازد. خردِِکاربندِِانسانها که« نگهبان زندگی» ، یعنی « حکومت » هست، بنیادِنواندیشی میباشد
VIEW THIS ARTICLE AS WORD.DOC — VIEW THIS ARTICLE AS PDF
منوچهرجمالی
درفرهنگ ایران
خدا ، باده نوشیدنی هست
خدا،اصل ِنوآفرینی درتحوّلست
باده تـوئی ، سـبو مـنم
آب ، توئی و جـُو، منم
خدای ایران،« باده نوشیدنی»هست . چرا ایرانی درجستجوی خدائی است که گوهرش ، نوشیدنیست ؟ چرا ازخدا یا از حقیقتی که نمیتوان نوشید وچشید ومزید ، روی برمیگرداند ؟
خمس وزکات واوقاف، باید تابع حاکمیت ملت گردند
42 سخنرانیهای منوچهرجمالی درباره جمهوری ایرانی
http://www.jamali.info/alternate/sokhanraniha-jomhouri-irani
سکولاریسم اینست که: سرمایه ملت ایران، « غنیمت = انفال » نیست، ونباید « خرج دوام وترویج شریعت اسلام » گردد، بلکه بایددر« تضمین نیرومندی ورفاه ملت ایران »، سرمایه گذاری شود. خمس وزکات واوقاف نیز، سرمایه ملت ایران محسوب میشوند.
خودِِخدا، که جان هرانسانی، خانه اش هست ( جی + یان )، تحول به « خرد » درهرانسانی می یابد. ازاین رو نیازی به کتب مقدس نیست، واین خرد انسانهاست که نگاهبان زندگی درجامعه هست. حکومت، همپُرسی ِ (دیالوگ) خردِانسانها، برای نگهبانی زندگیست
حکومت درفرهنگ ایران بربنیاد مفهوم « جان » بنا میشود، نه برمفهوم « ایمان ». جان ( = جی + یان ) به معنای « خانه خدای زمان وزندگی » است. جی = نام رام، « خدای زمان وزندگی درجشن » است. درجان هرانسانی، « خدای زمان » همیشه موجودوحاضرهست، ونیازبه « حضوروغیاب امام زمان » ندارد.واین خدای زمان درجان هرانسانیست که حقانیت به حکومت میدهد
حکومت درفرهنگ ایران بربنیاد مفهوم « جان » بنا میشود، نه برمفهوم « ایمان ». جان ( = جی + یان = گی + یان ) به معنای « خانه خدایاسیمرغ » است. جانی که خودخدادرآن زندگی میکند، نیازبه ایمان ندارد، وایمان به محمدیاعیسی ویا هرایدئولوژئی هم، خدشه به « اولویت جان برایمان » واردنمیآورد
اسلام رانمیشودلطیف ومهربان ساخت،بلکه بایدبافرهنگ ِمردمی ایران،مهارکرد
تنها راه آزادی واستقلال ایران،آنست که اسلام،درچهارچوبه«اصل قداست جان وخرد انسانی» قرارداده شودکه که بنیاد فرهنگ ایرانست.شریعت اسلام درایران،فقط حق موجودیت خواهد داشت ، اگرخودرا درچهارچوبه«اصل قداست جان وخردانسانی»قراردهد. «جمهوری ایرانی»،این معنارا دارد.فرهنگ ایران،رویاروی شریعت ِبی فرهنگ اسلام میایستد. بدینسان،حق امربه معروف ونهی ازمنکر،وحق فتوای قتل وحق فتوای جهاد و قصاص،بکلی کنار نهاده میشوند،وآخوند،قدرت خود رابه کلی بااین ها ازدست میدهد. این فرهنگ،همان سخنیست که رستم به بهمن زرتشتی که دست به خشونت جهادبرای ترویج دین زرتشتی زده بود گفت: زمن هست تاهست ایران بپای.این همان حرفیست که ایرج که ارتا یا سیمرغ باشد به زورمندان وقهرورزان آن زمان گفت: میآزار موری که دانه کش است که «جان» دارد وجان شیرین خوش است . این همان حرفیست که حاقظ گفت:مباش درپی آزار( قهرونهدید ) هرچه خواهی کن— که درشریعت ما (این شریعت همان دین مردمی ِایرج هست)غیرازاین گناهی نیست. قدرت آخوندها را فقط وفقط با «اصل قداست جان وخردانسانی»میتوان مهارکرد، نه با اسلامهای راستین،که مانندقارچ ازهرطرف میرویند، و ومخرج مشترک همه اشان،دروغ است.جمهوری ایرانی،برپایه این اصل قرارمیگیرد وهمه حقوق بشرازاین اصل،استنتاج میگردد
درفرهنگ ایران،انسان نباید ازکسی یا خدائی اطاعت کند. « فـرمـان » به معنای « انـدیشـه » ایست که « بهمن »، خردبنیادی، که دربُن هرانسانی هست، برای نگهبانی زندگی میاندیشد، و « سروش » که پیام آوربهمن درهرانسانی هست،انسان راازاین اندیشه، باخبرمیسازد. هرانسانی، سروش ِفردی خودش رادارد. خرد، بیان ِفردیّت هرانسانیست. « اصل حکومت، که نگهبانی اززندگی » است ، درهرانسانی هست