VIEW THIS ARTICLE AS WORD.DOC — VIEW THIS ARTICLE AS PDF
منوچهرجمالی
گفتگوبا « عـروس زمان »
وتفاوت آن با « سکولاریسم وارداتی »
گفتم به « عروس ِدهر» ، کابین توچیست ؟
گفتا : دل خـرّم تو ، کابین منست – عمرخیام
روشنگری وسلب مرجعیت ازگذشته
چه هنگامی درتاریخ ، جامعه ، نیازمند روشنگری میشود ؟ و چه کسانی شیفته روشنگری وروشنگر میشوند ؟ هنگامیکه جامعه درمی یابد که «جوانی وشادبودن درزندگی خود» را گم کرده است. انسان ، هنگامی روشن میشود، که ازنو ، جوان میشود، که لبریزاززندگی میشود . چیزی روشن میشود که ازنو، سبزمیشود ، ازنو، بهار میشود . همه چیزهائی که ازگذشته ، یا درتاریخ مانده اند، میدان حرکت را براوتنگ میسازند، و بارسنگین بردوش اومیشوند، واورا خم میکنند،ونیروهای اورا ، بیهوده زیراین بار، تلف وخرج میکنند وهرزمیدهند. اودرهمه آنچه، ازگذشته،مانده است، نیروهای تاریکی درمی یابد که اورا میافسرند وملول میسازند ، و ازجنبش وشادی باز میدارند، و راه لبریزشدن زندگی را ازگوهرخودش می بندند . اینجاست که ناگهان ، زیر« ِکل مرجعیت گذشته وگذشتگان» میزند . درواقع خیام دراین رباعی، همین پرچم طغیان برضد همه « مراجع درگذشته» را میافرازد: