VIEW THIS ARTICLE AS WORD.DOC — VIEW THIS ARTICLE AS PDF
منوچهرجمالی
هسـتی = بـافـتـه
کـمال = بـافـتـه
جان وتن باهم می بافند
تـَن ، « هستی » است
همه چیزهارا به یک علت ( مانند ارسطو) یا به یک زیربنا ، یا به یک اراده ( مانند اسلام وادیان نوری) کاستن ، برضد فرهنگ ایرانست . با معلول ومخلوق شدن ، همه چیزها ، « وسیله واسباب» و« بی ارج = بی اصالت » ساخته میشوند، واین ازدید فرهنگ ایران ، اندیشیدن درگیتی را سست وناقص میکند . درفرهنگ ایران ، درهرچیزی وتـنی ، « اصل آفریننده وپـُری وسرشاری ولبریزی » هست ، وهمه چیزها ارجمند هستند و هیچکس حق ندارد ، دیگری را وسیله خود یا عبد خود سازد . این اصل آفریننده ، که یک نامش « ارتا » بود ، یک رویه نرینه داشت که « اشه = اشا » نامیده میشد ، ویک رویه مادینه داشت ، که « اشـی ، اشی به » نامیده میشد که « اصل غنا وسرشاری ولبریزی وپُـری » بود ، واین دورویه که باهم قرین وجفت وانبازند ، درتن یا زهدان (= انتره =اندر= انتله ) هرچیزی هستند ، و این غنا وسرشاری درتن هرچیزیست که نامش نزد ارسطو« انتلشی= انتر+ اشی » شده است ، وبدینسان ارسطو، با اند یشه « انتلشی » ، به سراندیشه علت نخستین درفلسفه اش، تعادل بخشیده است .