دسته‌ها
پاره اندیشی

چرا ماحق به سکولاریسم ( زندگی زمانی) داریم ؟

چرا ماحق به سکولاریسم ( زندگی زمانی) داریم ؟
……………………………………………………..
زندگی سکولار، حق ماست . چرا ؟ چون جشن وشادی ، گوهرخدای ما بوده است . خدا، شادیست . نام خدای ما ، « رام » ، « شاده » و « جی = زندگی» بوده است . رام ، اصل زندگی شاد در زمان هست ، چون خودش ، هم خدای زمان ، هم اصل زندگی ، وهم اصل شادی وجشن وموسیقی ورقص وشناخت هست. بنابراین ، خدا ئی که اینهمانی با زندگی درجان هرانسانی دارد سرچشمه شادیست . خدا درهرجانی ، اصل شادی درزندگیست . این حق مقدس فطری هر انسانیست .  ازاین رو درفرهنگ ایران ، جشن که زندگانی شاد درگیتی باشد با خدا اینهمانی داشت .

دسته‌ها
پاره اندیشی

دین وحجاب ( دین، چه رابطه ای با حجاب دارد ؟ )

دین وحجاب ( دین، چه رابطه ای با حجاب  دارد ؟ )
………………………..
حجاب ، به معنای درپرده کردن و« بازداشتن از درآمدن» و« آنچه را که مطلوبست ، از دیدن باچشم بازداشتن » میباشد . ودرست « دین » درفرهنگ ایران ، به معنای « 1- مادینگی وآبستنی و2- دیدن و بینش وزایش وپیداشدن است . واژه « تن » هم ، به معنای « مادینگی » است ، وجها ن جسمانی یا دنیا ، « تنکردی = تن کردی = آنچه زائیده میشود » هست . بینشی که زائیده میشود ، بینش حواس انسان ، برای نگهبانی وپرورش زندگی دراین گیتی هست.  ازمعانی این دواصطلاح ، میتوان تضاد آن دو را باهم ، تا اندازه ای حدس زد .  دین ، دراصل ، زایش گوهریا طبیعت انسان در بینش است . گوهرانسان ، درزایش ِبینش ازتن ، دیدنی وپدیدارمیشود . این را « دین » میگفته اند . انسان ، به طورکلی ( چه مرد وچه زن ) ، ازاین دید ، موجودیست آبستن ( یعنی زن هست . تن ، یعنی دستگاه زایش ) که بینش حقیقی وگوهری ازآن زاده میشود .

دسته‌ها
پاره اندیشی

سکولاریسم ( زندگانی زمانی ) ، درجامعه هائی که ادیان ابراهیمی درآن رایج هستند …

سکولاریسم ( زندگانی زمانی ) ، درجامعه هائی که ادیان ابراهیمی درآن رایج هستند ، چنین واقعیت می یابد که خدا ( الله ، یهوه ، پدرآسمانی ) ، مستقیما به وسیله خودِ ملت، حکومت را میسازد ( چون آنها حاکمیت را، خویشکاری خدا میدانند ) نه به وسیله آخوند وکشیش وهاخام .

به سخنی دیگر، ازآخوند وکشیش وهاخام (وموبد دردین زرتشتی ) ،سلب حق حکومتگری مستقیم وغیرمستقیم ( نفوذ سیاسی ) میشود. ملت، مستقیما خودش ، رسول وخلیفه وامام وولایت فقیه هست . آخوند وموبد وکشیش ازمقام واسطه بودن می افتند . خدائی که میتواند یک نفر را برگزیند وواسطه بینش خود سازد ، میتواند همه ملت را برای این کاربرگزیند ، تا بینش ملت ، همان بینش خدائی خودش باشد .

دسته‌ها
پاره اندیشی

سکولاریسم، حالت یا وضعیست که درروند ِ « سکولاریزاسیون » میتوان درپایان بدان رسید …

سکولاریسم، حالت یا وضعیست که درروند ِ« سکولاریزاسیون» میتوان درپایان بدان رسید.  درآغازباید «افکارجامعه» را سکولاریزه کرد ، تا بتوان، حکومت سکولارداشت. درروند ِسکولاریزاسیون، مردمان، ازدید فکری و روانی، موضع مثبت به دنیا(زندگی درگیتی) پیدامیکنند، ومیتوانند ، نه تنها دنیا را ازآخرت جداسازند ، بلکه  زندگی خود را درگیتی ، دیگر، تابع زندگی درآخرت نمیسازند. زندگی درگیتی، ارزش مستقل برای خودش پیدا میکند. مردم، دیگرحاضرنمیشوند برای زندگی درآخرت، زندگی خود را دراین دنیا قربانی کنند. اینست که جدا کردن سکولاریسم سیاسی ، ازسکولاریسم فلسفی، ازسوئی یک بحث آکادمیک است، وازسوئی دیگر، دامی برای مرغانیست که هیچگاه زیرک نمشوند . درواقعیت، با برانگیختن « تفکرفلسفی» است که خرد انسانی، که برآمده از بینشهای حواس است ، ایمان به آخرت رابه عنوان « غایت زندگی» ترک میکند

دسته‌ها
پاره اندیشی

دموکراسی وسکولاریسم برپایه این اندیشه بنا میشود که انسان، رابطه مستقیم با حقیقیت یا با خدا دارد …

دموکراسی وسکولاریسم برپایه این اندیشه بنا میشود که انسان، رابطه مستقیم با حقیقیت یا با خدا دارد. خودش میتواند مستقیما واقعیات را بشناسد وبه حقیقت برسد. ترجمه این سخن به اصطلاح دینی ، چیزی جزاین عبارت نیست که « ملت با خدا اینهمانی دارد» ، که درفرهنگ ایران درهمان داستان سیمرغ ( ارتافرورد) بیان شده است که « سی تا مرغ درجستجوی باهم ، سیمرغ میشوند ، یا به عبارت دیگر، هم خودشان شاه وهم خدا باهم میشوند» .
اینکه درانقلاب فرانسه گفته شد که صدای ملت، صدای خداست ، یک گفته شاعرانه و تمثیلی وتعارفی نبود ، بلکه بیان این آگاهبود تازه ازانسان واز اعتماد به خودش ونفی اعتماد به مراجع دینی وهمچنین نفی خدائی بود که ناتوان ازارتباط مستقیم با انسانست. ملت دربینش برای زندگی ، رابطه مستقیم با خدایاحقیقت دارد. این اعتماد ملت به خودش، آن چیزیست که استقلال وآزادی نامیده میشود . انقلاب حقیقی ، درست همین همآغوشی مستقیم خدا با ملت ، وطرد هرگونه واسطه است . اینهمانی یاقتن ملت با خدا در دموکراسی و سکولاریسم، که بی نیازی ملت از رسول و خلیفه و اولوالامزو امام و ولایت فقیه میباشد ، سبب میشود که پرداختن خمس وزکات به هرکسی جزخود ملت، حرام وموقوف میگردد .ازاین پس پرداختن خمس وزکات ومالیات به مراجع دینی ، بی حرمتی به ملت ونقص حق بنیادی ملت است . ازاین پس، هرگونه حکومتی به نام «واسطه خدا برملت » ، ستم محض وشرک است ، چون سلب حق ملتست ، که ازاین پس ، خودش اینهمانی با خدا یافته است

دسته‌ها
پاره اندیشی

مبارزه با حکومت اسلامی، تنها یک مبارزه سیاسی نیست …

مبارزه با حکومت اسلامی، تنها یک مبارزه سیاسی نیست. وتقلیل دادن مبارزه ، به یک مبارزه سیاسی، نشناختن ماهیت مبارزه ، وباختن مبارزه، پیش ازشروع کردن مبارزه است. سکولاریسم هم ، چنانچه گمان میرود ، مسئله یک جبهه نیست. سکولاریسم ، با سراسر گستره زندگی فردی و اجتماعی سرو کار دارد.مبارزِسیاسی که میخواهد فقط دریک جبهه با اسلام روبروشود، باید بداند که شریعت اسلام ،همه جبهه های زندگی اجتماعی را جبهه جنگ میداند، واورا درپیکار، احاطه خواهد کرد. امروزه درغرب ،   مبارزه سیاسی و مبارزه سکولاریسم را محدود کرده اند، چون در دوره رُنسانس ( باززائی) و روشنگری، درجبهه های دیگر، دین را  عقب رانده اند  ودر آن جبهه ها، دیگرنیازبه ادامه مبارزه ندارند

دسته‌ها
پاره اندیشی

خرد، بیدارمیشود! این نکته درفرهنگ ایران، چه معنائی داشته است؟ درفرهنگ ایران …

خرد، بیدارمیشود! این نکته درفرهنگ ایران، چه معنائی داشته است؟ درفرهنگ ایران، اصل آفریننده ِ جنبش وروشنی وشادی، « پیوند یا مهر» است ، که نامهای گوناگون داشته است. «سنگ=آسنگ=آسن»، یا « مَر= امر»، یا «ارته=رته= راتو»، نامهای «اصل پیوند یا جفتی= سنتز »بوده اند . خودِ نام «خرد» که« خرتو» باشد ، «خره+راتو» هست. ازاین رو خردی که درانسان،جنبش وشادی و روشنی میآفریند،آسن خرد ، یا خردسنگی  نامیده میشد ( خردِسنتزی). بهمن ، اصل خرد درگیتی ، « آسن خرد» ، درهرانسانی است، که امروزه به غلط به « خردغریزی» ترجمه میشود . خرد،باغریزه باهم نمیخوانند، چون غریزه ، بی آگاهبود است.چرا بهمن، آسن بغ= خدای سنگی،  پیوندِ آفریننده هست ؟ چون ترکیب دونیرویا چندنیروباهمند که اصل آفریننده اند . دیده میشود که ازسوئی، گیاهی که به بهمن نسبت داده میشود، هم نوع سپید وهم نوع سرخ دارد. پس بهمن، یا خرد، ترکیب دورنگ سرخ وسپیداست. ازسوی دیگر، رنگین کمان نیز، کمان بهمن خوانده میشود. رنگین کمان، نماد پیوند رنگها باهمست. ترکیب رنگهاباهم ، روشن میکنند، یا روشنی است.معنای جُفتی، تنها پیوند دوچیزباهم نیست ، بلکه پیوند چیزهاباهمست. پیوند دورنگ سرخ وسپید ، و همچنین رنگین کمان ، « رخش » نامیده میشود، ورخش، سبکشده واژه «رخشان » یا واژه « روشنی » است. چیزی روشن است یا روشن میکند که پیوند دورنگ یا چندرنگ باهمست.تجربیات گوناگون یا اندیشه های گوناگون را باید به هم پیوند داد تاروشن شود یا روشن بکند. این تنوع افکارو عقاید و اندیشه ها وآموزه هاست که درپیوند دادن به هم، حقیقت را روشن میکنند . یک آموزه ویک فلسفه و یک ایدئولوژی و یک شریعت ، به خودی خود، حقیقت را روشن نمیکنند، وخرد ،درپیوند دادن اندیشه ها و عقاید و آموزه ها و آزمایشهای گوناگونست که روشن میشود و روشن میکند. حقیقت، فقط با تنوع اندیشه ها وعقاید و آموزه ها و تجربیاتست، که روشن میشود. ازسوی دیگر، روشنی که ترکیب سرخ وسپید باهمست ، ترکیب خدای رام( مادینه= سرخ ) وخدای بهرام ( نرینه =سپید)است. جهان واجتماع وخرد ،ازآمیغ زن ومرد باهم ، روشن میشود و به بینش وشادی میرسد وپیشرفت میکند

دسته‌ها
پاره اندیشی

درفرهنگ ارتائی- سیمرغی ِ ایران، معیارهای اخلاق، ازخواستهای (امرونهی ) خدا ….

درفرهنگ ارتائی- سیمرغی ِ ایران، معیارهای اخلاق، ازخواستهای (امرونهی ) خدا، مشخص نمیشدند، بلکه ازشکل یابی های تخمهای خدا ، دراعمال پهلوانانی که برجسته تروصافترپیدایش می یافتند ، مشخص میشدند. ازاین رو، اخلاق، دارای تنوع بسیار بود. کارهای سیامک وفریدون وایرج وکاوه و زال وفرانک ( مادرفریدون) وسیندخت ( زن مهراب کابلی) وسیاوش، شکل گیری های تخمهای خدا، دراعمالی بسیاربرجسته بود.  این پیکریابی های گوهرخدا ، در کردارهای این پهلوانان ، ارزشهای بزرگ اجتماعی واخلاقی  درایران بودند . به عبارت دیگر، این خود خدا بود که دررفتاراین پهلوانان شکل میگرفت و، سرمشق ومُدل رفتار مردم میگردید ( نه گفتارش ونه امرونهی اش) . سپس با چیرگی آموزه زرتشت، این برداشت از داستانها، فروکوبیده شد ، چون ازاین پس، این خواستهای اهورامزدای زرتشت بود که معنای نیک را در گفتاروکردارو پندارنیک مشخص میساخت ، نه پهلوانان. اینست که داستانهای شاهنامه دردوره ساسانیان،همه از دیدگاه یزدانشناسی زرتشتی، ازموبدان زرتشتی ، تحریف ومسخ ساخته شده اند

دسته‌ها
پاره اندیشی

حواس، مشاورخوبی برای خوشزیستی و دیرزیستی هستند ، ولی چرا حواس را، برای درک حقیقت …

حواس، مشاورخوبی برای خوشزیستی و دیرزیستی هستند ، ولی چرا  حواس را، برای درک حقیقت، نابسا وگمراه کننده وفریبنده خوانده اند ؟ چون حقیقت آنها، برضد «  زندگی کردن درزمان » بوده است وهست.  اشتباه کردن حواس، دلیل آن نمیشود که ما حواس راناقص وبی ارزش و بی اعتباربشماریم . هرحسی، دربرهه ای اززمان ، یک رویه ازپدیده را درک میکند و درزمان دیگر، رویه دیگر را.    اشتباه هرحسی نشان میدهد که ازسوئی باید ادراکات همه حواس را به هم پیوند داد ، و ازسوی دیگر، حواس را باید درزمانهای مختلف یه کاربست تا غنای یک پدیده را پی درپی شناخت . با درکهای گوناگون حواس درزمانهای گوناگون ، نقص یک ادراک دریک زمان ودریک مکان ، برطرف و رفع میگردد. آنچه نقص خوانده میشد ، برغکس رویه های مختلف ازغنای یک پدیده  است که درزمانهای گوناگون پیدایش می یابند.  برای بدست آوردن  معرفت، باید هرحسی رادرزمانها ومکانهای گوناگون درآن پدیده به کارانداخت، واین ادراکات را باهم جمع کرد. این خرافه که میتوان ازیک مسئله ، بدون روند زمان ، به معرفت رسید، یک خیال غیرواقعی ولی دوست داشتنی است که « واقعیت درک حسی» را بی اعتبارمیسازد. ازاین رو بود که رام درفرهنگ ایران ، هم خدای زندگی( جی) وهم خدای زمان و هم خدای شناخت و هم خدای جستجو باهم بود . او مانند الله یا اهورامزدای زرتشت،  خدای همه دان وهمه آگاه بدون زمان نبود .  چون حواس درجان( جی)، درزمانهای گوناگون ، آزمونهای گوناگون میکنند و خرد، چیزی جزخوشه کردن این ادراکات باهم درشناخت نیست. تحقیردرک حسی وناقص شمردن آن ، دراثر بی ارزش شمردن رون زمان درادراکات حسی هست.  درک حسی هرچند دریک زمان  تنگ هم باشد، ولی درروند زمان، رویه ها و افق ها و تراشهای گوناگون ادراکات حسی را میگشاید . ازاین رو، رام خودرا جوینده میخواند . درک حسی ، همیشه درزمان میجوید. سکولاریته، برشالوده معتبرساختن « ادراکات حسی درزمان » گذارده میشود

دسته‌ها
پاره اندیشی

جوانمردی، چنان پنداشته میشود، بخشیدن مال وخواسته وثروت خود نیست که اغلب ندارند …

جوانمردی، چنان پنداشته میشود، بخشیدن مال وخواسته وثروت خود نیست که اغلب ندارند . جوانمردی درفرهنگ ایران ، دراصل بخشیدن وافشاندن جان خود ، دراندیشه ها و گفتارها وکردارها وعواطفیست که قدرتهای روزگار را از آزردن جان وخرد انسانها با زدارد . این جان انسان که گوهرسیمرغست، تحول به اعمال  وافکارو اقوالی می یابد که  هرگونه قدرتی را چه مذهبی و چه اقتصادی و چه سیاسی  ازقهرورزی وتهدید و فشارو درشتی و تعدی و تجاوز به اجتماع  باز میدارد، تا راه پرورش خردها وجانها برای همه گشوده شود  . ایران ، نیاز به رستاخیزمنش جوانمردی دارد که درهر ایرانی نهفته وخفته هست. بیائید از سربادلیری این جوانمرد ی را درخود بیدارسازیم و باز ایرج بشویم ، باز سیاوش بشویم ، وباز، زال زربشویم ، باز، فرانک ، مادر فریدون بشویم که مبتکر بزرگترین خیزش مردم درایران برضد ضحاک شد ، و باز، سیندخت کابلی بشویم که بادلیری بی نظیرش، نخستین  میانجیگردرفرهنگ ایران شد ، و دشمنی را تبدیل به دوستی و آشتی ومهرورزی کرد . درهرانسانی ، گوهرجوانمردی هست . جوانمردی ، بخشیدن غنای گوهرمردمی جان، دراعمال وافکاراست تا اجتماع را به بدی نسپاریم

دسته‌ها
پاره اندیشی

هرعملی اولین بارکه کرده میشود ، چون بیگانه ونو است، کردنش، دشوارتراست …

هرعملی اولین بارکه کرده میشود ، چون بیگانه ونو است، کردنش، دشوارتراست، ونیاز به ابتکار فراوان دراندیشیدن دارد ، ولی  دومین بار، آن عمل کردنش، آسانترمیشود، چون کردنش ، نیاز به ابتکارچندان دراندیشیدن ندارد، وبیشتر برپایه تقلید ورونوشت برداری  کرده میشود. درعمل اول، تفکر رشد میکند ، ودرعمل دوم، تقلید فکری،جای رُشدفکررا درنواندیشی  میگیرد . وبا تقلید ازافکار، انسان، مُقلد ِفکری (روشنفکر!) میشود، نه متفکر. انقلابهای تکراری درتاریخ نیز، ازآن رو بیشتر  دچارشکست میشوند، چون کمتربرابتکاردراندیشیدن، وبیشتربرتقلید ورونوشت برداری استوارند