Categories
آفریدن ملت وحکومت ، برشالوده ِ« منش مردمی »

منوچهر جمالی : آفـریـنـنـدگــان ِ منشِ مردمی وآزاد وبین المللی ِ«ملت ایران »


view as word.doc — view as pdf

فردوسی وعطارومولوی وسعدی وحافظ ونظامی وخیام ، با اشعارشان، ایرانی تازه میآفرینند ، ایرانی که گوهرش « مردمی و جهانی » است، و این « مردمی بودن بی مرز» ، معنا وجان به « فرد » و به « روستا» و« شهر» و« قوم » و« ملت » میدهد، بی آنکه شخصیت را ازفرد یا از ده وازشهرو قوم وملت بگیرد وبزداید ، چون این « مردمی بودن بی مرز» ، تنوع را میطلبد ومی پسندد و می پرورد . آنها پس ازپاره شدن امپراطوری ایران ( ایرانشهر) ، بجای « خلق دوباره ایران با زوروقهروتهدید » ازبالا ، ایرانشهری نوین ، اززیر، ازکاشتن بذرفرهنگ مردمی دردلها وروانها میآفرینند . …

Categories
آفریدن ملت وحکومت ، برشالوده ِ« منش مردمی »

منوچهر جمالی : قـصّـه چیـسـت ؟

view as word.doc — view as pdf

ما امروزه به « قصّه » اهمیتی نمیدهیم وآنراگستره کودکان وعقل کودکانه میدانیم . درحالیکه « قصّه » ، بنیاد « فلسفه آزادی» را درایران گذاشته است. انسان وقتی ازمشکلی درزندگی اجتماعی آشفته شد ، آن مشکل را باید بگوید تا راست باشد. آشفتگی از واژه «آ- شیفتن =shiftan » میآید که درپهلوی به معنای « نابسامان شدن، گرفتاردرهمی شدن، دچاربرهمزدگی شدن » است . مشکل انسان واجتماع ، همین برهم خوردگی سامان ونظم وآرایش گوهری یا ضمیرانسانهاست . آنگاه انسان ، دنبال چیزی میگردد که چه چیز، گوهروجود اورا برهم زد ،ه و توانائی اورا برای سامان دادن خود واجتماع خود، ازبین برده است . ولی آنچه سامان گوهری اورا به هم میزند ، چیزیست که با زوروارهاب وخشونت( درشتی ) وشمشیر، مسلط براوست. ازاین رو انسان ،هرگز نمیتواند ، این مشکل گوهری ووجودی خودرا بگوید ودرنگفتن نیز ، وجودش ، به کل، تبدیل به « دروغ » میشود . این سلطه شریعت اسلام برروان وخرد وضمیرایرانی است که « جان وخرد ، خود آرایش را به هم زده » و درست این مشکل اصلی اوست که نمیتواند هیچگاه بگوید. ولی فرهنگ ایران ، « ارتای خوشه = اردیبهشت » را، خدای ایران میدانست، که خودِ نامش ارتا ، به معنای 1- راستی و2- داد( نطم وعدالت وقانون) است ، درست این ارتا، تخم آتش یا جان هرانسانیست . خدا، راست است ،چون خودش ، تبدیل به گیتی میشود . این معنای راستی است . ازاین رو، راستی ،پیدایش گوهروضمیرهرانسانی ، درگیتی است . انسان، هنگامی راست هست ، که دراجتماع بشکوفد و قانون وحقوق ونظام وحکومت بشود . انسان، هنگامی راست است که قانون بگزارد ونظام وسامان اجتماع واقتصادو حقوق را بیافریند . آنچه را ایرانی ، راستی میگفت ، امروزه ، آزادی میگویند . وعرفای ما ، درست میخواستند که « آنچه را شریعت شمشیربدست اسلام نمیگذارد گفته بشود» ، در« قصه ها » بگویند . این قصه ها ، « فلسفه آزادی روان وخرد وضمیر ایرانی ازشریعت اسلام » است . چرا نمیشود آنچه که درگوهرانسانست، گفت ؟ چون اسلام با « ارشاد» ، همه انسانهارا دراجتماع ، دشمن آزادی خودشان میسازد . آنگاه ، جامعه اسلامی ، با دست خودش ، دهان آزادی وراستی هرانسانی را درهم میکوبد که بخواهد ، مشکل بنیادی اجتماع را بگوید ، و « قصه » را هم « مشغله کودکان صغیر » ساخته است .

Categories
آفریدن ملت وحکومت ، برشالوده ِ« منش مردمی »

منوچهر جمالی : افـسـانه چـیسـت ؟

view as word.doc – view as pdf

حافظ شیرازی میگوید ، اینکه همه عقاید ومذاهب وایدئولوژیها باهم درجنگ وستیزند ، معذورند ، چون هیچکدام حقیقت را نمی بیند ، وهمه بدون استثناء « راه افسانه را میزنند » . این البته چنانچه پنداشته میشود ، لطیفه وجوک وخوشمزگی و نکته پردازی نیست ، بلکه بنمایه فلسفه ایرانیست . جنگ ودعوا یا جهادِ عقاید ومذاهب وادیان وایدئولوژیها باهم ، برای حقیقت نیست ، بلکه درست برای آنست که حقیقت را نمی بینند وهیچکدام ازآنها حقیقت را ندارد . حقیقت، داشتنی وتصرف پذیرنیست . و ازآنجا که هیچکدام حقیقت را نمی بینند و طبعا نمیتوانند آن را داشته باشند ، راه افسانه = دروغ میروند . این اندیشه ، همان اندیشه خرمدینانست که فردوسی در داستان « مهران » وپاره کردن کرباس ازچهارپیامبر( زرتشت+ عیسی+ موسی+ محمد ) آورده است . همه این پیامبران ، میخواهند حقیقت را که مِهـر است ، و ازهم پاره ناشدنیست، با زور ازهم پاره کنند ، ومُلکِ طِلق وانحصادی خود سازند . همینکه عقاید ومذاهب وادیان وایدئولوژیها باهم ، سرمالکیت انحصاری حقیقت درجهادند، بهترین گواه بر آنست که حقیقت را نمی بینند. واین مذاهب وعقاید وادیان وایدئولوژیها هستند که برهمه جامعه ها چیره شده اند وعلت العلل همه جنگها وپارگیها ودشمینها وکین توزیها هستند .