یکی از اندیشه های گرانقدر کهن، «پیدایش و زایش خدا» هست، که ادیان ابراهیمی و نوری، بر آن خط بطلان کشیده اند. خدا، گوهری فراسوی زائیدن شد و بدینسان، خدا از انسان، بریده شد. «فرهنگ»، اساسا به معنای جهان بینی زایشی و پیدایشیست. چیزی هست که پیدایش بیابد. این اصل پیدایش را عرفان، به «جامه گردانی» تعبیر کرد. حقیقت و خدا، در هر جائی در جهان، و در هر زمانی در تاریخ، تحول می یابد. مسئله، تنها پوشیدن جامه دیگر نیست، بلکه مسئله گردیدن یا تحول یافتن خداست. الاهان نوری، خود را فراسوی زایش، و فراسوی تغییر و تحول قرار دادند، و بدینسان بزرگترین گزند را به تحول جامعه و انسان وارد آوردند. انسان، تازمانی با خدایش هست که با خدایش تحول می یابد، ولی هنگامی خدایش را انکار میکند که خدایش منجمد میشود، ولی او، تحول می یابد
نویسنده: Palang LY
این تاریخ ملت ایران است که قضاوت میکند ،و قضاوت خواهد کرد
کاظم رنجبر
نتایج مطالعات و پزوهشهای من ، آثاری به زبانهای فرانسه و فارسی هستند، که بیش از 85 درصد آن تا کنون چاپ و منتشر نشده اند. این سیاست و روش نیز بخشی از خواسته های ً خود من است . خوشبختانه در ایران و خارج از ایران آثار فرهنگی و سیاسی و تحلیلی و پژوهشی ، اغلب با ارزش چاپ میشوند ، که این آ ثار، فصل تازه ای در تاریخ فرهنگ سیاسی ملت باز میکنند.در دورهً دکترا استادی داشتم ، با وجود اینکه فرانسوی بود ، در دانشگاه شیکا گو ، معروفتر از دانشگاه های فرانسه بود.
گفتم تا دوباره به یادم نیانداختی و تا تاخیر نکرده ام ؛ برداشت خود را از آقای جمالی بگویم و برایت بفرستم.
در متن هایی که به تازگی از جمالی برایم فرستادی نکات دیگری بود که به آن اشاره می کنم . اول اینکه بسیار کار خوبی انجام می دهی و این متون با ارزش را در فیس بوک و سایت فلسفه قرار می دهی. البته همه به آن درجه از اجتهاد و آن سطح از برداشت نرسیده اند که شما انتظار آن را داری ولی تاثیرش بسیار است. متنی که از کتاب شاهنامه و ما جلد اول فرستادی بسیار جذاب بود.
در فرهنگ ایران، خرد، اصل جفتی و انبازیست. اندیشیدن، اصل مهرورزی با همه پدیده ها و آفریدن با همدیگراست. در آموزه زرتشت، گرانیگاه خرد، به کلی عوض شد. خرد، اصل شناختِ دوست (راستی = حقیقت) ، ازدشمن (دروغ = باطل)، و جنگیدن و جهاد، برضدِد شمنان گردید. بدینسان، خرد، نخست در خود، و سپس در اجتماع خود، و سپس در همه اجتماعات، کارش، دشمنیابی میگردد، تا با آنها به جهاد بپر دازد. چنین خردی، که همگوهر عقل اسلامیست، جهان و اجتماع و تاریخ را، میدان جهاد میکند. مسئله ما، دور انداختن چنین خرد و چنین عقلیست
سوسیال دموکراسی، سوسیالیسم غیرایدئولوژیک
ناصر کاخساز
آنچه در زیر میآید به منظور تکمیل گفتههایم در مصاحبه با رادیو پارس در بارهی سوسیال دموکراسی و لیبرالیسم نوشته شده است.
برخی از شناسههای سوسیال دموکراسی را که در زیر خواهند آمد در نوشتههای گوناگون به طور پراکنده مورد بحث قرار دادهام و قصد این نوشته ارائهی ریز منظم شناسههای یاد شده است.
VIEW THIS ARTICLE AS WORD.DOC — VIEW THIS ARTICLE AS PDF
منوچهر جمالی
میان انسان ، نـِرسی ، « اصل زیبائی » هست
که همه را عاشق شیفته ودلـباخته خود میسازد
…………………………………………………………….
نِـرسی بیابانی ( vi- yaapanih)
نـِرسی،زیبائی که دل همه را میرباید
نِـرسی = انـبـاز
نرسی یا « یافتن زیبائی »
بیابان ، یافتن ، فریب ، دلـربـائی
درفرهنگ ایران، خدا، جانانست وهوچهره (خوب چهره = زیبا) میباشد ، وازاین رو نیز انسان ، دردیدن چهره زیبای خدا ، اورا دوست میدارد و جانش میافزاید . خدا ، معشوقه زیبای انسانست . واین خدا ، خوشه ایست از« همه زیبائی ها درهمه انسانها » .
هرانسانی در تجربه زیبائی چهره خدا ، که در هرجانی وچیزی به علت گوهرجفتی ( سنگی = مهری ) که دارد ، پیدایش می یابد ، تجربه قداست دینی میکند . هرانسانی، بطورمستقیم ، تجربه قداست دینی میکند . این تجربه ، به کلی با تجربه موسی درکوه طور و تجربه محمد درغارحرا ، فرق دارد . هر انسانی ، مستقیما وبیواسطه ، چهره زیبای خدا را درهرپیوندی ( هستی ، بافته وهمبسته وسنگ است ) می بیند و شیفته ودلباخته ومست او میگردد ، و دیدن خدا ، مانند یونان واسرائیل ، مرگ آورنیست . تجربه چهره زیبای خدا درفرهنگ ایران ، جانفزا یا پرورنده زندگیست ، نه نابود سازنده زندگی . انسان در دیدن چهره خدا ، شیفته ودلباخته زیبائی او میگردد ، و با اوج گرفتن شگفتی در زیبائی های او ، دراو خیره میماند . این دلباختگی و شیفتگی و خیرگی و مستی از زیبائی خدا ( هوچهره ، سریره ، سری ) ، بیابان = وی + یاپان = vi+yapaan نامیده میشد. «یاپان» و« یاو» ( آوه = آپه = یافه) همان یافتن است ، و« وی » ، عشق ورزیست . انسان خدا را در زیبائیش درمی یابد ، میفهمید وشادکام میشد ، به آن میرسد، با آن انبازمیگردد وبا او عشق میورزد .
اسلام، وقتی میخواهد به قدرت برسد، راستین میشود، ولی وقتی به قدرت رسید، دروغین میگردد و راه را برای حکومت اسلام راستین دیگر، باز میکند. این گوهر واژگونه شوی را ، حکمت مینامند که همیشه میتواند مردم را بفریبد و همیشه از نو، حکومت کند
این اندیشه که هرچه گذشته است، کاملا مُرده است و در مطالعات تاریخی، ما فقط با مردگان همیشگی کار داریم، بسیاری را میفریبد و غافل میسازد. چون در آنچه گذشته است، تخم هائی نیرومند، از انساندوستی و مهر و دادخواهی و شادی و جوانمردی و جهان آرائی هست که روزی بازکاشته میشوند و باز سر از خاک بر میآورند. فرهنگ ایران، چنین تخمهائی هستند که هیچگاه در تاریخ گذشته نمی میرند
گـُمان، که امروزه معانی ظن و شک و دودلی و تردید و عدم اطمینان را یافته، به واژه «گومه» در پهلوی باز میگردد، که به معنای «باهم و تواءمان» است، که در واقع همان «ویمان» باشد، و این، به معنای «ترکیب و سنتز دو چیز در یک لحظه شتاب آمیز» بوده است. از این رو گمان در فرهنگ ایران «پیک تیزبال» است و در سانسکریت همین واژه به معنای «تخت روان و گردونه تیزپرواز» میباشد. اندیشیدن آفریننده، گمان تیزپریست که میتواند ادراکات مختلف را در آنی باهم سنتز کند. با تحریف مفهوم «گمان»، یکی از آفریننده ترین تجربیات و اصطلاحات خود را از دست داده ایم. گمان، اندیشیدن سنتزی بوده است
حسین کاظمزاده ایرانشهر
جمهوریت و انقلاب اجتماعی
چه ظلمهای جگرسوز که درین مملکت بنام عدالت اجرا شده و چه جنایتها و شقاوتها که در زیر پردۀ سیاست و مذهب بعمل آمده است. کدام خانواده را میتوان یافت که از دست ظلم حکام و از دسیسه و حیلههای شرعی آخوندهای ما داغ بر دل نبوده و خانمانش نسوخته باشد. دستگاه سلطنت و حوزۀ روحانیت ایران و بعبارت دیگر دربار شاه و درگاه شیخ ما، یگانۀ مسبب خرابی ایران و زبونی و گرسنگی ایرانی گردیده است و تا این دو مرکز اصلاح نشود از اعلان جمهوریت نیز، امید نجات نمیتوان داشت. چنانکه گفتیم ملت عثمانی در یک زمین صاف و همواری بنای جدیدی برپا میکند ولی ما باید یک عمارت کهنه و شکسته و دود گرفته و سیاه شده را از جا برکنیم و زمین آن را هموار سازیم و آنوقت روی آن، بنای باشکوه استواری بلند کنیم.















