یکی از اندیشه های گرانقدر کهن، «پیدایش و زایش خدا» هست، که ادیان ابراهیمی و نوری، بر آن خط بطلان کشیده اند. خدا، گوهری فراسوی زائیدن شد و بدینسان، خدا از انسان، بریده شد. «فرهنگ»، اساسا به معنای جهان بینی زایشی و پیدایشیست. چیزی هست که پیدایش بیابد. این اصل پیدایش را عرفان، به «جامه گردانی» تعبیر کرد. حقیقت و خدا، در هر جائی در جهان، و در هر زمانی در تاریخ، تحول می یابد. مسئله، تنها پوشیدن جامه دیگر نیست، بلکه مسئله گردیدن یا تحول یافتن خداست. الاهان نوری، خود را فراسوی زایش، و فراسوی تغییر و تحول قرار دادند، و بدینسان بزرگترین گزند را به تحول جامعه و انسان وارد آوردند. انسان، تازمانی با خدایش هست که با خدایش تحول می یابد، ولی هنگامی خدایش را انکار میکند که خدایش منجمد میشود، ولی او، تحول می یابد
دستهها