دسته‌ها
مهمانان سخن میگویند

شاهین فاطمی : حل مشکل لیبی:تمرینی برای ایران؟

حل مشکل لیبی:تمرینی برای ایران؟

۱۳۸۹.۱۲.۱۹

شاهین فاطمی

حوادث لیبی که در بدو امر آسان به نظر می رسید اندک اندک به مسأله ای قامض برای کشورهای غربی تبدیل شده است.

در روزهای نخستین این چنین به نظر می رسید که معمر قذافی مانند بن علی و حسنی مبارک به سادگی غزل خداحافظی را خواهد خواهند و از مردم خود و جهان آزاد رفع زحمت خواهد کرد. اما آنچه دست اندرکاران اشتباه فهمیده بودند تفاوت ماهوی قذافی و مسأله لیبی با شخصیت ها و حوادث دو کشور دیگر بود.

درمرحله اول مصر هم از نظر سیاسی و هم اقتصادی وابسته و متکی به آمریکا بود و سرنوشت کشورهایی که آینده خود را به مقامات واشنگتن گره زده اند کم و بیش روشن و یکنواخت است. تا زمانی که سر کار هستند مورد احترام و توصیف تملق آمیز مقامات آمریکایی و زمانی هم که روزگارشان تیره شد دوستان آمریکایی در دشمنی و کینه جوئی ازدیگران پیش دستی خواهند کرد. بن علی نیز به طور غیر مستقیم با آمریکا و کشورهای اروپایی روابط سیاسی و اقتصادی داشت و زمانی که فهمید کسی از او پشتیبانی نخواهد کرد راهی عربستان سعودی شد.

مسأله قذافی و لیبی کاملاً با آن دو تفاوت های اساسی دارد، در مرحله اول قذافی وابسته به آمریکا نیست و مانند مصر و تونس کشورش به روی تلویزیون ها و خبر گزاری های غربی باز نیست و از همه مهمتر نیاز مالی به آمریکا و اروپا ندارد و می تواند هر آنقدر که لازم باشد ازنظر مالی روی پای خود بایستد ومردم لیبی رادراسارت نگاه دارد.
یک عامل دیگر که وضع قذافی را از دو قربانی جنبش های مردمی اخیر متفاوت می سازد عامل نفت است و این که غرب به نفت نیازمند است. با وجود آنکه لیبی تنها نزدیک به دودرصد نیاز جهانی راتامین میکند و از اهمیت نسبتاً کمی برخوردار است اما همین اندک سهم در بازار بین الملی نفت کافی است تا قیمت نفت رابه شیوه ای نامعقول افزایش دهد.

متاسفانه نفت نقش بسیار مهمی در سرنوشت کشورهای منطقه بازی میکند. یکی از مقامات اقتصادی انگلستان پیش بینی کرده است که اگر دامنه نا آرامی ها به عربستان سعودی بکشد باید در انتظار نفت بشکه ای دویست تا دویست و پنجاه دلار باشیم. پُرواضح است که درچنین شرایطی اقتصاد جهانی با سرعت هر چه بیشتر سقوط خواهد کرد و این چنین رویدادی برای رهبران سیاسی غرب زمانیکه اغلب آنهادرفکرانتخابات سال آینده درکشورهای خود هستند بسیار نگران کننده است. یکی دیگر از تفاوتهای اساسی مسائل لیبی با مصر و تونس خصوصیات عجیب و غریب قذافی است . در حالی که مردم مصر و تونس خواهان دموکراسی بودند و با صراحت می گفتند که این رهبران را نمی خواهند قذافی می گوید کسی مرا انتخاب نکرده است که امروز مرا نخواهد، من رهبر انقلاب لیبی هستم و نه رئیس جمهورآن، تا آخرهم رهبر انقلاب لیبی باقی خواهم ماند و با ضد انقلاب مبارزه خواهم کرد.

شرایط لیبی و بیش از همه چیز پروئی ودروغگوئی قذافی او را در کمپ جمهوری اسلامی قرار می دهد و در واقع شباهت اوضاع قذافی با آنچه در ایران گذشته و می گذرد نزدیک تر است تا مصر و تونس. قذافی همانند جمهوری اسلامی یکی از مسببین و پایه گذاران تروریسم بین المللی است، او زمانی کشورش را همچون جمهوری اسلامی مرکز و پناهگاه تروریست های جهانی از نوع کارلوس و حتی تروریستهای اروپائی کرده بود. او در سرنگون ساختن هواپیمای” پان امریکن” برفراز لاکربی سرانجام قبول مسئولیت کرد و به خاطر این جنایت به بازماندگان یکایک قربانیان غرامت پرداخت. شباهت قذافی با جمهوری اسلامی از این هم فراتر می رود. او نیز در سر هوس هسته ای شدن پروراند و مبالغ بسیاری از سرمایه مردم لیبی را در این راه به هدر داد اما سرانجام تسلیم شد و تمام اطلاعات و وسائل خود را با نقشه ها در اختیار آمریکا گذاشت. از آنجا که بمب اتمی آقای قذافی نیز از مسیرعبدالقدیر خان پاکستانی دلال مرگ گذشته بود تسلیم این مدارک و اسناد به آمریکایی ها این فرصت را ایجاد کرد که آنها بهتر و بیشتر با عملیات جمهوری اسلامی در این زمینه آشنا شوند.

متأسفانه رهبران غربی بسیار زود فریب دوروئی قذافی را خوردند و در برابر انصراف او از هسته ای شدن و آزاد ساختن پرستارهای بیگناه بلغاری که آنها را به اشاعه ویروس ایدز در بین کودکان لیبیایی متهم کرده بود با قذافی کنار آمدند و بر سرش آب تطهیر سرازیر کردند. آمریکائیان و اروپائیان با او از سر آشتی در آمدند و هرگز از خود نپرسیدند معامله و آمیزش با دیکتاتورهای جنایتکاروخون آشام به بهای اسارت میلیونها انسان دارای چگونه توجیه اخلاقی می تواند باشد؟ زمانی که مردم لیبی هم همانند مردم مصر ، تونس، یمن ، ایران، الجزایر و دیگر کشورهای منطقه در کمال نامیدی از کشورهای غربی به پا خاستند و دست رد به سینه دیکتاتورهای منطقه زدند یکباره رهبران سیاسی غرب از خواب غفلت بیدار شدند و سعی می کنند که با حرف و خطابه اشتباهات گذشته خود را جبران را کنند.

ناظران اوضاع سیاسی ایران مسائل لیبی را با کمال دقت زیر نظر دارند زیرا شباهت زیادی بین این به اصطلاح رهبران وجود دارد. در لیبی معمر قذافی خود را رهبر انقلاب می داند و در ایران علی خامنه ای خود را امام امت می خواند. هیچ کدام از این دو شهامت اینکه به آرای مردم در یک انتخابات آزاد مراجعه کنند را نشان نداده و نخواهند داد. هردو به زور مطلق وابسته هستند و با صرف کردن سرمایه مردم به آشوب گری در منطقه و جهان مشغولند. هردو رژیم با تظاهر به مبارزه با به اصطلاح استکبار جهانی خون ملت خود را به شیشه کرده و خشنترین نوع دیکتاتوری را به ملت های خود تحمیل کرده اند. اگرچه جامعه ایران و لیبی بسیار متفاوت هستند و بین شرایط نیمه قبیله ای لیبی و جامعه مدنی پر سابقه ایران تفاوت بسیار وجود دارد اما ماهیت هردو حکومت بسیار متشابه می باشد. از نظر بین المللی هم رابطه این دورژیم با دنیای آزاد شباهت بسیار زیاد دارد. هردو کشور از نقطه نظر حیثیت و آبروی بین المللی ورشکسته هستند و از این رو برای رژیمهای این دو کشور افکار عمومی بین المللی و همچنین آراء، عقاید ، سلیقه ، تمایلات مردمان خودشان نسبت به روابط بین الملل از اهمیت چندانی برخوردار نیست. آنها با زور آمده اند و با زور حکومت می کنند و سر انجام نیز با قهر و زورتا آخرین نفس در برابر مردم خود مقاومت خواهند کرد.

معما این جا است که کشورهای غربی در برابر چنین رژیم هایی چه باید بکنند و از چه امکاناتی برخوردار هستند؟ مسلماً دخالت نظامی نه تنها مورد قبول مردم ایران و لیبی نیست بلکه می تواند در بلند مدت به سود نظام های حاکم تمام شود. اما بدون کمک خارجی هم این نوع دیکتاتوری ها از جا کنده نخواهند شد. امروز بیشتر فعالان سیاسی در لیبی خواستار کمک کشورهای دیگر برای نجات خود ازشر قذافی هستند، برای اولین بار شورای امنیت سازمان ملل به اتفاق آراء با تصویب قعطنامه تاریخی شماره 1970 اعلام موضع کرده است. این قطعنامه تاریخی شورای امنیت میتواند برای ملت ایران بدعتی مفید و موئثر باشد. شورای امنیت سازمان ملل به اتفاق آراء و به نحو بی سابقه ای جنایات قذافی را علیه مردم لیبی محکوم کرده و از دیوان بین المللی حقوق بشر برای اولین بار خواستار شده است که جنایات او را علیه بشریت مورد بررسی قرار دهند.

این دو رویداد بسیار می تواند در آینده برای مردم ایران مفید واقع گردد، آنچه امروز در ایران می گذرد اگر چه هنوز از نظر بین المللی توجه لازم در موردش اعمال نشده است اما در نفس عمل با آنچه قذافی در لیبی انجام می دهد متفاوت نیست، در هردو کشورحکومت های مورد تنفر مردم از همه امکانات برای سرکوبی مخالفان خود استفاده می کنند.در لیبی مردم بر مقاومت خود به خشونت دست زده و آن را دفاع مشروع می دانند، در ایران مبارزات بدون خشونت است اما حکومت از اعمال هیچگونه خشونتی خودداری نکرده است.

دربلند مدت حوادث لیبی هرچند به درازا کشد از زوایای گوناگون برای مردم ایران آموزنده خواهد بود. نه تنها ماهیت نظام قذافی و آنچه بر ایران حکومت می کند از شباهت کامل برخوردار است بلکه در هردو رژیم عدم مشروعیت از مسائل اساسی حکومتهاست، وهمچنین در ساختار سیاسی و اقتصادی نیزشباهتهای این دو نظام بی شمار است. هردو اقتصاد وابسته به نفت هستند و در هردورژیم از درآمد نفت برای سرکوب مردم سوء استفاده می شود. از نظر ساختار اجتماعی میان دو ملت تفاوت های بسیارآشکاری وجود دارد: لیبی جامعه ای است قبیله ای در حالیکه ایران جامعه ای است مدرن و شهری اما آنچه این دو نظام را بیشتر مشابه کرده است عدم مشروعیت و پایبندی حاکمان به زور و خشونت است به جای رضایت مردم.
پاریس

هشتم مارس دوهزارویازد

دیدگاهتان را بنویسید