دسته‌ها
نظرات خوانندگان ارجمند

نظریکی ازدوستان : در مورد پروفسور جمالی:- وقتی من با کارهای تحقیقاتی استاد بزرگ …

نظریکی ازدوستان

در مورد پروفسور جمالی:-

وقتی من با کارهای تحقیقاتی استاد بزرگ، پروفسور جمالی، در روزهای اول آشنا شدم به حیرت فرو رفتم. برایم باور نکردنی بود که کسی را پیدا کنم که این ادبیات ما را اینچنین زیبا، عمیق و فلسفی، روان تحلیل کرده باشد و قابل درک. این ادبیات فارسی برایم همیشه سوال برانگیز و سنگین و غیر قابل شناخت بود و شنا کردن در آن به یک شکل غیر ممکن. مدتی فکر میکردم که ادبیات ایران به همان شکلی باید باشد که در مدارس و دانشگاه ها در ایران تدریس میشود. ولی با آشنائی با این استاد ارجمند با تعجب دریافتم که این ادبیات و فرهنگ ما به شکلی عجیبی و واضع مسائل انسانی و سیاسی ما را میشکافد و راه حل میدهد، راه حلهای بسیار عمیق انسانی، واقعاً حیرت انگیز. در یک لحضه با مطالعه یکی از کتابهای پررفسور منوچهر جمالی ناخداگاه از جایم بلند شدم. تلنگری در من ایجاد شد، تازه درک کردم که چقدر ژرفهای انسانی و معرفتی در این ادبیات و فرهنگ ما نهفته است. در یک لحضه متوجه شدم که گم شده ای را پیدا کردم، شنا کردن در این اقیانوس بیکران که برایم غیر ممکن بود در یک لحضه ممکن شد.

این اقیانوس بیکران در یک لحضه در جلویم هویدا شد. عمق و سطح و پهنائی این اقیانوس آنچنان آشنا و شفاف شد که شنا کردن و غوطه ور شدن در اعماقش هر لحضه لذتی و شعفی دیگر دارد و آزادی را انسان به تمام معنی در این اقیانوس حس میکند. انوع و اقسام فت فنون شنا را میشود در این اقیانوس همراه با شعف آزمایش کرد و خود را دریافت و ورزیده کرد و نیرومند شد. ز نیرو بود مرد را راستی. آشنائی با استاد و نیرومندی در اندیشیدن آنچنان شادی و مسرت در من ایجاد کرد که فکرکردم که بیدار کردن ایرانیان به این گنجینه معلومات و تحقیقات خیلی سهل باشد و راه چاره. فکر کردم که خواب بودن اندیشمندان ما باید از این باشد که رخشی نیست که اینها را از خواب بیدار کند. ما آستین بالا زدیم و رخش شدیم، همچون خوان سوم رستم. آنجائی که رخش شیه میکشد و رستم را از بیم اژدها از خواب بیدارمیکند ولی در عوض رستم با رخش تند میشود که چرا او را از خواب بیدار میکند. همچو رخش ما نیز فکر کردیم که با شیهه کشیدن میشود روشنفکرها به بیم اژدهای زمانه از خواب بیدار کرد و آنها را به این گنجینه عظیم فرهنگی مصلح نمود. بعد دیدیم که وقار و غرور و تجدد گرائی در مغزها پر است و جائی برای نو اندیشی نیست و روشنفکر ما نه اینکه اجازه نمیدهند که به اندیشه جدیدی بیدار شوند بلکه حتی برای جلوگیری از بیدار شدن حاضرند شمشیر بکشند. این روزها من دیگر شیهه نمیکشم تا کسی آزرده نشود بلکه سم میکوبم که شاید یک روزی، تا خیلی دیر نشده، رستمهای بخواب رفته ما بیدار شوند. نوشتن این مقاله چیزی جز همین سم کوبیدن نیست. ولی انگار مسائل ما خیلی بزرگتر از اینها است. نسل جدیدی باید بیاید تا این خود بودن بازگردد، نو اندیشی و تفکر اندرون باز گردد. اندیشیدن بدون خود بودن محال است. از اندیشه جان برفشانم همی… فردوسی

در آشنائی اول با پروفسور منوچهر جمالی او را شخصی یافتم بسیار افتاده همچون یک گارگر، شخصی معنوی و دینی ولی نه دین دار. او را شخصی یافتنم زنده، پر از زندگی، راست نه فقط راستگو. او را شخصی یافتم با اعتماد به نفس عجیب ولی در عین حال سخت کوش و یشتکار بسیار عجیبی تشنه یافتنیها که انگار هیچ نمیداند. شگفت انگیز اینکه بعد از مدتی آشنائی با این شخص انسان متوجه میشود که این صفتها در این شخص واقعیت دارد. ایشان شخصی است شاد، با نشاط، سرزنده‌، پر از اعتماد، مطمئن، نیرومند و خردمند‌. عجیبتر از همه اینکه نوشته های 30 سال گذشته او آنچنان زیبا مسائل امروز ما را مطرح میکند که انسان را به حیرت فرومیبرد. باز هم عجیبت اینکه این مرد در نوشتن و تفکر و اندیشیدن ایستائی ندارد هنوز هر سال چندین جلد کتاب جدید منتشر میکند، نتیجه از کاوش و تحقیقاتی جدیدتر. من باور دارم که او صنم و پیر مغان ایران است.

بنده پیر مغانم که ز جهلم برهاند………………… پیر ما هر چه کند عین عنایت باشد… حافظ

ما از افکار ساده اندیشی و سطحی باید بیرون بیائیم. باید دانه شویم تا بروئیم دانا شویم. این لغت دانا از دانه است. احتیاج به پخته شدن داریم. چرا یک عده با همه تجربیات پخته نمیشوند، هزاران تجربه آنها را پخته نمیکند، چرا؟ بخاطر اینکه برای پخته شدن باید گوشت بود نه استخوان. از پررفسور منوچهر جمالی. افکارهای ما خشک و استخوان شده است، این انعطاف پذیری در ما نیست که اندیشمندان خود را بشناسیم. باید گوشت شد تا امکان پخته شدن در ما باشد. آشنائی با پرروفسور جمالی فرصتی گرانبها است مخصوصاً در این لحضات حساسس، این فرصت را باید غنیمت شمرد.

از آنجايي‌ كه‌ این استاد در تحقیقات به‌ شدت ‌بي‌پروا و سخت کوش است، افراد زيادي‌ ایشان را به این دلیل و شاید به دلیل حسادت، شخصي‌ جسور يا از خود راضي‌ تلقي‌ میكنند که بسیار و بسیار اشتباه است. درصورتیکه من شخصاً با آشنائی بسیار نزدیک با این ابر مرد ایران زمین او را فیلسوفی به تمام معنی مردمی، تک، نمونه، با متانت، بردبار،  بارز و راسخ میشناسم. تحقیقات ایشان نه تنها ایران را به فرهنگ خود زنده خواهد کرد بلکه دنیا را روزی به معرفت و عشق و انسانیت شکوفا خواهد نمود. جامعه روشنفکران ما به نظرم باید بیشتر تیز بین باشند و نگاهی خردمندانه به کارهای شگفت انگیز این مرد بزرگ داشته باشند. کارهای او نه تنها راهگشای ایران است بلکه راهگشای جهان به دانش معرفت و انسانیت و عشق است. با چنین دانشی میشود چرخ نیلوفری را بزیر آورد.

درخت تو گر بار دانش بگیرد …. به زیر آورد چرخ نیلوفری را ….. فردوسی

فلسفه فرهنگی این مرد بزرگ تا کنون چه مستقیم و چه غیر مستقیم اثرات مهمی در جامعه ما بر جای گذاشته و خواهد گذاشت. خیلی از حرکتهای واقعاً انقلابی جامعه امروز ما نتیجه تلاش شبانه روزی این مرد بزرگ است. شعارهائی چون استقلال آزادی جمهوری ایرانی.

سخنرانیها و کتابهای بسیاری از پروفسوری منوچهر جمالی در مورد جمهوری ایرانی وجود دارد که میتوان برای مطالعه در اختیار علاقمندان گذاشت.

دیدگاهتان را بنویسید