
view as word.doc — view as pdf
خلاصه گفتار
درفرهنگ ایران ، « دادگری » ، تنها شرط جهانداریست . تنها « داد» هست که حقانیت به حکومتگری وشاهی میدهد ، و با « بیداد وستمکارشدن » ، هرحکومتی وشاهی ، حقانیت به حکومتگری وشاهی را به کلی ازدست میدهد ، و ازآن پس ازحکومتگر وشاه ، « معزول » است . این « داد » هست که دادگر و داور باید واقعیت بدهد . ازاین رو ، این « داد » هست که « اصل حکومتگری یا نگهبانی» است . حکومت درفرهنگ ایران ، پیکریابی « نگهبانی جان انسانها ازآزار» و« آراستن اجتماع برپایه داد » است . فرهنگ ایران ، در « داد » ، اصل « نگهبانی جان وروان » مردمان را، از گزند ودرد و آزار میدید . داد(= داته )، بینشی هست که ازجان روان خود ِ مردمان ، پدید میآید ، تا جان ( زندگی درگیتی ) را ، ازگزند ودرد و آزار ، « نگهبانی » کند . نگهبانی جان ازگزند ، داد است که بینشیست که ازخود ِ« جان انسان » میافروزد . ازاین رو هست که درشاهنامه میآید که « ستم ، نامه عزل شاهان بود » . این مفهوم « داد » هست که حقانیت به هرشکل حکومتی میدهد ، و نبودش ، حقانیت را ازآن شکل حکومت و ازآن شخص یا ازآن دستگاه ، سلب میکند ، و فراسوی هرگونه « شریعت ومذهب وایدئولوژی » میباشد . « داد » ، تابع هیچ گونه مذهب وشریعت وایدئولوژئی نیست ، بلکه زایش وپیدایش مستقیم از جان خود انسانهاست . درست این « جان فرد انسانی » در اجتماع هست که معیاروسرچشمه نهائی وبیواسطه پیدایش داد ( داته = بیش زایشی ازگوهرانسان ) دراجتماع ، و معیارسنجش « بیداد وستم » هست .