دسته‌ها
مهمانان سخن میگویند

ایرانیان، به جای دشمنی با اسرائیل باید از این ملت کوشا درس میهن دوستی بیاموزند / بابک اسحاقی

ایرانیان، به جای دشمنی با اسرائیل باید از این ملت کوشا درس میهن دوستی بیاموزند / بابک اسحاقی

17 اردیبهشت 1389 همدمی
سهراب سپهری روزی گفته بود “چشم ها را باید شست”؛ ولی در ایران امروز باید ذهن ها و اندیشه ها را نیز شستشو داد. باید کینه های بیهوده را به دور ریخت و از دشمن سازی های خیالی برای خود دست کشید.
ما ایرانیان پس از سی سال سم پاشی رژیم، باید از نو درس میهن دوستی بیاموزیم.
برای نمونه به کشور اسراییل و مردمان آن بنگریم که حکومت اسلامی از آن ها برای ملت ایران یک هیولا ساخته است. بیائیم پیش داوری های کلیشه ای علیه اسرائیل را به دور ریزیم و با شهامت و صراحت ازاین ملت کوشا درس میهن پرستی بیاموزیم.
بیش از دو هزار سال ملت یهود برای بازگشتن به سرزمین از دست رفته شان، هر روز و هر شب دست به نیایش به سوی پروردگار بلند کردند و از یاد زادگاه پدران و خاستگاه فرهنگ و باور دینی خویش دور نشدند.

یهودیان در غم از دست دادن میهن گریستند، خون دادند و جان دادند و پس از یک دوران طولانی مبارزه و تلاش، بالاخره به سرزمین آرزوهایشان بازگشتند و با دست نسبتا خالی وطن خویش را دوباره آباد ساختند و فرهنگ و میراث خویش را دوباره زنده کردند.
یهودیان، در تلاش برای بازیافتن وطن، زبان عبری را که مدت دو هزار سال، تنها زبان نیایش بوده و کاربرد دیگری نداشت و در واقع یک زبان مرده بود، زنده کردند و دوباره به آن زبان به گفتگو پرداختند و هر واژه امروزی را که در آن زبان باستانی نیافتند، بر اساس قواعد و قوانین زبان شناسی به وجود آوردند و آن را گسترش دادند. یهودیان، زبان نیایش را نه تنها به گویش محاوره ای و امروزی مبدل ساختند، بلکه آن را زبان رسمی کشور نوخاست خویش اعلام کردند.
اسرائیلیان در وطن نویافته خویش، با دست خالی ارتشی به وجود آوردند که نه تنها از مرزهای وطن در برابر دشمنان خارجی دفاع کرد، بلکه اکنون یکی از چند ارتش بسیار نیرومند دنیا محسوب می شود. این ها همه را، اسرائیلیان با ایثار و جانفشانی و عشق به وطن انجام دادند.
جوانان اسرائیلی نه تنها از خدمت وظیفه در ارتش نمی گریزند، بلکه با هم به سختی رقابت می کنند که کدام یک به واحدهای رزمی فرستاده شوند، تا در روز آزمون، بتوانند با آنانی که به خاکشان چشم طمع دارند، در جبهه جنگ رویاروئی کنند و به قیمت خون خویش دشمن را عقب رانند.
ولی شوربختانه افرادی در میان ما ایرانیان وجود دارند، که هنوز خاطره تلخ قراردادهای ننگین ترکمانچای و گلستان، که نیمی از خاک گوهربار ایران زمین را نصیب بیگانگان ساخت، فراموش نشده، آنان همه چیز را از یاد می برند و خم به ابرو نمی آورند و آرزوی بازگشت به دوران عظمت ایران را ندارند و به دور از منافع ملی و میهنی، هر روزه فریاد “یا فلسطین” سر می دهند و در راه منافع اعراب سینه چاک می دهند تا همین اعراب مظلوم !! خلیج فارس ایران را “خلیج عربی” بخوانند (که زبانم لال و هرگز چنین مباد!).
حمایت از مظلومان و دست یاری دادن به ستمدیدگان، یکی از والاترین خصلت های ما ایرانیان است. ولی آنانی که قضیه فلسطین را به صورت حربه ای برای پیشبرد منافع ناپاک خویش درآورده اند، پروردگار را سوگند، محنت فلسطینی برایشان کوچکترین اهمیتی ندارد، بلکه می خواهند از ذلت فلسطینی نردبانی بسازند و از آن به سوی “امپراطوری اسلامی شیعه” بالا روند – و از این رو، به جای آن که فلسطینی را به صلح و آشتی با اسرائیل تشویق کنند که دو ملت بتوانند در کنار یکدیگر در صلح و صفا زیست کنند، همچنان بر طبل جنگ و خونریزی می کوبند و به فلسطینیان دستور می دهند نبرد و قتل ادامه یابد – و مبادا آن ها به فکر صلح با اسرائیل برآیند.
باید درس میهن دوستی را از اسرائیلیان بیاموزیم که هر ساله پیش از جشن استقلال، یک روز تمام به یاد سربازان عزیزی که در راه دفاع از میهن جان باخته اند، یک روز به سوگ می نشینند و هنگامی که آژیر احترام به صدا در می آید، همگان به مدت یک دقیقه به پا خاسته و سکوت می کنند.
با نزدیک شدن سالروز استقلال، مردم سر در خانه های خود و بالکن ها را با پرچم اسرائیل زینت می بخشد و همه رانندگان پرچم آبی و سفید اسرائیل را بر پنجره اتومبیل به اهتزاز در می آورند. ولی مردمان شیعه مذهب ایران، جز بزرگداشت یاد شهیدان راه اسلام و سروران دینی، چه هنگام به یاد سربازان جان باخته وطن به سوگ می نشینند؟ چه هنگام یاد بابک خرم دین و مازیار را آن گونه که شایسته این نمادهای ایران دوستی بوده، گرامی داشته ایم؟
پرچم سه رنگ شیر و خورشید ایران را نیز از ما گرفتند و به جای آن علامتی قرار دادند که با ایران و ایرانیت همخوانی ندارد.
باید درس میهن دوستی را از اسرائیلیان بیاموزیم که سرود ملی کشورشان را در پایان هر مجلسی، از عروسی گرفته تا کنسرت، و از تئاتر تا همایش ادبی، و از مجالس جتماعی تا رویدادهای ورزشی، همه جا می نوازند.
از اسرائیل درس میهن پرستی بیاموزیم که سربازان این کشور رایگان سوار اتوبوس و قطار میشوند و هر شهروند اسرائیلی خود را موظف میداند سربازی را که در کنار جاده منتظر ایستاده، با اتومبیلش به مقصد برساند.
از اسرائیلیان بیاموزیم که هر آخر هفته، مادران اسراییلی سر هر چهارراهی میایستند و به سربازانی که از پادگان بازگشته و برای تعطیلات آخر هفته رهسپار خانه خویش هستند، نوشیدنی و خوراکی هدیه می کنند و سربازان بیکس و تنها را هنگام تعطیلاتشان در خانه های خود میهمان می کنند، تا آنان نیز در تعطیلی آخر هفته گرمای خانوادگی را احساس کنند.
اسرائیلیان بر فرزندان خود اسامی بزرگان و دلیران میهنشان را می نهند تا نام و یاد قهرمانانشان را گرامی دارند.
ولی برخی از ما ایرانیان، در کمال شگفتی، بر خود نام تیمور، چنگیز و اسکندر می گذاریم. آیا در جایی دیده اید که یک یهودی نام فرزند خود را خدای ناکرده هیتلر یا آیشمن بگذارد ؟
باید درس سازندگی را از اسرائیل بیاموزیم که تا شصت سال و چند سال پیش این کشور بیابانی بی آب و علف بود، که حتی سربازان انگلیسی که قیموت این سرزمین را به عهده داشتند، با اکراه آماده خدمات در این جا بودند. ولی امروز اسرائیل پس از شصت و چند سال سازندگی، به پیشرفته ترین کشور خاورمیانه مبدل گردیده که دستاوردهای علمی و پزشکی دانشمندان آن زبانزد ملت های دنیا است و بیش از یک دو جین از جوائز نوبل را دانشمندان اسرائیلی و یهودی دریافت کرده اند که نشان سپاسگذاری دنیا نسبت به خدمات آنان بوده است.
در همان روزها و ساعاتی که جوانان ایرانی و افراد متعصب مذهبی را به خیابان ها می کشانند تا فریاد “مرگ بر اسرائیل” سر دهند و برای تروریست های حماس و ادامه آدم کشی و خونریزی در منطقه سینه چاک کنند و شعار جهاد و شهادت دهند، شیوه آبیاری قطره ای که توسط کارشناسان اسرائیلی ابداع شده، زمین های کشاورزان بسیاری از نقاط دنیا را سیراب میکند، کشفیات پزشکان اسرائیلی جان میلیون ها نفر را در جهان هر روزه نجات می بخشد، گروهای کار ورزیده امداد ارتش اسرائیل صدها زلزله زده را از زیرآور بیرون می آورند و بیمارستان صحرایی اسراییل در نوع خود در جهان بی نظیر است.
درست در همان هنگامی که جوانان تحصیل کرده و دانشور اسرائیلی مشغول ساختن شیوه های جدید کامپیوتری و تکنولوژی و پزشکی و صنعت و کشاورزی هستند، حکومت اسلامی در ایران به ساخت آخرین مدل موشک شهاب وقت می گذراند تا با این سلاح کشنده، منطقه و دنیا را به آتش و خون بکشد.
این حکومت در طول سی سال فرمانروائی بر مردم ایران، چه دست آوردی جز جنگ و ترور به دنیا هدیه کرده است؟
ایرانیان میهن دوست، باید به جای دشمنی با ملت باستانی اسرائیل، که از دیرباز دوست و دلسوز ملت ایران بوده، از آنها درس کشورداری و عشق به وطن بیاموزند.
در همان زمانی که احمدی نژاد، به دروغ و با فریب ادعا می کند که اسرائیل به زودی نابود می شود و فرو می پاشد و این سرزمین به اشغال بنیادگرایان کوردل و متعصب حماس و جهاد اسلامی در می آید، اسرائیلیان با کوشش و سازندگی و ابتکار و دانش خود، کشوری می سازند که درآمد سرانه مردم آن به سی هزار دلار در سال می رسد که از مجموع درآمد سرانه همه کشورهای عرب همسایه اسرائیل بیشتر است – و مقایسه آن با درآمد سرانه مردم سرزمین نفت خیز و ثروتمند ایران، عرق شرم بر پیشانی من که عاشق آن سرزمین هستم، می نشاند.
در همان حالی که جمهوری اسلامی، مردم ایران را به خاطر آزادی خواهی به زندان می اندازد و شکنجه می کند و به چوبه دار می آویزد، اسرائیل، تنها دولت دموکراسی منطقه، به شهروندان خود از هر مذهب و قومیتی آزادی بیان، مذهب، قلم و اندیشه اعطا می کند و در راستای آزادی بیان تاحدی پیش می رود که نمایندگان عرب در پارلمان اسرائیل انتقادها و اعتراضاتی علیه این کشور بیان می کنند که در حکومت های دیگر ممکن است به “خیانت” تعبیر شود و گوینده آن را در برابر جوخه آتش قرار دهد.
در دموکراسی اسرائیل، حتی نخست وزیر و رنیس جمهوری را اگر مرتکب خطائی شده باشند، به دادگاه می برند و محاکمه می کنند و اگر گناهنکار شناخته شوند مجازات می گردند. ولی شوربختانه در زادگاه من ایران، که همیشه قلبم به خاطر آن می تپد، ندا آقا سلطان ها را در وسط خیابان به جرم آزادیخواهی به خون میکشند و خم به ابرو نمی آورند و ذره ای ناراحتی وجدان ندارند.
از آن جا که ما همگان، ایران را دوست داریم و برای سربلندی آن نگرانیم، پس باید آن گونه که سهراب سپهری گفته بود، چشمها را بشوئیم و جور دیگر به دنیا بنگریم و کینه را به دور ریزیم و از کشور و ملت دوستی چون اسرائیل یاد بگیریم و دست دوستی آنان را بفشاریم.

نوشتۀ: بابک اسحاقی – تل آویو

دیدگاهتان را بنویسید