ناصز مستشار – برلین
هرچند شاه تلاش می ورزید تا جنیش اسلامی در آمیخته با مارکسیسم را غیر شرعی جلوه دهد اما چون از مرجعیت روحانیون ارشد برخوردار نبود تمام گفته هایش به خود جنبه تبلیغاتی گرفته بود وهیچ اثری نمی گذاشت وبه ضد خودش عمل می نمود .امپریالیسم امریکا بدنبال مرجعیتی بود که از جایگاه مذهب با جنبش مارکسیست اسلامی به نبرد برخیزد که برای این سناریو روحانیون ضد شاه بهترین پتانسیل و آمادگی ومشروعیت را داشتند.
خمینی در تمام دوران مبارزه با شاه وپس از آن سرسختانه با کمونیستها مبارزه کرده است. خمینی در فردای بیست ودوم بهمن سال پنجاه وهفت از تظاهرات مسالمت آمیز چریکهای فدائی برای عرض تبریک پیروزی انقلاب به پیشگاهش جلوگیری به عمل آورد ومردم را از پیوستن به آنها منع کرد واز جانب دیگر مهندس بازرگان حزب توده را برابرمصوبه مجلس در دهه سی ممنوعه اعلام نمود که در همین راستا نخبگان سیاسی از معاهدات پشت پرده امریکا با روحانیت سخن گفتند.برای امپریالیسم امریکا پدیده ائی بنام معمر قذافی با سوسیالست اسلامیش که در یگانه کتابش بنام سوسیالسم سبز انتشار یافته بود و تمام شمال افریقا وخاورمیانه را به خطر انداخته بود بسیار نگران کننده ارزیابی می نمود . ریشه یابی اندیشه های مشابه به قذافی آرامش امریکا را در ایران برهم می زد لذا امریکا در صدد بر آمده بود تا ریشه کمونیستها و اسلامگریان نزدیک به ایده های سوسیالیستی را بوسیله روحانیون براندازد.در این میان امام موسی صدر مانع قدرت گیری خمینی شده بود که اورا قذافی به اشاره خمینی از سر راه قدرت گیری خمینی برداشت.فراموش نگردد امام موسی صدر با شاه رابطه خوبی داشت و همیشه تشکیل حکومت اسلامی را ناروا می دانست بهمین خاطر حواریون خمینی بنام های مستعار مقالات توهین آمیزی علیه موسی صدر می نوشتند وبعدها اصطلاح امامت را نیز برای خمینی بکار گرفتند که در همین راستا همه روحانیون را وادار ساختند که با امامت خمینی بیعت نمایند وهرکس که این اصل را نپذیرفت از میان بردند.
در آغاز جنبش مسلحانه در دهه پنجاه ،دکتر حبیب الله پیمان کتابی را به تحریر در آورده بود که در آن از اقتصاد سوسیالیستی استنتاج می شد و همان موقع هاشمی رفسنجانی بلافاصله به آن کتاب واکنش نشان وآن کتاب را مورد تائید قرار نداد و از انتشار جلد دوم آن نیز جلوگیری بعمل آورد.روحانیت در دو جبهه جانانه می جنگید : جبهه اول روحانیت مبارزه با افکار جهانی لیبرالیسم بود که همچنان ادامه دارد و مدرنیسم شاه در کنار دست آورد های غرب را نیز شامل می شد که کمونیست ها نیز همان خطوط روحانیت را به نوعی دیگر پیگیری می کردند وعملا با روحانیت هم جبهه بودند. جبهه دوم روحانیت را مبارزه با ایده های کمونیستی تشکیل می داد چراکه آنها مالکیت را آنقدر مقدس می شمردند که از بین بردن آنرا برابر با الحاد تلقی می نمودند. روحانیت به یک اندازه به لیبرالیسم وکمونیست نمی تاخت بلکه به کمونیستها بیشتر حمله می کرد وآنهارا نجس ومرتد می دانستند ومبارزه با آنها را در سرلوحه خود قرار داده بودند اما امپریالیستها را مدارامی کردند وبه آنها همیشه اشاره می کردند که عاقبت روحانیت نجاتبخش مالکیت خواهد بود. کمونیست ها هم با امپریالیسم تضاد دارند هم با اسلامی گرائی واپسگرا! طبق تئوری کمونیستها ،سوسیالیسم پس از احتضار امپریالیسم شکل خواهد گرفت نه در برگشت جهان به صدر اسلام که روحانیت بری آن تلاش می ورزد! پس شانس تاریخی کمونیستها در فردای احتضار امپریالیستهاست نه در دورانی که به اسلامگریان تعلق داشته باشد.همچنانکه کمونیستها در کنار حماس والقاعده هیچ شانسی ندارند مگر در کنار طبقه کارگر اسرائیل که گاهی اوقات در دولت نیز شرکت دارند!
سرنگونی ارودگاه سوسیالیسم بیشترین یاری ها را به روحانیت رساند و آنها برحقانیت خود بیشتر امیدوار شدند وخمینی در یک رفتار کودکانه به گورباچف نامه ائی نوشت واورا به پذیرش اسلام تشویق نمود! پس از آغاز جنگ دوم خلیج فارس وحمله دیوانه وار صدام به کویت، باردیگر خون تازه ائی به رگهای جمهوری اسلامی وارد شد.سلطان عربستان ،امریکا را از سرنگونی صدام برحذر داشت چراکه موقعیت جمهوری اسلامی در فقدان صدام را در منطقه متمرکز تر پیش بینی کرده بود ، هرچند اگر امریکا به آن عمل دست می زد از مشروعیت بالائی برخوردار بود چراکه بیشتر کشورهای عربی از امریکا حمایت می کردند اما با وجود این امریکا به توصیه سلطان عربستان گردن نهاد. اینک نیز تمام جنبش سیاسی واجتماعی مردم ایران نیز به حمله نظامی امریکا وابسته شده ودر سایه جنگ قرار گرفته است ودر انتظار تعین تکلیف واتمام دعواهای اتمی رژیم اسلامی با جهان آزاد به روز شماری نشسته است که در همینجا خواست وآرزوی جمهوری اسلامی تامین می گردد. آنقدری که جمهوری اسلامی از جنبش فراگیر مردم واهمه دارد از حمله نظامی امریکا نمی هراسد.
رژیم می پندارد با حمله نظامی امریکا موقعیتش تحکیم می شود ومی تواند جنبش مردم را نیز درهمان حین سلاخی نماید اما این رژیم با قیام سراسری وفراگیر مطمئنا واژگون خواهد شد به همین خاطر برای جلوگیری از آغاز آن مانع تراشی وسد سازی می نماید. این رژیم از حمله نظامی امریکا آنچنان نمی هراسد واز سالها پیش خود را به سلاح ها گوناگون برای مقابله مجهز کرده است . جمهوری اسلامی از حالا جنبش آزادیخواهی مردم ایران را زیر پای حمله نظامی قربانی کرده است و همه را واداشته است تا موضع خود را در مورد آغاز جنگ روشن نمایند. از هم اکنون نیروهای سیاسی به آشفتگی رسیده اند ودر برابر یک دیگر موضع می گیرند و مبارزه با جمهوری اسلامی را تقدم نمی دهند که سیاست ایجاد دلواپسی وتشکیک وافتراق وتهمت همکاری اقوام با بیگانه را از هم اکنون در میان نیروهای سیاسی متدوال کرده است تا خواسته های اساسی جمهوری اسلامی تامین گردد .