دسته‌ها
مهمانان سخن میگویند

نامه ای از عباس افندی عبدالبهاء

نامه ای ازعباس افندی عبدالبهاء

ای بنده حق، جمهور ناس منتظر موعودی خونخوارند و ولي ظالمی غدار، مهديی خواهند که با سهم و سنان و شمشيری بران سيلی از خون بيچارگان جاری و ساری نمايد و شب و روز مشغول بضرب اعناق گردد و قطع رقاب فرمايد و بروجی از سرها بيارايد، ملک الموت باشد و آفت جانها گردد، خونريز شود، فتنه‌انگيز گردد، بنيان انسان براندازد و مدن و قری بر باد دهد، اطفال يتيم کند و زنان بيوه نمايد؛ …

اين را شروط حقيقت دانند و منتظر چنين موعودند و حال آنکه مظهر کمالات معنويه و مطلع انوار رحمانيه بايد محيی ارواح باشد و منعش اجسام، جان بخشد نه جان گيرد، سبب حيات شود نه علت ممات گردد، آباد کند نه خراب نمايد، شرق منور کند غرب معطر نمايد، بيچارگان را ملجأ و پناه گردد و نادانان را آگاه کند، ظالمان را عادل نمايد و غافلان را عاقل کند، درندگان را خلق و خوی رحمانی بخشد و گرگان را اغنام الهی نمايد، درنده را چرنده کند و خونخوار را رئوف و مهربان نمايد، سزاوار شخص کامل چنين است که خلق و خويش شکرين و انگبين باشد، لطف، او را سزاوار نه قهر، شهد، او را لايق نه زهر، لکن چه توان نمود که نفوس غافلند و جاهل لهذا درنده خواهند و خونريز و خونخوار طلبند و ظالم و غدار جويند، اين چه نادانی است و اين چه جهل و غفلت در عالم انسانی. شما بايد بر قدم حق حرکت نمائيد بجميع من علی الارض مهربانی کنيد و بکافه ملل آشنائی نمائيد عالم بشر را شهد و شکر گرديد و نوع انسانی را محبت و رأفت فرمائيد درمان هر دردمند گرديد و مرهم هر زخم ديده مستمند شويد مونس دلها گرديد و محيی جانها شويد تا مظهر رحمت کبری گرديد.

دیدگاهتان را بنویسید