اندیشیدن در فرهنگ ایران، بیرون آوردن شیرابه و مان ِتجربیات از پدیده ها و معلومات و گفتارهاست. حقیقت (= راستی) در فرهنگ ایران، در درون و شیرابه و مان (مانا = معنا) چیزها، یا «تخمه های هستی» میباشد. شیرابه یا مان ِچیزهارا، دو گونه میتوان یافت. یا باید آن دانه ها و تخم ها را فشرد، و یا باید آنهارا پُخت. از این روهست که فردوسی میگوید که «خرد، خام گفتاهاراپـزد». خدای راستی یا زایاننده حقیقت از چیزها و انسانها، «رشن» است، که خدای چرخُشت بود. او شیره انگور و نیشکر و کنجید و بزرک و پنبه دانه … را در چرخشت میزایانید، و حقیقت را از گوهر چیزها بیرون میآورد. راه دیگر رسیدن به حقیقت و راستی، پُختن است. در پختن، شیرابه (اشه = آش) چیزها از درون چیزها، «آش-کار» میشوند. این بود که گرمائیل (سیمرغ) و ارمائیل (آرمئتی)، آشپز یا خوالیگر ضحاک میشوند، بلکه بتوانند کام خونخوارگی و قسا و تمندی او را بکاهند یا تغییر بدهند. خوالیگر، از واژه «خوال = خوا آل» ساخته شده است و «خوا = اخو» به معنای تخم است، و خوال به معنای «تخم های ارتای خوشه یا سیمرغست». خرد، درست این خوالیگریا آشپزهست، چون آتش جان هر انسانی، گرمائیل است که از روزنه های تن هر انسانی که آرمتئی است، تبدیل به حواس یا اندام شناخت میشوندکه خرداست.
دستهها