Categories
چاشنی های اندیشه

در فرهنگ ایران، برترین مرجعیت در حکومت، خرد بنیادی خود انسانهاست …

در فرهنگ ایران، برترین مرجعیت در حکومت، خرد بنیادی خود انسانهاست، نه گاتا و نه قرآن و نه انجیل و … نه کاپیتال مارکس ، و نه کتابی دیگر، و نه ایدئولوژِهای دیگر، و نه بینش و تخصص یک رهبر.

note: gemeinsinn, common sense, doctrine, individuality, collectiveness, reason, political reason, society vs. closed belief systems

READ MORE @ http://www.jamali.info/chashniha > has still to be uploaded

دسته ها
Categories
چاشنی های اندیشه

استوانه کوروش. چرا کوروش به خدای مردوک روی میآورد؟ …

استوانه کوروش. چرا کوروش به خدای مردوک روی میآورد؟
هخامنشیان، «ارتائی»، یعنی « سیمرغی » بودند
ارتای خوشه ( ارتا خوشت ) استوار بر« آفرینش جهان درهمآفرینی خدایان» است.
این را همبغی (= انبازی= نریوسنگی) مینامیدند.
آنها میتوانستند ، یهوه یا مردوک یا خدایان مصریا هر جامعه دیگر را« انباز در آفرینش جهان» بدانند.
اهورامزدای کوروش،
همان ارتاخوشت بود، نه اهورامزدای زرتشت.

NOTE: why does Cyrus address Marduk as a deity and not any other god/deity on the Cyrus Cylinder. Religious plurality

 READ MORE @ http://www.jamali.info/chashniha > has still to be uploaded

Categories
آفریدن ملت وحکومت ، برشالوده ِ« منش مردمی »

آفریدن ِملت وحکومت ، برشالوده ِ« منش ِمردمی » – حافـظ ،آفرینندهِ«منش ِمردمی ِ» مـلـّت وحکومتِ نـوین ِایران – رنـدی = آئین مِهـر « حافظ ِ مهر آئیـن » …

VIEW THIS ARTICLE AS WORD.DOC — VIEW THIS ARTICLE AS PDF

آفریدن ِملت وحکومت ، برشالوده ِ« منش ِمردمی »
==============================
حافـظ ،آفرینندهِ«منش ِمردمی ِ»
مـلـّت وحکومتِ نـوین ِایران
==============================
رنـدی = آئین مِهـر
« حافظ ِ مهر آئیـن »
«نخستین عنصر آفریننده » ، درهمه چیزها،
مهرودوستی وعشق است

بردلـم، گـَردِ سـتم هـاست ، خـدایـا مپـسـنـد
که مکـدّرشـود ، آئـیـنـهِ « مهـر آئـیـنـم »
حافظ
==============================
همه ستم ها وآزارها،نمیتوانند «آئین ِمهر»
یا « منش ِمردمی» راازگوهرانسان،بـزداینـد
==============================
ما قصهِ سکـندر ودارا ، نخوانده ایم
ازمـا ، به جـز حکایتِ مهرو وفا مپرس
چرا درفرهنگ ایران
خدا،« جام باده » ایست که خودرافرومیریزد، و
با مردم (= مر+ تخم ) میآمیزد، وبا این مهـر، جان مردم میشود؟
********************************************
د وســت ِحافـط کیست؟
ایرانیان، خدای خود را
« زوُش= دوسـت = محبوبه » خود مینامیدند
انسان وخدا ، « دوست » هـمدیگـرند
باغ بهشت وسایهِ طـوبی وقـصروحـور
با خاک کوی « دوست » برابرنمیکنیم

حافظ شیرازی ، درهمان راستای ِ فرهنگ ایران ، قدرت و« ترس ازقدرت » را گرانیگاهِ دین واجتماع و تاریخ نمیداند ، بلکه « مهر » را ، بنیاد آفرینش وخرد ورزی و پیوند میان انسان با خدا (= اجتماع وطبیعت وگیتی ) میداند . خدا به انسان مهرمیورزد ، چون این تخم ِ خوشهِ وجودخودش « ارتا = هوفـری= مهروزیبائی بـِه » هست که درهرانسانی کاشته شده است ، و آتش جان یا فطرت وگوهراو( اخو= خوی ) هست . ازاین رو، نه درخدا ، قدرت می بیند ، ونه با ترس ازامراو، نیکی میکند وبا ترس ازنهی او ، ازبدی میپرهیزد ، و نه درحکومت ، قدرت میخواهد ، و نه علاقه ای به خواندن تاریخ قدرتمندان دارد ، بلکه او فقط « بینش مهری » دارد .

Categories
آفریدن ملت وحکومت ، برشالوده ِ« منش مردمی »

حافـظ ،آفرینندهِ«منش ِمردمی ِ» مـلـّت وحکومتِ نـوین ِایران – پسندیدن ِآزارِجان انسانها ، تنها گناه ، درفرهـنگ ایرانست …

VIEW THIS ARTICLE AS WORD.DOC — VIEW THIS ARTICLE AS PDF

آفریدن ِملت وحکومت ، برشالوده ِ« منش ِمردمی »

حافـظ ،آفرینندهِ«منش ِمردمی ِ»
مـلـّت وحکومتِ نـوین ِایران
============================

پسندیدن ِآزارِجان انسانها ،
تنها گناه ، درفرهـنگ ایرانست

« فـرهـنگ ِ رنـدی »
فرهنگ ایران،فرهنگ رندیست

مباش درپی آزار و ،  هرچـه خـواهـی کــُن
که در« شریعـت ما » ، غیرازاین ، گناهی نیست
حافظ

سر ِمایه ِ مـردِ سـنگ وخـرد
زگیتی ، بی آزاری اندر خورد
فردوسی
============================

نیازردن جان ِانسان
بنیادفرهنگ ایرانست

«جان انسان » درفرهنگ ایران،
اولـویـت بــر
« ایمان به هرشریعت وایدئولوژی ومذهبی» دارد
============================

انسان ، هرمذهبی وعقیده ای نیزکه داشته باشد
جان وخردش ، نباید آزرده شود

جان = جی+یان = خانه زندگی = خانه عشق = خانه خدا

فرهنگ ایران ، فرهنگ رندی هست
———————————

نیازردن جان وخرد ، شالوده فرهنگ ایران یا « فرهنگ رندی » است . چرا ، « شیوه رندی » ، فرهنگِ جوشیده ازکاریز گوهر مردم ایران بوده است وهست وخواهد بود  ؟

درحافظِ رند ، این« منش مردمی » یا « بـِه منشی=بهمنشی ِ» فرهنگ ایرانیست ، که بهترین عبارات خود را می یابد . « بـِه یا بِهی » ، نام زنخدای بزرگ ایران خرّم= بیدُخت= دی است (زهره = خدای زیبائی وعشق وشادی و فجر ِروشنی ) است . « بهمنشی » ، به معنای « همگوهروهم منش خدای خرّم یا زهره  بودن» است .

فرهنگ ایران ، فرهنگ رندی هست . نام خدایان بزرگ ایران ، که نخستین عنصر یا فطرت هرانسانی هستند ، « رنـد » بوده است .  عمرخیام ، شیوه تفکر رند ی را دریکی از رباعیات خود ، بسیار دقیق وبرجسته ، عبارت بندی کرده است :

رندی دیدم ، نشسته برخنگ ( اسب) زمین
نه کفر و نه اسلام و نه دنیا و  نه  دین
نه حق ، نه حقیقت ، نه شریعت ، نه یقین
اندر دو جهان ، کـرا بود  ، زَهـره  این ؟

کیست که چنین گستاخی وجسارتی داشته باشد که پشت به ایمان به همه مذاهب وعقاید ، و به آنچه همه  آنها حق وحقیقت ویقین میدانند بکند ؟ چنین انسانی ، « رند » هست .

Categories
آفریدن ملت وحکومت ، برشالوده ِ« منش مردمی »

آفریدن ِملت وحکومت ، برشالوده ِ« منش ِمردمی » – حافـظ ،آفرینندهِ«منش ِمردمی ِ» مـلـّت وحکومتِ نـوین ِایران – حافظ، از رخ ِاندیشهِ زیبا ، نقاب را میگشاید …

VIEW THIS ARTICLE AS WORD.DOC — VIEW THIS ARTICLE AS PDF

حافظ میگوید ، که همه مذاهب وعقاید ، ، برغم ادعای آنکه « خود ، تنها دارنده منحصربه فرد حقیقت واحد هستند » باهم درجنگند ، به علت آنکه هیچکدام ازآنها حقیقت را نمی بیند . اگرآنها حقیقت را می دیدیدند ، هیچگاه باهم نمی جنگیدند ، چون بینش حقیقت ، آشتی وشادی وهمداستانی میآفریند .
این اندیشه ژرف ومتعالی ومردمی ، نه تنها گرانیگاه همه اشعارحافظ میباشد ، بلکه دراصل نیز گرانیگاه فرهنگ اصیل ایران بوده است . فرهنگ اصیل ایران ، دراندیشه های حافظ ، رستاخیز خود را می یابد . برشالوده این سراندیشه است که ملت وحکومت (= شهر= خشتره ، مدنیت = شهرگانی) بنا میشود ، و این سراندیشه است که دریکایک اندیشه های حافظ ، گسترده شده است .

Categories
آفریدن ملت وحکومت ، برشالوده ِ« منش مردمی »

آفریدن ِملت وحکومت ، برشالوده ِ« منش ِمردمی » – حافـظ ،آفرینندهِ«منش ِمردمی ِ» مـلـّت وحکومتِ نـوین ِایران – چرا حافظ شیرازی – از« اخلاق ودین ِ قضائی-احتسابی» رو بـرمی گـردانـد ؟

VIEW THIS ARTICLE AS WORD.DOC — VIEW THIS ARTICLE AS PDF

دانی که چنگ وعود، چه تقریر میکنند
پنهان خورید باده ، که تعزیر میکنند
گویند ، رَمز عشق ، مگـوئید ومشنوید
مشکل حکایتی است که تقـریر میکنند – حافظ

آهنگ موسیقی میگوید که چون باده را که سرچشمه راستی ( پیدایش حقیقت ازگوهرانسان) وشادی وجوانمردی و بینش است ، آشکارا ننوشید وریا بکنـید( نوشیدن می پنهانی ، یعنی برضد ماهیت راستی وجوانمردی وشادی ، رفتارکردن ) ،  چون طبق شریعت اسلام ( امربه معروف ونهی ازمنکر) شمارا سیاست وعقوبت خواهند کرد ، وخواهند آزرد ، و سخنی نیز ازرمز عشق ، نه بگوئید ونه بشنوید ،  و درست این بزرگترین مسئله مشکل ، برای گوهر انسانست .

Categories
آفریدن ملت وحکومت ، برشالوده ِ« منش مردمی »

آفریدن ملت وحکومت ، برشالوده ِ« منش مردمی » : حافـظ ،آفریننده«منش ِمردمی ِ» مـلـّت وحکومتِ نـوین ِایران – حافظ شیرازی: با« آزادی ازریا وزهد » هست …

VIEW THIS ARTICLE AS WORD.DOC — VIEW THIS ARTICLE AS PDF

چاک خواهم زد این دلـق ریـا ئی ، چکنم
روح را صحبت نا جنس ، عذابیست الیم

درفرهنگ ایران، پدیده صداقـت  « = راستی » ، جدا ناپذیر ازحقیقت « = راستی » میباشد . گوهرانسان ، که « حقیقت » است ،  کشش به آشکارشدن دارد ، و دراین آشکارشدن وشکفتن  که « راستی » باشد ، « شـاد وخوش » میگردد ، واگر از آشکارشدن ، باز داشته شود ، دچار« عذاب وشکنجه » میگردد و این باز داشته شدن گوهر انسان  را از آشکارشدن ، « دوزخ = دُش+ اخو= دُژ+ اخو » مینامیده اند . باز داشتن گوهر انسان ازآشکارشدن ، باز داشتن حقیقت ازپیدایش ، ونابود کردن شادی  درانسان یا عذاب درانسان هست . راستی وشادی( خوشی وسعادت ) وحقیقت ، ازهم جداناپذیرند.

Categories
آفریدن ملت وحکومت ، برشالوده ِ« منش مردمی »

آفریدن ملت وحکومت ، برشالوده ِ« منش مردمی » : فـردوسی،آفریننده«منش ِمردمی ِ» مـلـّت وحکومتِ نـوین ِایران …

view as word.doc — view as pdf

خلاصه گفتار

درفرهنگ ایران ، « دادگری » ، تنها شرط جهانداریست . تنها « داد» هست که حقانیت به حکومتگری وشاهی میدهد ، و با « بیداد وستمکارشدن » ، هرحکومتی وشاهی ، حقانیت به حکومتگری وشاهی را به کلی ازدست میدهد ، و ازآن پس ازحکومتگر وشاه ، « معزول » است . این « داد » هست که دادگر و داور باید واقعیت بدهد . ازاین رو ، این « داد » هست که « اصل حکومتگری یا نگهبانی» است . حکومت درفرهنگ ایران ، پیکریابی « نگهبانی جان انسانها ازآزار» و« آراستن اجتماع برپایه داد » است . فرهنگ ایران ، در « داد » ، اصل « نگهبانی جان وروان » مردمان را، از گزند ودرد و آزار میدید . داد(= داته )، بینشی هست که ازجان روان خود ِ مردمان ، پدید میآید ، تا جان ( زندگی درگیتی ) را ، ازگزند ودرد و آزار ، « نگهبانی » کند . نگهبانی جان ازگزند ، داد است که بینشیست که ازخود ِ« جان انسان » میافروزد . ازاین رو هست که درشاهنامه میآید که « ستم ، نامه عزل شاهان بود » . این مفهوم « داد » هست که حقانیت به هرشکل حکومتی میدهد ، و نبودش ، حقانیت را ازآن شکل حکومت و ازآن شخص یا ازآن دستگاه ، سلب میکند ، و فراسوی هرگونه « شریعت ومذهب وایدئولوژی » میباشد . « داد » ، تابع هیچ گونه مذهب وشریعت وایدئولوژئی نیست ، بلکه زایش وپیدایش مستقیم از جان خود انسانهاست . درست این « جان فرد انسانی » در اجتماع هست که معیاروسرچشمه نهائی وبیواسطه پیدایش داد ( داته = بیش زایشی ازگوهرانسان ) دراجتماع ، و معیارسنجش « بیداد وستم » هست .

Categories
آفریدن ملت وحکومت ، برشالوده ِ« منش مردمی »

آفریدن ملت و حکومت ، برشالوده ِ« منش مردمی » : فـردوسی،آفریننده «منش ِمردمی ِ» مـلـّت وحکومتِ نـوین ِایران – فـردوسـی : «انسان،کلیدِهمه بندهاست» – انسان سرفرازوسرکش وآزاد

view as word.doc — view as pdf

اینکه وجود انسان، وجود کلیدی هست ، معنای گسترده وژرفِ معرفتی و اجتماعی وحقوقی وسیاسی دارد ، ولی مفهوم ما از« کلید » ، مارا از شناختِ مفهوم اصلی « کلید » درفرهنگ ایران باز میدارد . این مفهوم ازکلید درفرهنگ ایران ، درآثارگوناگون ، ازجمله در « مصیبت نامه » عطار، زنده وروشن ، باقی مانده است . عطار درمصیت نامه ،« میکائیل » را که همان « میغ + ایل = خدای ابر» باشد ، دارنده همه « مفاتیح » میداند . البته خدای ابروباد ، همان « سیمرغ و وای » درفرهنگ ایران میباشد . بادِ نیکو در وزیدن ، گوهرهمه چیزها را باز وآشکارمیسازد . همینگونه ابر درباریدن باران ، با هنجیدن آب در تخمها ، همه تخمهارا بازمیکند ومیگشاید وگوهر آنهارا آشکار میسازد . ازین رو ، « وای به » یا سیمرغ یا میکائیل ، «کلیدِ گشایش » یا آشکارسازی همه تخمها ، درانبازشدن با تخمها هستند .

Categories
آفریدن ملت وحکومت ، برشالوده ِ« منش مردمی »

آفریدن ملت وحکومت ، برشالوده ِ« منش مردمی » : فـردوسی،آفریننده«منش ِمردمی ِ» مـلـّت وحکومتِ نـوین ِایران …

view as word.doc — view as pdf

پروتاگوراس با این اندیشه که « انسان، اندازه همه چیزهاست » ، بنیاد حقوق بشررا درغرب گذاشت . این انسانست که اندازه حکومت وقانون واخلاقست . و فردوسی با این اندیشه که « انسان، کلید همه بند هاست » ، بنیاد حقوق بشر و منش مردمی را ازنو درفرهنگ ایران ، زنده وتازه ساخت ، که نفی همه قدرتها وحکومتها و رهبرها را میکند . انسان ( مردم ) کلید هم بندهاست ، به معنای آنست که هیچ مشکلی نیست که انسان نتواند ازخودش آن را بگشاید . فردوسی که درشاهنامه ، پس از پیدایش جهان ، تصویر انسان را به عنوان « کلید همه بندها » کشیده است ، با این عبارت ، ارج انسان (Würde=dignity ) را مشخص و برجسته ساخته است . انسان ارجمند است ، چون کلید همه بندهاست . این انسان ( = مردم )است که خود را درآغازپیدایشش ، را به عنوان « کلید همه بندها » میشناسد ، ومیگوید که من ، کلید همه بندها هستم . با این شناخت خود است که انسان ، مدنیت را میآفریند .