Categories
سـرمـایـه فلـسفـی ایـران جلد ۶

چـرا فرهنگ ایران فرهنگ گل وبلبل است ؟ گـُل = سیمرغ ، بلبل = سروش آشکارشدن سیمرغ درسروش آشکارشدن ارتا در«مهـروخرد» اشـه = فـنومِن= آشکارشونده حقیقت،ازگوهرخودچیزها،آشکارمیشود

VIEW THIS ARTICLE AS WORD.DOC — VIEW THIS ARTICLE AS PDF

منوچهرجمالی

چـرا فرهنگ ایران
فرهنگ گل وبلبل است ؟
گـُل = سیمرغ ، بلبل = سروش
آشکارشدن سیمرغ درسروش
آشکارشدن ارتا در«مهـروخرد»
اشـه  = فـنومِن= آشکارشونده
حقیقت،ازگوهرخودچیزها،آشکارمیشود

بلبل ازفیض گل آموخت سخن، ورنه نبود
اینهمه قول وغزل، تعبیه درمنقارش- حافظ
گوش بگشای که بلبل به فغان میگوید :
خواجه ، تفصیرمفرما،….. گل توقیق ببوی- حافظ

سیمرغ (=هما= عنقا= ققنس=سمندر=اردیبهشت= فروردین ..) و «سروش » ، دو خدای ایران هستند که نامشان هیچگاه در ادبیات ایران، فراموش نشده است وهرگز  نخواهد شد . این دو خدا ، خدایان خانواده سام وزال ورستم بوده اند ، وپیوند ناگسستنی با همدیگر داشته اند . آنچه درسیمرغ هست ، درسروش، آشکارمیشود /سیمرغ ، درون وگوهر خود را درسروش مینماید ، و هرانسانی، سروش ویژه خود را دارد . سروش ، یکی ازپنج بخش فطرت انسان درفرهنگ ایرانست . سروش، پیکریابی « فردیت انسان و استقلال بینش فرد انسانی » است . به عبارت دیگر، حقیقت ، بیواسطه ازدرون هرفردی به او، آشکارمیشود . سیمرغ که ارتا باشد ، درسروش ، آشکاروپیدا میشود . این روندِ آشکارشدن را یونانیها ، « فنومن » میگفتند ، فرهنگ ایران بدان « اشه » میگفته است که واژه « آشکار» ازهمان ساخته شده است . خدا یا حقیقت که درژرفای بن ، تاریکست ، درتحول گوهری ، پیدایش می یابد . آنچه دردرون هست ، تبدیل به چیزبرونی میشود . درونسو، برونسومیشود و ازبرونسو ( پدیده ، فنومن ) میتوان ، حقیقت یا گوهرهمه چیزهارا شناخت ( فنومنو لوژی = پدیده شناسی) . خانواده رستم بدان ، « پیدایگی» میگفتند . هنوز بلوچ ها به زاده شدن، « پیدا شدن » میگویند . انسان دراثراین « اشه یا شفافیت ودرون نمائی خدا که حقیقت درون هرچیزیست » ، میتواند « گوهربین » باشد ، و نیک را ازبد تمیزبدهد . ارتا ، « گوهرتاب » است . گوهرتاب ، به پیراهنی که زنان در موسم گرما دربرمیکنند، میگویند که چنان لطیف ونازک میباشد که بدنشان از اندرون مینماید.

Categories
سـرمـایـه فلـسفـی ایـران جلد ۶

درفرهنگ ایران حقیقت، فـوران میکند وآشکارمیشود ولی دروغ ، روشـن میسازد « اَشـا»: آنچه آشکار(اشا+کار)میشود

VIEW THIS ARTICLE AS WORD.DOC — VIEW THIS ARTICLE AS PDF

منوچهرجمالی

درفرهنگ ایران
حقیقت، فـوران میکند وآشکارمیشود
ولی دروغ ، روشـن میسازد
« اَشـا»: آنچه آشکار(اشا+کار)میشود

درفرهنگ ایران ، تخم یا اصل یا نخستین عنصر (ارتا=اخو= axv=xva ) یا بُن، که آبستن به حقیقتست، فوران میکندو میجوشد وازخود لبریزمیشود .درجوشش وفوران ِ1-«نقش ورنگ » و 2-« نوا و آهنگ موسیقی » و 3- « عطریا بوی خوش » ازخود ، شادی و تندرستی ونیرومندی وجوانی ( بُرنائی = پُـرنای ) خود را می یابد. غنای خود را در فراسوی خود می بیند وحس میکندو می یابد . در1- نقش ورنگ و2- بوی و3- موسیقی ، ازگوهرخود از« اخو= خوی » خود ، کام می برد .

Categories
سـرمـایـه فلـسفـی ایـران جلد ۶

درفرهنگ ایران « خـود » ، به معـنای ِ « تخم ، یا اصل آتـش » است «خود»،همان معنای«خدا» رادارد

VIEW THIS ARTICLE AS WORD.DOC — VIEW THIS ARTICLE AS PDF

منوچهرجمالی

درفرهنگ ایران
« خـود » ، به معـنای ِ
« تخم ، یا اصل آتـش » است
«خود»،همان معنای«خدا» رادارد

چرا « خود که اصل آتشست » ، ابلیس ساخته شد ؟

درفرهنگ ایران « خود=xvat » ، تخم آتش است . تخم ، به معنای اصل ومبدءوسرچشمه است . انسان، خودیسست که اصل وذات آتش میباشد . ایرانیان، با این تصویرچه میگفتند؟ این سخن، چنانچه پنداشته میشود ، یک تشبیه شاعرانه نبوده است . انسان ، خود را « اصل آتش، گوهرآتش» میدانسته است که حبه ای یا اخگری از« کانون آتش» که خدا یا ارتای خوشه ( اردیبهشت)است درتن (آتشکده ) او قرارگرفته است. « خود » ، تخم خدا، یا به سخنی دیگر، فرزند خدا وهمگوهرخدا، وآفریده ایست که برابر با آفریننده اش هست . فرهنگ ایرانی برپایه برابری « آفریننده با آفریده » بنامیشود ، وبه کلی برضد تصویر خدایانیست که برترازانسان ، وحاکم برانسان و خواهنده اطاعت وتابعیت ازانسانند . به عبارت دیگر، «خدا=xva-daay » و«خود= xvat=xva » باهم برابرند، چون همگوهرند ، چون هردو « ازخود = قائم به ذات » هستند  . خدا « xva-daay» ، بیان معنای واژه ِ خود وخوا«xva= xva-t » هست که تخم وخایه( تخم مرغ ) باشد که ازخود ، تحول می یابد و خودرا همیشه ازنو میآفریند . به عبارت دیگر، خدا ، همان واژه خود وخوا ( xva-t=xva ) هست که معنای خودرا گسترده و به عبارت آورده است . آنچه درباره آفریننده گفته وسروده میشود ، درباره گوهرخدائی فرد هر انسانی هم هست . خدا درخودها ، امتداد می یابد و خودرا می پراکند وپخش میکند . خدا وخود ، دردوجهان گوناگون نیستند. خدا که خوشه است ، درهرتخمی ازخود ، هست . این اندیشه ، گواه بر« یقین فوق العاده انسان به خود» هست که سرچشمه همه آزادیها ازهمه قدرتهاست ، وطبعا هرقدرتی درپیدایش، با این « یقین انسان به خود » ، گلاویزمیشد . هرقدرتی باید این رابطه انسان باخدا، واین تصویررا حذف ونفی و طردکند، تا بتواند دوام بیابد . دوواژه « خدا » و« خود » ، بیان ِ یکی از برجسته ترین اندیشه های ژرف ایرانیست که درکمتر زبانی یافت میشود  . هیچ قدرتی نمیتواند « ازخود بودن هرانسانی » را بپذیرد . اینست که هرقدرتخواهی ، با گوهرانسان که آزادی ( ازخودبودنست) گلاویزمیشود . فرهنگ ایران ، درستیز همیشگی باقدرتهای حکومتی ودینی واقتصادی درتاریخ بوده است .و قدرتها ، درست هزاره ها پیش ازتاریخ ودرتاریخ ، برضد این یقین انسان به خودش ، جنگیده اند و کوشیده اند این یقین را از« خود ِ انسان » بگیرند . چگونه میشود دربرابرچنین آرمانی ازانسان ، انسانی خلق شود که بگوید :

Categories
سـرمـایـه فلـسفـی ایـران جلد ۶

چرا، آزادی واستقلال ، « بَـد » شد ؟ چرا ، اندیـشیـدن ، «خودراخداانگاشتن» و«ضدِخدا»شد؟

VIEW THIS ARTICLE AS WORD.DOC — VIEW THIS ARTICLE AS PDF

منوچهرجمالی

چرا، آزادی واستقلال ، « بَـد » شد ؟
چرا ، اندیـشیـدن ،
«خودراخداانگاشتن» و«ضدِخدا»شد؟

واژهِ « بَــد» ،
به معنای«آزادی واستقلال انسان» است
واژه « مـنی کردن »،
به معنای « اندیشیدن» است

فرهنگ ایران، با مفهوم «جان ِانسان » ، بنیادِ « آزادی واستقلال فردی انسان » را گذاشت ، و این قدرتهای دینی وسیاسی بودند که هزاره ها درتاریخ ، برضد این بنیاد آزادی واستقلال ِ فطری ِ فرد انسان، جنگیده اند، تا این آزادی واستقلال فطری انسان را ،  طرد و منفورو پایمال سازند ،  و دراین راستا ، سراسر مفاهیم وواژه های مربوط به آزادی واستقلال ِفردی انسان را درتاریخ ، مسخ و تحریف کرده اند . ما با زبانکاوی ، یا« حفاریات زبانی » ، میتوانیم ، این تحریفات ومسخسازیها را بیابیم و بزدائیم و ازنو، چهره آزادیخواهی  فرهنگ مردمی ایران را بازیابیم . فرهنگ ایران، با « مفهوم جان » ، بنیاد « فردیت انسان » و « حقوقی را که ازآن میجوشد » ، میجوشد .

Categories
سـرمـایـه فلـسفـی ایـران جلد ۶

« آهـنگی که نقـش میشود » خدا رادرموسیقی ونقش میتوان یافـت

VIEW THIS ARTICLE AS WORD.DOC — VIEW THIS ARTICLE AS PDF

منوچهرجمالی

« آهـنگی که نقـش میشود »
خدا رادرموسیقی ونقش میتوان یافـت
……………………………..
درفرهنگ ایران
خدا، سمفونی ِموسیقی است
که جهانی ازنقشهای رنگین میشود

ای نای خوشنوای ، که دلدارو دلخوشی
دم میدهی تو گرم و ، دم سرد  ،  میکشی
نقشی کشی ، به « صورت معشوق هرکسی»
هرچند ا ُ مـی تو ،    به معنی ،  منقشی
ای « صورت حقایق کل » ،  درچه پرده ای ؟
سربرزن از میانه « نی » ، چو ن شکروشی – مولوی

ای نای ، تو با نوای خوشت که دردمت هست ، برای هرکسی ، صورت ونقش معشوقشش را میکشی . تو با نوای خوشت ، نقشی از معشوق هرکسی را برای او میکشی ، و درآن نقش ِویژه ، اورا مجذوب معشوقش میکنی که نمیشناخته است .

Categories
سـرمـایـه فلـسفـی ایـران جلد ۶

« انسان ، اصـل ِخـودگـُستـر» « اصـل ِوسعـت یابـنـده » درفرهنگ ایران،انسان، خالق ندارد بلکه نیروی آفرینندگی درگوهرخودش(خوی=اخو)هست

VIEW THIS ARTICLE AS WORD.DOC — VIEW THIS ARTICLE AS PDF

منوچهرجمالی

« انسان ، اصـل ِخـودگـُستـر»
« اصـل ِوسعـت یابـنـده »
درفرهنگ ایران،انسان، خالق ندارد
بلکه نیروی آفرینندگی
درگوهرخودش(خوی=اخو)هست

دانی که بحر، چرا موج میزند به جوش ؟
ازمن شنو ،………….که بحریم و بحر، اندرم
تنگ آمده است ،  ومیطلبد ، موضع فراخ
برمیجهد به سوی هوا ، آب  لاجرم  – مولوی

درفرهنگ ایران، انسان، خالق وآفریننده ندارد ، بلکه نیروی آفرینندگی خودش ، درگوهرخودش هست، و « اخو» یا « چیتره = چهره» یا « فـَرَن= پرن » نامیده میشود ، و« اخو=axv» ، همان اصطلاح « خوی » شده ا ست که امروزه برای ما ، معنای اصلیش را به کلی گم کرده است . از این رو نیز، فرهنگ اصیل ایران را نمیتوانیم بشناسیم .

Categories
سـرمـایـه فلـسفـی ایـران جلد ۶

درفرهنگ ایران « بُنمایه زندگی » درانسان ، خود را ، درنقشها میگسترد خودرا به نقـشها، تحوّل میدهـد

VIEW THIS ARTICLE AS WORD.DOC — VIEW THIS ARTICLE AS PDF

منوچهرجمالی

درفرهنگ ایران
« بُنمایه زندگی » درانسان ،
خود را ، درنقشها میگسترد
خودرا به نقـشها، تحوّل میدهـد

سرشاری ِجان انسان،هم سرچشمه ِیقین انسان به خود، وهم سرچشمه صمیمیت اوباگیتیست

پیدایش فطرت زیبای انسان دربُت پرستی
……………………………………………
در« بُت پرستی » ، نخستین وبرترین ویژگی گوهری انسان، به خود شکل گرفت ، وآن ،« عشق ورزی به زیبائی درنقش کردن » است . « پرستیدن » ، درفرهنگ ایران ، به معنای « تعظیم » کردن نیست ، بلکه  به معنای شاد وخوش وسعادتمندشدنست . انسان دربُت پرستی ، درجستجوی اصل زیبائی درنقش ها ، به اوج شادی وسعادت میرسد . هیچ بت پرستی ، تنها یک بت را نمی پرستد ، بلکه در بتکده یا « نگارستان » ، بت ها را می پرستند . بت ها یا نقشها ، تنوع یابی یک اصل هستند . نگارستان یا پانتئون یا ئوز دس چار( uzdeschaar) ، انجمن خدایان ، است .  اصل زیبائی ، درنقشها ، تنوع وغنای خود را دررنگها جلوه میدهد . درتنوع ِنقشهاست که میتوان اصل زیبائی را جست . انسان ، اصل زیبائی را درنقشهای گوناگون خدایان می بیند .

Categories
سـرمـایـه فلـسفـی ایـران جلد ۶

درفرهنگ ایران طبیعتِ انسان ، بُت پرستی است

VIEW THIS ARTICLE AS WORD.DOC — VIEW THIS ARTICLE AS PDF

منوچهرجمالی

درفرهنگ ایران
طبیعتِ انسان ، بُت پرستی است

ما چندصنم بهرمحمد بشکسـتـیــم
تا در« صنم ِدلبر ِدلخواه »  رسیدیم
مولوی

درفرهنگ ایران
« دین» ، به معنای ِنیروی ِصورتگر( نقاش)
درگوهرانسانست
…………………………..
انگاریدن( نقش کردن) و انگاشتن(تصورکردن)
………………………………
طبیعت انسان، نقش میکند وازنقش، شادمیشود
دین ، پرستیدن یا شادشدن ازنقش آفرینی است

آرمان فرهنگ ایران، « انسان بُرنا وجوان » است ، نه فیلسوف ونه موبد وآخوند،ونه عالم و نه موءمن ونه سیاستمدار، ونه قدرتمند . انسان که مردم ( مر+ تـُخم ) باشد، تخمیست که خوشه میشود ، یا به عبارت دیگر،سرچشمه پـُری وسرشاری وغنا هست . «عنصرنخستینِ» انسان، که آتش جان، یا تخم آتش باشد ،« ارتا ی هوچهره» ، یا «هـُوپری= پری زیبا » است. ارتا، ارتای خوشه هست . ارتا ، تخمیست که خوشه میشود  درهرتخمی، خوشه ، ( پری وسرشاری وغنا) ، بالقوه هست . اینست که مردم ( انسان) ، سرچشمه پـُری و ناگنجائی ولبریزی وفوران است . جوان ، بُرنا است که « درسانسکریت  پورناpurnaa ودراوستا perena » است ، چون پـُرازنیرو و امکانات و بذرهای ِخوشه شونده هست . جوان ، جیوان ( جی+ وان ) ، پراززندگی است .

Categories
سـرمـایـه فلـسفـی ایـران جلد ۶

زیبائی را نمیتوان تصرف کرد بانوگشسپ،زیبائی ِتصرف ناپذیراست

VIEW THIS ARTICLE AS WORD.DOC — VIEW THIS ARTICLE AS PDF

منوچهرجمالی

زیبائی را نمیتوان تصرف کرد
بانوگشسپ،زیبائی ِتصرف ناپذیراست
………………………………………..
تضاد « اراده » با « زیبائی »
گلاویزی « قدرت» با « زیبائی»
……………………………………
خدائی که به انسان، صورت میدهد
انسان را « دروغ » میکند

داستان بانوگشسپ ، یکی از بنیادی ترین ویژگیهای ِ ژرف ِ فرهنگ ایران را برجسته وچشمگیرمیسازد . بانوگشسپ ، که دختر رستم ونوه زال هست ، نقش زیبائی ِ خدای زندگی وموسیقی وشادی ، رام یا بیدخت، یا « فرطوس طوش » میشود . دردیدن وکشیدن نقش این خدا ، گوهر زیبایش ، پدیدار میشود و به خود صورت میدهد . چهره او ، تحول به نقش خدای زیبائی یافته است ، که ناگرفتنی است . ناگرفتنی است ، چونکه هیچکس نمیتواند به اوصورت بدهد ، و به او نقشی را که بدهد که میخواهد ( اراده میکند ) . صورت دادن به او ، تحمیل قهر کردن به او  وتصرف کردن اوست .  هرقدرتی میکوشد با صورت دادن به انسانها ، آزادی را ازانسانها بگیرد .

Categories
سـرمـایـه فلـسفـی ایـران جلد ۶

چرااین زن هست که نخستین نقاشست چون این زن هست

VIEW THIS ARTICLE AS WORD.DOC — VIEW THIS ARTICLE AS PDF

منوچهرجمالی

چرااین زن هست که نخستین نقاشست
چون این زن هست
که خودش،« نقش زیبای ِخدا» میشود
« نقش» ، برضد« نقاب » هست
……………
نقش،اصل ِپیوندِمیان ِانسان وحقیقت
………………….

پیشگفتار: نقش ، انسان وحقیقت را به هم می پیوندند
زال ، زیبا هست

درفرهنگ ایران، انسان، در دیدن رنگ ( نقش وگونه وچهره ) و درشنیدن موسیقی ( آوازوآهنگ)، خدا را که اصل زیبائی ( هوچهره ، سریره ) است ، مستقیما وبی هیچ واسطه ای ، با حواس وخرد خود درمی یابد وبا آن انبازوجفت ویارمیشود . ازاینرو، سیمرغ که ارتا باشد ، سیرنگ (سه رنگ = رنگ ونقش) نامیده میشود ، ونام دیگرش ، عنقا است که « انگ = نای = گلو باشد، که سرچشمه آوازو آهنگست . « انگ » ، هم شیره نی ( رنگ= ار- انگ ) و هم نوا وآواز نی است . خدا ، درنقشها ورنگها وشکلها وآهنگها ونواها و مزه وچشش ها ، بیواسطه با چشم وگوش وحواس ( خرد) انسانها ، انبازوجفت میشود ومیآمیزد . نقش ونوا ومزه وبوی ، گره اتصال وارتباط بیواسطه خدا با انسانست . بحسب مثال درشاهنامه ، سیمرغ ، زالی راکه هم خودش پیکریابی زیبائی است ، با پری که ازخود به اومیدهد به جهان میفرستد و درست این پر، هم پیکریابی رنگارنگی وهم ، نشان اتصال وپیوند همیشگی  او با انسانهاست .