سکولاریسم ( زندگانی زمانی ) ، درجامعه هائی که ادیان ابراهیمی درآن رایج هستند ، چنین واقعیت می یابد که خدا ( الله ، یهوه ، پدرآسمانی ) ، مستقیما به وسیله خودِ ملت، حکومت را میسازد ( چون آنها حاکمیت را، خویشکاری خدا میدانند ) نه به وسیله آخوند وکشیش وهاخام .
به سخنی دیگر، ازآخوند وکشیش وهاخام (وموبد دردین زرتشتی ) ،سلب حق حکومتگری مستقیم وغیرمستقیم ( نفوذ سیاسی ) میشود. ملت، مستقیما خودش ، رسول وخلیفه وامام وولایت فقیه هست . آخوند وموبد وکشیش ازمقام واسطه بودن می افتند . خدائی که میتواند یک نفر را برگزیند وواسطه بینش خود سازد ، میتواند همه ملت را برای این کاربرگزیند ، تا بینش ملت ، همان بینش خدائی خودش باشد .
سکولاریسم درفرهنگ ا یران، براین اصل استواربود که حکومت ، فقط نگهبانی زندگی در زمان ودراین گیتی میباشد، واین ، کار خرد خود انسانهاست ، چون « خردِ نگهبان زندگی درانسان » ، « آسَن خرد » نامیده میشد . این خرد ، تخمی از خوشه بهمن( وهومن) ، اصل همه خردها درجهان است . خدا، یا مجموعه همه خردها درجان همه انسانها ، به شکل « بذر» هست واین « بذر» درروند « همپرسی = دیالوگ » مردمان باهم میروید و، نگهبان یا حکومت میشود . این عبارت بندی دیگری از همان داستان مرغانست که در« جستجوی شاه وخدا= حکومت » ، درمی یابند که خودشان باهم ، شاه وخدا ( حکومت وقانونگذارو داور) هستند .
درفرهنگ ایران، مسئله بنیادی حکومت آن بود که زندگی وخرد درگیتی ازگزند دور داشته و برای خوشی پرورده شود . حکومت مسئول رستگاری زندگی وخرد انسان ازگناه ( نافرمانی ازاوامر خدا ) نبود ، که بلافاصله ، غایت زندگی را ازخوشی نقد درزمان ، به خوشی نسیه درآخرت ، تبعید میکند .
سکولاریسم سیاسی ، بدون پخش سکولاریسم فلسفی ( غایت زندگانی درزمان را ، خوشی نقد دانستن ) غیرممکنست . سکولاریسم سیاسی ، یا پیایند بینش فلسفی و انگیختن تفکرمستقل درمردمان میباشد ،
، ویا پیایند رستاخیز فرهنگ ارتائی درایران میباشد
که غیراز آموزه زرتشت است .